eitaa logo
شـهــود♡
36 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
592 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 🌷 اا سه روز مونده بود به آخرین اعزامش؛ بهش گفتم لااقل این چند شب رو راحت بخواب؛پس تو کی میخوای یکم برای خودت وقت بذاری و بخوابی، اونجا هم که بهت میگن "عقاب شب" از بس شبها بیداری و هوشیار؛ آنقدر نرو قم و جمکران و هیات و گشت و ... یکم استراحت کن بدنت کم نیاره... گفت چشم و رفت. چندساعت بعد با این پستش جوابمو داد 👇👇 . تضرع اربابمان حسین کنار بدن علی اکبرش👇😢😔 " لقد استرحت من هم الدنیا و غمها و بقی ابوک (و امک) فردا و وحیدا" پسرم، از غم و اندوه دنیا راحت‌شدی ولی پدرت غریب و تنها باقی ماند 😭💔😔
قسمتی از وصیتنامه : هروقت به سر قبرم آمدید سعی کنید روضه از حضرت علی اکبر (ع) یا حضرت زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید 😢❤️ : قطعه ۵۰
‍ ایثار حتی موقع خواب!❤️😇❤️😇 روز دوم اردوی تاکتیکی رزم در کویر بودیم. بعد از سپری کردن یک روز خیلی سخت و اجرای پیاده روی برد بلند، دم دمای غروب رسیدیم به نقطه پایانی پیاده روی. دستور این بود که شب رو اونجا استراحت کنیم و صبح زود دوباره به پیاده روی ادامه بدیم. بعد از صحبت های مربیان تاکتیک، قرار شد هر کدام از بچه ها با کمک سرنیزه یا بیلچه زمین رو بکنه تا شب رو داخل اون بخوابه تا هم از سرما و طوفان شن کویر نجات پیدا کنه، هم خودش رو از دید دشمن فرضی پنهان کنه. بلافاصله بعد از اتمام صحبت های مربیان همه بچه ها دست بکار شدن و یجایی برای خودشون دست و پا کردن. من که همیشه کنار شهید بودم و دوست داشتیم همیشه کنار هم باشیم بعد از اینکه زمین رو کندم توش نخوابیدم و برای خواب خودم رو رسوندم کنار شهید و بقیه بچه ها برای اینکه با هم باشیم. قرار شد تا من کنار شهید و روی سطح زمین بخوابم اما حسین قبول نکرد. ابراز ناراحتی کرد و گفت اگه من اونجا بخوابم اذیت میشم و سرما میخورم و... به اصرارش من رفتم سرجاش توی چاله ای که حسین کنده بود خوابیدم. حسین هم رفت بیرون روی سطح زمین کنار من دراز کشید و خوابید... نصف شب من از خواب پریدم و نگاهی به دور و برم انداختم . دیدم حسین خودش رو از شدت سرما جمع کرده اما خم به ابرو نیاورده و آروم خوابیده... چفیه ام رو انداختم روی بدنش تا حداقل جلوی باد رو کمی بگیره و بیشترازین سردش نشه که یهو بیدار شد. گفت: من هیچیم نمیشه، شما مراقب باش سرما نخوری، چفیه رو بنداز روی خودت... مهربانیش زبانزد همه بچه ها بود، ایثارش هم زبانزد شد. به نقل از
شهید حسین معز غلامی تا می‌توانید برای ظهور حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست. امر به معروف را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود. 🌹🌹🌹
‍ ❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ... ✍وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه .. 🌷