eitaa logo
مُرتاح
2.1هزار دنبال‌کننده
801 عکس
174 ویدیو
5 فایل
کهکشان آبیِ مات💙 مجذوب نجف | سخت‌جون | تاخرخره‌امیدوار ماه‌طلب | مکتب‌نشین‌خمینی‌و‌یاران | تکنولوژیسم کتاب‌خور‌ِ قهار | کهکشان‌جو| در غمِ غزه ثبت روزها از نگاه من در‌ مسیر‌ِ هدف نوشته‌های: #حدیث_سادات_مهدوی https://daigo.ir/secret/63273253
مشاهده در ایتا
دانلود
[همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم] امروز عید بود و من [عیده فطرم بخدا گوشه لبخند شماست] نشستیم هنر خدارو میدیدیم که [به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو] گفتیم ما علی‌ع رو تو همین کوه و سمن دیدیم [چشم از همه پوشیده تو را می‌طلبیدم] گفت چجور؟ گفتیم: [شرط اول قدم آن ست که مجنون باشی] گفت فراق چی کرده باهات، مجنون شدیا گفتیم: [ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را] گفت چرا نمیری نجف؟ گفتیم: [در کوی نيک نامی ما را گذر ندادند] گفت احوالت با علی‌ع چجوریاس؟ گفتیم: [کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را] حالا علی‌ع هیچ وقت جوابتم داده؟ گفتیم؛ عاا پس چی؟ [ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم] گفت چه خیری ازش بهت رسیده؟ گفتیم: [گردنم پیش کسی غیر علی خم نشود] گفت حالا نمیشه دوکلمه حرف غیر علی بزنی؟ گفتیم: [رو آوردن به غیر جانان کفر است] گفت خودت و آیندتم سپردی دست علی‌ع؟ گفتیم: [طالِعم دستِ علی باشد برایم بهترست] گفت الان میخوای با غم‌دوری‌چیکار کنی؟ گفتیم: [سپرده‌ام به نجف تا علی چه حکم نماید] گفت حالا تو یه سوال کن گفتیم: [جهان که لطف ندارد، بگو نجف چه خبر؟] گفت از روزی که از نجف برگشتی اینجوری شدی، چیکار کردی اونجا؟ گفتیم: [دل سالم به او دادم، دل دیوانه آوردم💙] گفت بازم‌میگم! تو مجنون شدی! گفتیم: [هرآنچه هست مرا از خم نجف دارم] گفت، غمم یه حدی داره گفتیم: [نجف نرفته چه داند فراق یعنی چه؟] گفت منم مست علی گشتم با گفته هایت گفتیم: مبارکه! [هرکسی در به در خانه لیلا نشود :))))]
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 خدا تخلص خود را علی گذاشته ابیات بسیار زیبای حمیدرضا برقعی در مدح امیرالمومنین @mahfeltv3
هدایت شده از مُرتاح
یه کاشیِ نجف چیه؟ اونم نیستیم.
با دیدن بعضیا کاملا یاد این شعر میوفتم : از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیست درد دارد خوردن زخم از نمک پرورده‌ای اصلاهم منظورم سیده فاطمه موسوی و امثالهم نیستا، اصلاا.
هدایت شده از ناشناس |
📪 پیام جدید 💬 مـن از عالم تو را تنها گزیدم روا داری که من غمگین نشینم؟
مُرتاح
📪 پیام جدید 💬 مـن از عالم تو را تنها گزیدم روا داری که من غمگین نشینم؟ #دایگو
اینجا اگه محبوب حاضرجواب باشه میگه: مگه من گفتم منو بگزینی؟ میخواستی نگزینی.
در گوش دادن به اوامر نائب امام زمان شده‌ایم مسلمانانِ راعِنایی! در آیه ۱۰۴سوره بقره خداوند می‌گوید به پیامبرتان نگویید راعنا! یعنی در ارائه احکام، هوای مارا هم داشته باش! بلکه بگویید انظرنا! یعنی مصلحت دنیا و آخرت مارا ملاحظه کن! ما در گوش دادن به سخنان ولی امر جامعه‌ی خویش بلند داد میزنیم انظرنا! درحالی که وقتی حکم جهاد می‌رسد جا می‌زنیم و زیر لب می‌خوانیم حالا آقاجان، کمی راعنا . . رگ گلویمان را شرحه شرحه می‌کنیم که وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد. اما وقتی بحث جهاد تبیین و امر به معروف می‌شود، سرعت کم می‌کنیم و میزنیم به جاده‌ی خاکی که آقا! انظرنا تروخدا! ما می‌ترسیم! کتک میخوریم! فحش می‌دهند! بله! کتک می‌خورید، فحش می‌خورید. مثل آرمان علی‌وردی. وقتی آقا میگوید شما باید ایران ۱۴۴۴را بسازید و خوب درس بخوانید به قول معروف جهاد علمی کنید! میگوییم راعنا آقا . . کی حال درس خواندن دارد! ما تلاش می‌کنیم تا در آینده ننویسند آنان مسلمانان راعنایی بودند، بلکه بنویسند طنین انظرنا‌ی آنان جهان را به خودش آورد. ما جوانان چهارده چهل و چهاری هستیم!
آسمون کانهُ مادر فرزند مرده داره زار می‌زنه.
مُرتاح
و چه اوقات خوشی بود در نجف بابا.
مَکُن سرگشته آن دل را که دست آموزِ غم کردی . .
مُرتاح
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
من شیفته‌ و واله‌ی آسمان شبم. پیش خودمان بماند. ما با ماه راز های مگویی داریم، معشوقه‌مان است. هرچیزی که به او مربوط باشد برای ما هم مهم میشود. مثلا ستارها، ابر ها، غم ها. اصلا غم نماد شب‌ است. اسممان را هم به همین یُمن گذاشته‌ایم غم خوار. سرگشته‌ی ماهم، و حیران خالقش. مگر میشود خالقِ این چینیِ ناز باشی و مورد ستایش قرار نگیری؟ عمرا! حب چشمم را کور کرده‌است، و دو چشم بینای دیگر داده است. چشمی که فقط اورا می‌بیند و اورا می‌خواند. مصحفش را باز می‌کنیم هی میگردیم ببینیم اسمِ نَبات مارا کجا آورده است؟ چه چیز از بَرَش خوانده است؟ آیه هشت مرسلات گفته بود : پس آنگاه كه ستارگان تاريك و ناپديد شوند؛ دیده‌گانم تار شد، اشکی رقصید و چرخید و افتاد. کاغذ خیس شد و باد کرد. آیه‌ی نهی که حالا دیگر انگار مارکر کشیده بود می‌گفت: و آنگاه كه آسمان شكافته شود. تصور کردم، همین قاب را با همین شکوه. بلند اکسیژن بلعیدم و دی‌اکسیدکربن تقدیم هوا کردم. حالا به فکر حال زار خودم بودم. من از ماه به الله رسیده‌ام. برای من معشوقه‌ی خوب و با وقاریست. همیشه یادآور مرگ و آخرت است. حبی که تورا به او نرساند حب است؟ نه تصدقت. آن حب دوزاری را باید پیچید تویِ مشمای سیاه و ساعت نه شب گذاشت جلوی درب. ما هر شب که ماه در آسمان باشد انجمن شراب نویسی داریم. اگر هم نباشد انجمنِ غم نویسی. امشب دعوتت می‌کنم به محفل دو نفره‌ی‌مان من و ماه. به صرف دمنوش سرخِ وَلیک. بنویس و بنوش.