مُرتاح
میگوید از خال صورتم بدم میآید و میخواهم لیزر کنم. حالا کدام خال؟ همانی که کنار لبش است، همان که و
میدانی زیبا رویِ چشم نواز، من خطِ لبخندی که کنارِ لبها به هنگامهی لبخند زدن میافتد را دوست دارم. نشان دهندهی سال ها و ماه هاییست که از تهه دل قهقه زدی و خندیدی. آدمی دلش میخواهد غرق شود لابهلای خاطراتِ مواجِ این چین های ظریف. اصلا نمی فهمم که چرا بعضی انسان ها سعی میکنند با هر روشی جانِ این چین های مظلوم را بگیرند. یا مثلا همین ماه گرفتگی ها. اصلا من پروانه وار دورشان میگردم. قبلا هم گفتم ماه یار دیرین است و فکر کن بخشی از معشوقهات همیشه همراهت باشد. خارقالعاده نیست؟ تکه از ماه همراه توست. یا شاید هم تو بخشی از ماه هستی که به روی زمینی، هوم؟ اینطور فکر کن. ببین چقدر تو انسان شگفت انگیزی هستی. آنوقت عدهای همین زینت بخشِ دل رمین را میفرستند زیر لیزرِ دکتر تا بسوزاندش، بخشکاندش. آه از این تجارت و بردگیِ مدرن حرف این است که ما اصلا معنی زیبایی را نفهمیدیم. بیچاره بدن ها که زیرِ بارِ ستم تیغ ها میروند و بیچاره تر مفهوم زیبایی که به یغما رفت.
#حدیث_سادات_مهدوی
حواست نیست به آن اللهِ بالایِ سرم حتما
که این غم ها تمامش را بِباید پاسخی حتما..
#حدیث_سادات_مهدوی
هدایت شده از بیرون پراکنی درونییاتم!
چقدر عشق چیز عجیبیست عزالدین.
چقدر آدم را زخمی و بیدفاع میکند . . .
کودتای ۲۸ مرداد همون ورودیِ vip آمریکا و انگلیس به ایران بود.
یعنی شاه حتی میخواست آب بخوره ازشون اجازه میگرفت. گاهی اوقات نمیتونست مکتوباً نظر اونهارو درمورد عزلها و نصبها به دست بیاره مجبور میشد یککاره پاشه بره آمریکا تا اجازه بگیره. انقدر حقیر بودیم که حتی برای عزل نخست وزیر کشور خودمون هم باید واسشون دم تکون میدادیم. خداروصدهزار مرتبه شکر جوونایی رو داشتیم که زیر دست ظلم ساکت ننشستن.
باز دو روز تعطیلی شد ملت سرازیر شدن شمال. جاده هراز و کندوان و بستن. بابا بخدا اینجا بس که شرجیه ما خودمون از تو خونه در نمیایم، واسه کار ضروریم میریم بیرون سُکسُک میکنیم برگردیم.