مُرتاح
📪 پیام جدید 💬 مـن از عالم تو را تنها گزیدم روا داری که من غمگین نشینم؟ #دایگو
اینجا اگه محبوب حاضرجواب باشه میگه:
مگه من گفتم منو بگزینی؟ میخواستی نگزینی.
در گوش دادن به اوامر نائب امام زمان شدهایم مسلمانانِ راعِنایی!
در آیه ۱۰۴سوره بقره خداوند میگوید به پیامبرتان نگویید راعنا! یعنی در ارائه احکام، هوای مارا هم داشته باش! بلکه بگویید انظرنا! یعنی مصلحت دنیا و آخرت مارا ملاحظه کن!
ما در گوش دادن به سخنان ولی امر جامعهی خویش بلند داد میزنیم انظرنا! درحالی که وقتی حکم جهاد میرسد جا میزنیم و زیر لب میخوانیم حالا آقاجان، کمی راعنا . .
رگ گلویمان را شرحه شرحه میکنیم که وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد. اما وقتی بحث جهاد تبیین و امر به معروف میشود، سرعت کم میکنیم و میزنیم به جادهی خاکی که آقا! انظرنا تروخدا! ما میترسیم! کتک میخوریم! فحش میدهند! بله! کتک میخورید، فحش میخورید. مثل آرمان علیوردی.
وقتی آقا میگوید شما باید ایران ۱۴۴۴را بسازید و خوب درس بخوانید به قول معروف جهاد علمی کنید! میگوییم راعنا آقا . . کی حال درس خواندن دارد!
ما تلاش میکنیم تا در آینده ننویسند آنان مسلمانان راعنایی بودند، بلکه بنویسند طنین انظرنای آنان جهان را به خودش آورد.
ما جوانان چهارده چهل و چهاری هستیم!
#حدیث_سادات_مهدوی
#در_آستانهی_پرواز
مُرتاح
و چه اوقات خوشی بود در نجف بابا.
مَکُن سرگشته آن دل را که دست آموزِ غم کردی . .
مُرتاح
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
من شیفته و والهی آسمان شبم. پیش خودمان بماند. ما با ماه راز های مگویی داریم، معشوقهمان است. هرچیزی که به او مربوط باشد برای ما هم مهم میشود. مثلا ستارها، ابر ها، غم ها. اصلا غم نماد شب است. اسممان را هم به همین یُمن گذاشتهایم غم خوار. سرگشتهی ماهم، و حیران خالقش. مگر میشود خالقِ این چینیِ ناز باشی و مورد ستایش قرار نگیری؟ عمرا!
حب چشمم را کور کردهاست، و دو چشم بینای دیگر داده است. چشمی که فقط اورا میبیند و اورا میخواند. مصحفش را باز میکنیم هی میگردیم ببینیم اسمِ نَبات مارا کجا آورده است؟ چه چیز از بَرَش خوانده است؟
آیه هشت مرسلات گفته بود : پس آنگاه كه ستارگان تاريك و ناپديد شوند؛ دیدهگانم تار شد، اشکی رقصید و چرخید و افتاد. کاغذ خیس شد و باد کرد. آیهی نهی که حالا دیگر انگار مارکر کشیده بود میگفت: و آنگاه كه آسمان شكافته شود.
تصور کردم، همین قاب را با همین شکوه. بلند اکسیژن بلعیدم و دیاکسیدکربن تقدیم هوا کردم. حالا به فکر حال زار خودم بودم. من از ماه به الله رسیدهام. برای من معشوقهی خوب و با وقاریست. همیشه یادآور مرگ و آخرت است. حبی که تورا به او نرساند حب است؟ نه تصدقت. آن حب دوزاری را باید پیچید تویِ مشمای سیاه و ساعت نه شب گذاشت جلوی درب.
ما هر شب که ماه در آسمان باشد انجمن شراب نویسی داریم. اگر هم نباشد انجمنِ غم نویسی. امشب دعوتت میکنم به محفل دو نفرهیمان من و ماه. به صرف دمنوش سرخِ وَلیک. بنویس و بنوش.
#حدیث_سادات_مهدوی
شهید #آیت_الله_سیلمانی نماد مبارزهی تمیز و بیترس هستند. نماد تبیین درست. ایشون برات شهادتشون رو تو همین ماه های پربرکت رمضان گرفتند.
میبینی خدارو؟ ایشون تو ماه رمضون درخواست کلوز فرند داد، خدا تا سین کرد اجازه رو صادر کرد . .
خدایا مارم بنداز تو کلوز فرندت.
خدا انسان موئمن را در قرآن اینطور وصف میکند :
اى جانِ به آرامش رسیده 💙! فجر_۲۷
قرآن با ما حرف ها دارد. این ماییم که تا به قرآن میرسیم کر و خوابآلودهایم.
چرخ در مجازی از واجبات زندگی شده، غذا هم که نخوریم میمیریم خب! دورهمی با رفقا و خانواده هم واجب است و سرکار رفتن هم لازم برای امرار معاش ولی قرآن خواندن مستحب است و زیاد هم ضروری نیست!
زشته انقدر قرآن نخونیم که وقتی مردیم و از بلندگو داره صوت قاری پخش میشه روحمون بگه، هی به این جسمه میگفتم من شارژر دارما، شارژم داره تموم میشه ها، میگفت نه نداری! بیا پس این چیه!
رد سرخِ خون نشانهی عملکرد درست است، خب!
اما بگویید تا کِی باید بنشینیم و نظاره گره غسلِ خون گرفتن طلاب باشیم! عده ای را در مشهد به آن شکل فجیع. آرمان را با ضربات وحشیانهی تیزی و چاقو و دیروز آیت الله سلیمانی و امروز آقای سجادی.
تا دیروز عمامه پرانی میکردند، حالا باید
شاهده روحانی کُشیِشان باشیم؟
روحانیت همواره در دنیا مظلوم ترینِ افراد و مبارز ترین بودند. همان هایی که زیر شکنجههای وحشیانهی روحی دم نزدند و مفت خور نامیده شدند! همان
هایی که اسم و رسمِ مولایمان محمد و علی را بر تن دارند، همان ها.
این وحوش قلاده پاره کرده اند آقایان!
#حدیث_سادات_مهدوی
از بعد شب قدر خدا یکی یکی عشاقشو داره میبره پیش خودش. اونوقت من هنوز در طلبِ یک چشمه ز اسرارش کَر و کور و گُنگم. خدایا شکرت.
شهید بیضایی یه جا میگن برای من میدان انقلاب تهران، شلمچه یا دمشق فرقی ندارد، هرجا حرف انقلاب اسلامی است، ما هستیم. حالا ما باید برای شهید حمیدرضا الداغی بنویسیم برای من سبزوار، میدان انقلاب تهران، حلبچه یا دمشق فرقی ندارد، هر کجا حرف غیرت است، ما هستیم.
هدایت شده از |نــازِمُـطـلــق|🇮🇷
باد کردن رگ غیرت برای ناموس این مملکت بسیجی، طلبه یا ظاهر مذهبی داشتن نمیخواد
ی جو غیرت میخواد همین!
خلاصه این خاک پر از علی خلیلی و
محمد محمدی هاست..
پ.ن: حمیدرضاالداغی که برای رفع مزاحمت از دختران در سبزوار پیش قدم شده بود پس از درگیری با ارازل و جراحت با ضربات متعدد چاقو، ساعاتی پیش به مقام شهادت نائل شد:)