eitaa logo
شـهــود♡
36 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
592 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتــنگــــی ها گاه از جنس اشــکنـــــد و گاه از جنس بغــــــــض گاه سکـــوت میشوند و خاموش میمـــــــانند گاه هــق هـــق می شوند و می بارند... دلتنگــــی برای 🌷 جنس غریبــــــــی دارد... 🌙✨ 🕊🕊🕊
‏بعضیام اینطوری میخوابن "محمدمهدی فرزند 🍃🌹شهید «مسلم خیزاب»🌹🍃 هرشب لباس پدرشو تن میکنه و میخوابه" التماس دعای فرج🤲 🌹🌹🌹
.. 🌷در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است🌷 🌷امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است🌷 🌷تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود🌷 🌷اینک به یمن یاد شما جان گرفته است🌷 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔵شهیدی که عکس و نوشته اعلامیه شهادتش را انتخاب کرده بود 🔹تصویر بالا تصویری است که شهید نادر حمید سفارش کرده بود بعد از شهادت آن را چاپ کنند؛ شهید «نادر حمید» با نام جهادی محسن، دوم شهریور ۱۳۶۳ در اهواز به دنیا آمد. 🔹پس از حمله تکفیری‌ها به سوریه او نیز وارد عرصه نبرد با تکفیری‌ها شد تا آنجا که در جریان عملیات محرم در قنیطره سوریه مجروح گشت و پس از یک هفته کُما در بیمارستان‌های سوریه، روز ۲۶ مهر ۱۳۹۴ بر اثر سکته مغزی به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای شهرستان ویس آرام گرفت. دخترش، ام البنین و پسرش، محمدحسین تنها یادگاران این شهید عزیز هستند. 🌷
°•🦋⃝⃡❥•° وصیت‌ من‌ بہ‌ دخترانے‌ کہ عکس‌هایشان‌ را‌در شبڪہ‌های‌ اجتماعے‌ مےگذارند‌،‌ این‌است‌ کہ‌این‌ ڪار‌ شما‌ باعث‌ مے‌شو‌د امام‌زمان‌ "؏ـج"‌خون‌ گریہ‌‌ ڪند... بعد‌ از‌اینکہ‌ وصیت‌ و‌خواهشم‌ را‌شنیدید‌ بہ‌آن‌عمل‌ڪنید؛ زیرا ما‌ می‌رویم‌ تا‌از‌ شرف‌و‌ آبروےشما‌ زنان‌ دفاع‌ ڪنیم‌ مانندخانم‌حضرت‌زهرا‌"س"‌باشید. 🌹🌹 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهدا رفتند....🕊 با تمام‌سادگی...... ما ماندیم و..... 😔 زَرقُ برقِ روزگار..... 😔💔 تا ابد مدیون شهداییم✅ 🌷🍃
ای رهروان کوی شهادت سفر بخیر ای راهیان راه سعادت سفر بخیر ای غنچه های پرپر میدان ای ڪاروان شرع و طریقت سفر بخیر نام شما به صفحه تاریـخ ثبت شد ای مومنان دین و دیانت سفر بخیر... 🌷🌷🌷🌷🌷
.... ♡🌱 تنهـــا کسانــــی مـردانـه مـی مــیرنـد کـه مـردانـه زیـستـه بـاشـنـــد… 🌷 🌷
2 "🦋یاد خدا"🦋 حسين چوپانيان بين بچه ها معروف بود. به خاطر نمازهايي که مي‌خواند، شده بود ضرب‌المثل... در عمليات کربلاي پنج، پشت خاکريز همين‌طور پشت سرِ هم گلوله هاي توپ و خمپاره بود که فرود مي‌آمد دور و برمان. تمام تنم شده بود پر از خاک. دهانم خشک شده بود. در هر ثانيه شايد يکي دو انفجار روي مي‌داد. مخمصه‌ی غريبي بود. مضطرب شده بودم. نمي‌دانستم بايد چه کار کنم! هرجا نگاه مي‌کردم گرد و خاک بود و انفجار. حال عجيبي داشتم. توي همين هول و ولا بودم که نگاهم افتاد به چند سنگر آن طرف‌تر. حسين ايستاده بود به نماز. دستهايش را گرفته بود جلوي صورتش، رو به آسمان. توي آن شلوغي و گرد و خاک، انگار نه انگار. حتي به انفجارهاي اطرافش هم توجه نداشت. همه حواسش معطوف به نمازش بود. از خودم خجالت کشيدم. سرم را انداختم پايين. يکهو احساس کردم که آرام شده ام. همه‌ی اضطراب و وحشتم رفته بود؛ طوري که انگار مُسکّني بهم تزريق کرده باشند. ناخودآگاه لبهايم جنبيدند: " اَلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب ". فهميدم که ياد خدا در هر شرايطي مي‌تواند انسان را آرام کند و به او آرامش بدهد. اين را شهيد چوپانيان با نمازش به من آموخت. 🌷شهید حسین چوپانیان🌷 📚پیشانی سوخته، ص13 🌙
⚘﷽⚘ 😭 بارها به خوابم آمد و هربار من شادتر می‌شدم؛ طوری که باعث حیرت اطرافیانم می‌شد. حضورش را همیشه احساس می‌کنم. بعد از شهادتش،رغبتی نبود شیشه‌های عطر و ادکلن او را از کمد بیرون بیاورم،ولی هربار که وارد خانه می‌شوم، عطرش را استشمام می‌کنم، انگار چند دقیقه قبل خانه بوده که رفته و بوی عطرش همان جا پیچیده است... 📎راوی_مادر_شهید 🌷 🌙 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
امیدوارم هـر گلوله‌ای که به تنم می‌خورد درد و رنجش را از عسل شیرین‌تر حس کنم شهید سیف الله تبریزیان شادی روحش صلوات🌹