eitaa logo
•|وصـٰال|•
346 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
136 فایل
بسم‌اللھ'🌱 •. نمیشه توی کار نیارید! زمین باتلاقیه که باشه! برید فکر کنید چطور میشه ازش رد شد.. هرکاری راهی داره.. #شهیدحسن‌باقری
مشاهده در ایتا
دانلود
برای هر تفکری توی این جامعه ارزش قائله🖤!(((: ✨'
حس میکنم حکم جدید اومده پیدا بودن نصف صورت زن حرامه به من نمیگید😕✋🏼!-
حضرت علی(ع) میفرمایند که هرکه لباسش نازک باشد دینش سست و نازک است پ.ن:حالا میخواد چادر نازک باشه یا مانتو نازک فرقی نداره((:
کی توییتر داره؟! بسم‌الله(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویری که رسانه‌ها از زنان ایرانی نشون میده و اما واقعیت(((:
یه جوری روسری رو جلو میکشن که آدم باید نگران باشه که این جلوپاشو میبینه یانه ولی دست تا آرنج مشکلی نداره و کاملا حلاله😐💔!-
امام علی(ع) میفرمایند این امت همیشه در نیک بختی به سر برند تا وقتی که لباس بیگانگان را نپوشند و غذای بیگانگان را نخورند اما وقتی چنین کردند خداوند آنان رابه خواری اندازد✋🏼!-
🔺 تو اینستا 100 دوست ! 🔺 تو تلگرام50 دوست !! 🔺 توی واتساپ 30 دوست !! 🔺 توی روبیکا 10دوست!! 🔺توی.... ⚰️ اما داخل قبر تنهای تنها....!!!!! 📛 پس مراقب باشیم فریبِ دنیا را نخوریم
🕊🌱 دختر جوان از دور زل زده بود به ماشین حاجی. باور نمی کرد! هی نگاه از صورت حاج قاسم می گرفت و دور اطراف را می پایید. هی زل میزد به صورت حاجی. زد روی شانه دوستش با تعجب گفت:« سردار سلیمانیه!».😍 دوستش بی‌تفاوت پوزخندی زد و گفت: «چی میگی تو، مگه میشه بدون بادیگارد و محافظ اینجا باشه؟» آمدند نزدیک و نزدیکتر. زدند به شیشه ماشین. حاجی شیشه را پایین داد. نگاه متعجبشان ماسید روی زبانشان... -شما.. شما سردار سلیمانی هستید؟ حاجی خندید. -بله -میشه به من یادگاری بدید؟ حاجی تسبیحی که دستش بود را هدیه داد به آن دو دختر جوان. وقتی دید که مانده سر تسبیح دعوایشان بشود، انگشترش را هم درآورد داد بهشان...💖 ۸ روز تا دومین سالگرد شهادت حاج قاسم🥀😭 💔🕊 🌸✨
. . جــورۍ‌زندگۍ‌ڪنیم‌ ڪھ‌دیدنمون‌نگن‌حیف‌شھدا‌ڪھ‌براۍ‌امثال‌اینــا‌ رفتن . .꧇)
💌👌 کاش خودمونم بـھ اندازه‌ۍ پروفایل و بیوهاۍ مجـٰازی قشنگ بودیم ! خیلـے بیشتر از ‌³¹³ تاییم ولۍ..😄 بیوها دروغـھ یا . . . ؟!🚶🏿‍♂💔
گفت: مادرجان شما غصه‌ی مرا نخور! خانه‌ی‌ من عقب ماشینم است. پرسیدم: یعنی‌چه که خانه‌ات، عقب ماشینت است؟! گفت: جدی می‌گویم! اگر باور نمی‌کنی، بیا ببین همراهش رفتم، در عقبِ ماشین را باز کرد. وسایل مختصری را توی صندوق عقب ماشین چیده‌ بود! سه‌تا کاسه، سه‌تا بشقاب‌، سه‌تا قاشق یک سفره پلاستیکی کوچک، دوقوطی شیرخشک برای بچه و یک‌سری خرده ریز دیگر! گفت: این هم خانه‌ی من که خیلی هم راحت است گفتم: آخه این‌طوری که نمی‌شود گفت: دنیا را گذاشته‌ام برای دنیادارها خانه هم‌ باشد برای خانه‌دارها! 🌱