إذا كنت تخاف من مرتفعات السماء فلا یمكنك امتلاك القمر! اگر از بلندای آسمان بترسی، نمی توانی مالکِ ماه شوی💙.
و گفت: محبت درست نشود، مگر در میان دو تن، که یکی دیگری را گوید: «اِی من» - عطار نیشابوری -
شفافيت فقط امام حسین علیهالسلام وقتی که خبر شهادت مسلم بن عقیل رو بهشون دادن با صراحت از شهادت خودشون خبر دادن و از خیانت مردم کوفه و پیمان شکنیشون گفتن و فرمودن پایان این سفر مرگ و شهادت است. تو همچین موقعیت خطرناکی با نهایت صراحت امام حقیقت رو گفتن و خیلیا برگشتن. اگه فریب به هر شکلی از اشکالش تو اسلام جایز بود وقتی معاویه بزرگترین دشمن اسلام به امیرالمومنین شورید حضرت باهاش سازش میکردن. دستور اسلام اینه؛ متضمن راستی و صراحت و مبرّا از هر دغلکاری و فریب.
مُرتاح
رزق همهی ما از شماست مولا جانم💙.
شیعه اگر صد مرتبه بتواند انتخاب کند که ظالم باشد یا مظلوم باشد؛ مظلوم بودن را انتخاب میکند. شیعه مهربان است. ابن ابی الحدید میگوید شیعیان اخلاقشان را از امیرالمومنین به ارث بردهاند [شیعیان نرمخو و لطیف هستند]
مُرتاح
میگوید از خال صورتم بدم میآید و میخواهم لیزر کنم. حالا کدام خال؟ همانی که کنار لبش است، همان که و
میدانی زیبا رویِ چشم نواز، من خطِ لبخندی که کنارِ لبها به هنگامهی لبخند زدن میافتد را دوست دارم. نشان دهندهی سال ها و ماه هاییست که از تهه دل قهقه زدی و خندیدی. آدمی دلش میخواهد غرق شود لابهلای خاطراتِ مواجِ این چین های ظریف. اصلا نمی فهمم که چرا بعضی انسان ها سعی میکنند با هر روشی جانِ این چین های مظلوم را بگیرند. یا مثلا همین ماه گرفتگی ها. اصلا من پروانه وار دورشان میگردم. قبلا هم گفتم ماه یار دیرین است و فکر کن بخشی از معشوقهات همیشه همراهت باشد. خارقالعاده نیست؟ تکه از ماه همراه توست. یا شاید هم تو بخشی از ماه هستی که به روی زمینی، هوم؟ اینطور فکر کن. ببین چقدر تو انسان شگفت انگیزی هستی. آنوقت عدهای همین زینت بخشِ دل رمین را میفرستند زیر لیزرِ دکتر تا بسوزاندش، بخشکاندش. آه از این تجارت و بردگیِ مدرن حرف این است که ما اصلا معنی زیبایی را نفهمیدیم. بیچاره بدن ها که زیرِ بارِ ستم تیغ ها میروند و بیچاره تر مفهوم زیبایی که به یغما رفت.
#حدیث_سادات_مهدوی
حواست نیست به آن اللهِ بالایِ سرم حتما
که این غم ها تمامش را بِباید پاسخی حتما..
#حدیث_سادات_مهدوی
هدایت شده از بیرون پراکنی درونییاتم!
چقدر عشق چیز عجیبیست عزالدین.
چقدر آدم را زخمی و بیدفاع میکند . . .
کودتای ۲۸ مرداد همون ورودیِ vip آمریکا و انگلیس به ایران بود.
یعنی شاه حتی میخواست آب بخوره ازشون اجازه میگرفت. گاهی اوقات نمیتونست مکتوباً نظر اونهارو درمورد عزلها و نصبها به دست بیاره مجبور میشد یککاره پاشه بره آمریکا تا اجازه بگیره. انقدر حقیر بودیم که حتی برای عزل نخست وزیر کشور خودمون هم باید واسشون دم تکون میدادیم. خداروصدهزار مرتبه شکر جوونایی رو داشتیم که زیر دست ظلم ساکت ننشستن.
باز دو روز تعطیلی شد ملت سرازیر شدن شمال. جاده هراز و کندوان و بستن. بابا بخدا اینجا بس که شرجیه ما خودمون از تو خونه در نمیایم، واسه کار ضروریم میریم بیرون سُکسُک میکنیم برگردیم.
امشب خیلی دلم نخ کش شده است برای نجف.
اسرار نبوت از علی پرس
این شهر در دگر ندارد💙
میگفت قیامت میبینین واسه خوندن همین یه بیت چه چیزایی تو کارنامتون بهتون اضافه کردن. یادتون باشه چقدر راحت این بیت هارو به زبون میارین یه زمانی میثم تمار واسه اینکه یه بار به زبون بیاره اسرار نبوت از علی پرس، این شهر در دگر ندارد، زبونشون و از دست دادن :)
عمربن عبدود زبان به رسوایی برمیدارد و رائ تحقیر میزند بر پیشینهی مسلم و مسلمین. احدی جرئت رویارویی ندارد و همه کام به دهان گرفتند. یاوه گویی های عبدود هم تمامی ندارد. طمعِ "خودی نشان" دادن در برابر پیامبر هم کسی را ایجاب نکرد به ایستادن در برابرش. هرچه نباشد عبدود پیشینهی بلندبالایی داشته، هیبتش هم کم لرز بر اندام نمیانداخته. حالا رجز میخواند پشتِ رجز. سر آخر پیامبر فرمود، علی جان بلند شو، عمامه به سرِ مولا بستند. زنان مدینه مویه میکردند و در گوش هم زمزمه وار میگفتند که علی جوان است! حیف میشود. عبدود دویست مبارزه داشته بدون شکست. علی که چیزی نیست! همه بدون شَک، یقین داشتند که علی میمیرد!
به هم رسیدند عبدود شمشیر بالابرد ضربهاش سپر را پاره کرد و با سر برخورد کرد و سر شکافت و خونش فوران کرد. صورت و محاسن حضرت به رنگِ شفقِ آسمان شد. مردم گفتند با این خونی که به هوا پاشیده شده یقینا علی شهید شده و کار تمام شده است. صدایِ گریه بر فضا حاکم شد. غبار بر اثر حرکاتِ پا جلوی دید مردم را گرفت. همه منتظر بودند تا غبار فروکش کند و ببینند چه شده! همزمان با برخورد شمشیر با سر حضرت، مولا هم ضربهای به عبدود زد که از چشم مردم پنهان ماند به دلیل غبارهای رقصان. ابوتما با بیتی شرح میدهد این احوال را که معنیاش به این صورت است:
خون پاشید و آسمان سرخ شد، همه منتظرن هستند تا ببینند چه شده، گرد و غبار نشست . . امیرالموئمنین با همان یک شمشیری که در دست داشت، چنان استوار بر روی زمین ایستاده بود که گویی زمین رامِ او شده بود. و عبدود پخش بر زمین بود. ابو تمار میگوید علی جوری بر عبدود ضربه زد که شمشیر های او سرخ شدند. گویی صد هزار شمشیر و نیزه باهم بر او فرود آمده بودند! درحالی که تنها در دست مولا یک شمشیر بود. مولا سر برگرداند، سپاه اسلام را به چشم دید. سپاهی که از ترس مانند بید میلرزیدند! شروع کردند به رجز خوانی: من آن علیِ صاحب شمشیرم، و تنها اینجا نجاتتان ندادم بلکه قیامت هم نجاتتان با من است!
برادر پیامبر منم، آن زمان که پیامبر عمامه به سرم میبست و راهیِ میدانم میکرد به من گفت تو برادر من و معدن کرامتی و امام بعد از من تویی!
که بود نمونهای از رجز های مولا امیرالموئمنین.
#حدیث_سادات_مهدوی برگرفته شده از سخنان شیخ حامد کاشانی در فصل دومِ کدام حسین؟ کدام کربلا؟.