eitaa logo
💕 وصال دوست 💕
387 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
616 ویدیو
32 فایل
در ایتا eitaa.com/vesal_doost در سروش Sapp.ir/vesal_doost در روبیکا rubika.ir/vesal_doost در بله https://ble.ir/vesal_doost در اینستا @vesaldoost در واتساپ https://chat.whatsapp.com/JFw2hUS18igI0VGjwM1j8n @vesal_doost 👈 🌸 🌼 🌺 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🍃🌼 🍃🌼✧✦•﷽‌ ✧✦• 🌼 ♦️نحوه اسلام آوردن "عدی بن حاتم طایی" نمونه ای از تکریم و احترام مردم توسط رسول خدا (ص) ✳️من در ابتدا بودم . در میان قوم و قبیله خود، قدرت و شوکت داشتم. 🔸 هیچ عربی را به اندازه رسول خدا (ص) دشمن نمی دانستم، اسلام روز به روز گسترش می یافت و من هر لحظه انتظار حمله سپاهیان را به قبیله خود می کشیدم، ↩️ به یکی از غلامانم دستور دادم تعدادی شتر چالاک را آماده و در جایی نگهداری کند تا در صورت لزوم از آن ها برای فرار استفاده کنم. 🔸 روزی همان غلام به من گزارش داد سپاهیان اسلام در همان حوالی دیده شده اند. 🔸 من زن و فرزندانم را سوار کردم و به شام که محل زندگی بود گریختم. 🔸 به خاطر عجله ای که داشتم، خواهرم را فراموش کردم. ✳️مسلمانان گروهی از قبیله عدی از جمله خواهر وی را کرده نزد رسول خدا (ص) بردند، و آن ها را در کنار مسجد در جایگاه اسیران جای دادند و خواهر عدی که بانویی زرنگ و جسور بود برخاست و گفت: ای خدا، پدرم مرد و سرپرستم مرا تنها گذاشت و گریخت. 🔸 بر من منت بگذار و مرا آزاد کن، حضرت رسول (ص) فرمود: سرپرست تو که بود؟ 🍃 پاسخ داد: عدی بن حاتم (برادرم) حضرت فرمود: همان که از خدا و گریخت ⬅️ سپس از آنجا گذشت.  @dokhtaranafif 👈 🌷 🌹 🌷 🌹 👈 ✳️دختر حاتم طایی تا سه بار درخواست خود را مطرح کرد.. خودش می گوید: شده بودم و تصمیم نداشتم بار دیگر درخواست خود را مطرح کنم.. اما مردی که در پشت سر حضرت حرکت می کرد و بعدا فهمیدم " بن ابیطالب" است، به من اشاره کرد که امروز درخواست خود را تکرار نما، من نیز با همان سخنان روزهای گذشته، خواهان آزادی شدم. 🔸 حضرت فرمود: مقدمات سفرت را آماده کرده ام عجله مکن سفرم را پیامبر (ص) تهیه کرده بود. به شام رفتم ✳️دختر حاتم طایی برادرش را در آن جا سخت کرد، که چرا خانواده خود را از معرکه بیرون برده اما وی را تنها گذاشته است. عدی از خواهرش عذرخواهی کرد. و برای رفتن به حضور پیامبر (ص) از او نظر خواست. 🔸 خواهرش گفت: صلاح تو در این است که نزد او بروی، اگر واقعا (ص) باشد با گرویدن به او سعادتمند می شوی و اگر هم پادشاه باشد شخصی چون تو در دربار وی نخواهد شد. عدی می گوید: به سوی مدینه حرکت کردم، در مسجد به خدمت رسول خدا (ص) رسیدم. ✳️ حضرت به من از جای برخاست و مرا به خانه برد. 🔸 در راه خانه، پیرزنی به او برخورد، و مدتی طولانی آن بزرگوار را سر پا نگه داشت و حضرت بدون اینکه کمترین اظهار ناراحتی کند به حرفهای او گوش داد. 🔸 با خود گفتم به خدا این روش نیست. در خانه اش مرا به روی زیراندازی از لیف خرما نشاند و خودش روی زمین نشست. 🔸 باز با خود گفتم این نیز از رفتار شاهان نیست. 🌸 وی در نتیجه رفتار و پیامبر(ص) اسلام آورد و جز یاران با وفای حضرت علی (ع) بود. ✅ما را به دوستان خود معرفی کنید 👇 @dokhtaranafif 👈 🌷 🌹 🌷 🌹 👈