عزت شاهی اون شکنجه های وحشیانه رو تحمل کرد واسه آرمانش، اونوقت ما حتی تحملِ کم خوابی و نداریم.
مُرتاح
کلا ثابتی ها خیلی خوبن، حداقال از منظر من! مثلا آقای صادق ثابتی، آقای امیر حسین ثابتی فقط پرویز ثابت
پرویز ثابتی کیه؟ یک آدم خونخوار و یک آدم کثافط، نماد وحشیگری! دورهای که مسئولیت اداره سوم رو تو ساواک داشت، تعداد زیادی آدم فقط زیر شکنجه جانشون رو از دست دادن! همین آقای عزت شاهی رو به بد ترین و فجیع ترین طرز شکنجه کردند. بدترین شکنجه هارو داشتن و عجیب تر اینهکه زیر اون همه شکنجه زنده موندن ایشون. آقای عزت شاهی رو حدود شش ماه به تخت بستن. دست و پا. شش ماه داستان همین بود! شش ماه بدون حمام. و فقط روزی یک بار برای قضای حاجت دست و پاشون رو باز میکردند. شش ماه یعنی دو فصل، یعنی نصف یک سال! به اضافهی شکنجه های دیگه. آپولو، ناخون کشیدن و شلاق ..
حالا همین فرد، همین پرویز ثابتیِ وحشی میاد از جنبش مزخرف [زن، زندگی، آزادی] حمایت میکنه. کی؟ همین وحشیِ زبون نفهم. چه اون دوره ای که قبل انقلاب بود، به طور وحشیانهای آدم میکشتید چه الان که بعد از انقلابه! از جنبشی حمایت کرده که به اون صورت آرمان علی وردی رو تکه تکه کردند! فقط به خاطر این که ظاهر مذهبی داشته. شرح ماجرا بگم؟ اول چاقو به ران زدن تا نتونه فرار کنه، با سنگ با کلوخ با دست و با پا، با هرچی که فکرش رو کنید زدند! فکرت رفته گودیِ قتلگاه نه ..؟
یا شهید عجمیانی که به اون صورت به شهادت رسوندنشون. وجود اشخاصی مثل پرویز ثابتی نحسه. از اول تا آخرش شرّ. چقدر خون پایِ این درخت انقلاب ریخته شده به دست این ضحاک.
مُرتاح
و چه اوقات خوشی بود در نجف بابا.
به کسى ندارم الفت ز جهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی، سر بیکسی سلامت
[همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم] امروز عید بود و من [عیده فطرم بخدا گوشه لبخند شماست] نشستیم هنر خدارو میدیدیم که [به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو] گفتیم ما علیع رو تو همین کوه و سمن دیدیم [چشم از همه پوشیده تو را میطلبیدم] گفت چجور؟ گفتیم: [شرط اول قدم آن ست که مجنون باشی] گفت فراق چی کرده باهات، مجنون شدیا گفتیم: [ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را] گفت چرا نمیری نجف؟ گفتیم: [در کوی نيک نامی ما را گذر ندادند] گفت احوالت با علیع چجوریاس؟ گفتیم: [کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را] حالا علیع هیچ وقت جوابتم داده؟ گفتیم؛ عاا پس چی؟ [ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم] گفت چه خیری ازش بهت رسیده؟ گفتیم: [گردنم پیش کسی غیر علی خم نشود] گفت حالا نمیشه دوکلمه حرف غیر علی بزنی؟ گفتیم: [رو آوردن به غیر جانان کفر است] گفت خودت و آیندتم سپردی دست علیع؟ گفتیم: [طالِعم دستِ علی باشد برایم بهترست] گفت الان میخوای با غمدوریچیکار کنی؟ گفتیم: [سپردهام به نجف تا علی چه حکم نماید] گفت حالا تو یه سوال کن گفتیم: [جهان که لطف ندارد، بگو نجف چه خبر؟] گفت از روزی که از نجف برگشتی اینجوری شدی، چیکار کردی اونجا؟ گفتیم: [دل سالم به او دادم، دل دیوانه آوردم💙] گفت بازممیگم! تو مجنون شدی! گفتیم: [هرآنچه هست مرا از خم نجف دارم] گفت، غمم یه حدی داره گفتیم: [نجف نرفته چه داند فراق یعنی چه؟] گفت منم مست علی گشتم با گفته هایت گفتیم: مبارکه! [هرکسی در به در خانه لیلا نشود :))))]
#حدیث_سادات_مهدوی
هدایت شده از برنامه تلویزیونی محفل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 خدا تخلص خود را علی گذاشته
ابیات بسیار زیبای حمیدرضا برقعی در مدح امیرالمومنین
@mahfeltv3
با دیدن بعضیا کاملا یاد این شعر میوفتم :
از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیست
درد دارد خوردن زخم از نمک پروردهای
اصلاهم منظورم سیده فاطمه موسوی و امثالهم نیستا، اصلاا.
مُرتاح
📪 پیام جدید 💬 مـن از عالم تو را تنها گزیدم روا داری که من غمگین نشینم؟ #دایگو
اینجا اگه محبوب حاضرجواب باشه میگه:
مگه من گفتم منو بگزینی؟ میخواستی نگزینی.
در گوش دادن به اوامر نائب امام زمان شدهایم مسلمانانِ راعِنایی!
در آیه ۱۰۴سوره بقره خداوند میگوید به پیامبرتان نگویید راعنا! یعنی در ارائه احکام، هوای مارا هم داشته باش! بلکه بگویید انظرنا! یعنی مصلحت دنیا و آخرت مارا ملاحظه کن!
ما در گوش دادن به سخنان ولی امر جامعهی خویش بلند داد میزنیم انظرنا! درحالی که وقتی حکم جهاد میرسد جا میزنیم و زیر لب میخوانیم حالا آقاجان، کمی راعنا . .
رگ گلویمان را شرحه شرحه میکنیم که وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد. اما وقتی بحث جهاد تبیین و امر به معروف میشود، سرعت کم میکنیم و میزنیم به جادهی خاکی که آقا! انظرنا تروخدا! ما میترسیم! کتک میخوریم! فحش میدهند! بله! کتک میخورید، فحش میخورید. مثل آرمان علیوردی.
وقتی آقا میگوید شما باید ایران ۱۴۴۴را بسازید و خوب درس بخوانید به قول معروف جهاد علمی کنید! میگوییم راعنا آقا . . کی حال درس خواندن دارد!
ما تلاش میکنیم تا در آینده ننویسند آنان مسلمانان راعنایی بودند، بلکه بنویسند طنین انظرنای آنان جهان را به خودش آورد.
ما جوانان چهارده چهل و چهاری هستیم!
#حدیث_سادات_مهدوی
#در_آستانهی_پرواز
مُرتاح
و چه اوقات خوشی بود در نجف بابا.
مَکُن سرگشته آن دل را که دست آموزِ غم کردی . .
مُرتاح
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
من شیفته و والهی آسمان شبم. پیش خودمان بماند. ما با ماه راز های مگویی داریم، معشوقهمان است. هرچیزی که به او مربوط باشد برای ما هم مهم میشود. مثلا ستارها، ابر ها، غم ها. اصلا غم نماد شب است. اسممان را هم به همین یُمن گذاشتهایم غم خوار. سرگشتهی ماهم، و حیران خالقش. مگر میشود خالقِ این چینیِ ناز باشی و مورد ستایش قرار نگیری؟ عمرا!
حب چشمم را کور کردهاست، و دو چشم بینای دیگر داده است. چشمی که فقط اورا میبیند و اورا میخواند. مصحفش را باز میکنیم هی میگردیم ببینیم اسمِ نَبات مارا کجا آورده است؟ چه چیز از بَرَش خوانده است؟
آیه هشت مرسلات گفته بود : پس آنگاه كه ستارگان تاريك و ناپديد شوند؛ دیدهگانم تار شد، اشکی رقصید و چرخید و افتاد. کاغذ خیس شد و باد کرد. آیهی نهی که حالا دیگر انگار مارکر کشیده بود میگفت: و آنگاه كه آسمان شكافته شود.
تصور کردم، همین قاب را با همین شکوه. بلند اکسیژن بلعیدم و دیاکسیدکربن تقدیم هوا کردم. حالا به فکر حال زار خودم بودم. من از ماه به الله رسیدهام. برای من معشوقهی خوب و با وقاریست. همیشه یادآور مرگ و آخرت است. حبی که تورا به او نرساند حب است؟ نه تصدقت. آن حب دوزاری را باید پیچید تویِ مشمای سیاه و ساعت نه شب گذاشت جلوی درب.
ما هر شب که ماه در آسمان باشد انجمن شراب نویسی داریم. اگر هم نباشد انجمنِ غم نویسی. امشب دعوتت میکنم به محفل دو نفرهیمان من و ماه. به صرف دمنوش سرخِ وَلیک. بنویس و بنوش.
#حدیث_سادات_مهدوی
شهید #آیت_الله_سیلمانی نماد مبارزهی تمیز و بیترس هستند. نماد تبیین درست. ایشون برات شهادتشون رو تو همین ماه های پربرکت رمضان گرفتند.
میبینی خدارو؟ ایشون تو ماه رمضون درخواست کلوز فرند داد، خدا تا سین کرد اجازه رو صادر کرد . .
خدایا مارم بنداز تو کلوز فرندت.