هدایت شده از احکام شیرین
#لطیفه
یه ضدانقلاب میگه : روی موشک ها بجای مرگ بر این و اون، شعار صلح آمیز بنویسیم😏
چطوره بنویسیم :
«ای #موشک که میروی به سویش
از جانب من #ببوس لپ و رویش»
😂😂😂
باید بنویسیم مرگ بر ضد ولایت فقیه
مرگ بر #منافقین و کفار👺💀☠
مرگ بر#آمریکا
مرگ بر#اسرائیل
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌷🌹🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌷
#احکامشرعی🌷🌹🌷🌹🌷
🌠 در هر سیستم #سیاسی دولت یا کشوری نقص وجود دارد ✔️🎄
ولی وجود نواقص در کشور ما نباید باعث شود که از حفظ اصل نظام غافل شویم و مانع شرکت ما در#انتخابات شود.
✔️ شرکت در#انتخابات واجب است و در شرائط فعلی یعنی حمایت از اسلام وانقلاب جمهوری اسلامی ایران .
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
در حال حاضر پرچم دار#شیعه علوی در دنیا فقط ما هستیم 🇮🇷 و اگر خدای نکرده این پرچم به زمین افتد چراغ اسلام در دنیا خاموش خواهد شد 🙏💎و گناه آن گریبانگیر ما هم خواهد شد.
مقام معظم رهبری #امامخامنهای دامت برکاته و#مراجع معظمتقلید تقلیددامت برکاتهم شرکت درانتخابات جمهوری اسلامی ایران راشرعا واجب میدانند.
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#دهه_فجر
#انتخابات
#پرچم_ایران_بالاست🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
احکام
احکام شیرین
به مناسبت روز شریف پاسدار... ❤️
تولدت مبارک
زخمی سربلند دوران ها
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#پاسدار
#ولادت_امام_حسین
#عکس_نوشت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
#آیت_الله_بهجت دست روي زانوي او گذاشت و پرسید جوان شغل شما چيست؟
👈 گفت طلبه هستم.
☀️آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي.
☀️ آیت الله بهجت پرسید اسم شماچیست؟
👈 گفت: فرهاد
☀️آیت الله بهجت فرمود حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. شما در تاجگذاري امام زمان (عج) به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید.
✳️ #شهید " عبدالمهدی کاظمی " شهیدی که طبق تعبیر آیت الله بهجت برای خوابی که دیده بود، در شب تاج گذاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در 29 دی ماه 1394 درسوریه به شهادت رسید.
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
➰🌷➰
🔸مأموریت مار
پیش از عملیات والفجر 4 برای بررسی منطقه به اتفاق برادران قوچانی
موحد دوست و آقایی به طرف ارتفاع قوچ سلطان حرکت کردیم. ناگهان مار بسیار بزرگی دیدیم که درست در وسط جاده قرار داشت.
برادر آقایی با تیراندازی، مار را از پا درآورد. وقتی آقای موحد با چوب، مار را کنار زد، چیزی توجهش را جلب کرد. به آن نزدیک شد. متوجه گردید یک مین ضد خودرو در جاده کار گذاشتهاند . موضوع را با آقای قوچانی در میان گذاشت. او با دقت خاصی مین را از محل خود خارج و خنثی کرد.
تا مدتی همه مبهوت بودیم و با شگفتی به یکدیگر نگاه میکردیم. اگر چند متر جلوتر رفته بودیم، با انفجار شدیدی مواجه میشدیم. آقای قوچانی گفت: «ظاهراً این مار مأمور بوده است که ما را مطلع سازد.
➰🌷➰🌷➰🌷➰🌷➰
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
❣شهیدسرافراز حجت فتوره چی❣
✴️فرمانده محور عملیاتی لشکر 31 عاشورا مدتها در کردستان با ضد انقلاب مبارزه میکرد.
♻️یکی از همرزمانش درباره این شهید بزرگوار میگوید:
شهید فتوره چی بارها میگفت: خدا نکند حجت با گلوله کلاش و ترکش شهید بشود,😎
حجت باید با گلوله توپ 💣کشته شود.😎 و الا آبرویم میرود.🙂
🔅همرزمانش این جملات را مزاح و شوخی تلقی میکردند.😅🙂🙃
🔱در مرحله دوم عملیات والفجر 4 بود که راهی 🚶منطقه عملیاتی که حجت در آنجا بود، شدیم.
سراغ وی را از حمید باکری گرفتم و حمید آقا با دست به محلی که پر درخت 🌳🌳🌳🌳بود اشاره کرد و گفت شاید آنجا باشد.
✳️چون بیسیم اش 📞 قطع شده بود.
بعد با شهید صالح الهیارلو به جستجوی منطقهای دیگر کردیم تا اینکه سر بی بدن او را پیدا کردیم. 😔
بدنش متلاشی شده بود و قابل جمع کردن نبود😭😭😭
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
➰🌷➰
🔸حکایت آن پیرمرد
در کوههای صعب العبور🏔⛰ در پی پیکرهای مطهر شهدا بودیم. 😞در میان راه به پیر مردی 👴 برخوردیم که معلوم نبود در آن حوالی چه کار میکند.🤔 او بعد از سلام و مصافحه از ما پرسید: در این کوهها 🏔⛰به دنبال چه میگردید؟ 😐گفتیم: برای پیدا کردن پیکر شهدا آمدهایم.😞 خیلی خوشحال شد😊 و ضمن قدردانی از برادران گروههای تفحص گفت: در این ارتفاع رو به رو مدتهاست چیزی توجه مرا به خود جلب کرده است. و گاهی حلقهای از نور✨ هم مشاهده میشود که مثل ستاره ⭐️میدرخشد. بد نیست به آنجا هم سری بزنید.
حرفهای پیر مرد ما را امیدوار کرد. برای همین به سمت آنجا حرکت کردیم. 🚶ارتفاع صعب العبوری بود 🏔⛰و تأمین مناسبی هم نداشت. بعد از ساعتها پیاده روی 🚶🚶به محوطة بزرگ سرسبزی🏞 رسیدیم. در کنار درختچهای تجهیزات انفرادی رزمندگان به چشم میخورد. 😒و این باعث شد تا منطقه را به دقت وارسی کنیم. پس از ساعتها تلاش، پیکر مطهر چهار شهید را پیدا کردیم😭 و آنها را جهت انتقال به عقب، آماده نمودیم. آنگاه به دنبال شش ساعت⌚️ پیاده روی، به نقطهای که پیرمرد را در آنجا ملاقات کرده بودیم، رسیدیم. پیرمرد هنوز آنجا بود.👴 تا ما را دید، پرسید: آیا موفق شدید؟😌 ماجرا را برای او شرح دادیم، لبخندی زد 😊و گفت: اما هنوز آن ارتفاع، نورانی✨ به نظر میرسد.
سخن پیرمرد برای ما جالب بود. 😇قرار شد به مقر بازگردیم و فردا صبح در همان ارتفاع به کار ادامه دهیم. فردا بعد از نماز به راه افتادیم.🚶 با عشق و علاقة زیاد، مسافت زیادی را در کمترین فرصت ممکن طی کردیم. پای کار که رسیدیم، ناگهان یکی از بچهها گفت:🗣 شهید، شهید، الله اکبر، صلوات بفرستید!
وقتی پیکر مطهر را از زیر خاک⛏ بیرون آوردیم، پیشانی بندی به روی جمجمة شهید به چشم میخورد. 🙁چفیه سفید رنگی آغشته به خون دور استخوان گردنش پیچیده شده😞 و شال سبز رنگی دور کمرش بود؛ شالی که نشانة سیادت و بزرگواری او به شمار میآمد.😞😔😭
➰🌷➰🌷➰🌷➰🌷
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
🌸بسم رب الشهدا🌸
✨✨
✨
🌷🍃بچه که بودم همه میگفتن:"مشت آدما اندازه قلبشونه".❤️
🌷🍃مامانم میگفت: شهیدا وسعت قلبشون اونقدر زیاده که قابل توصیف نیست".
🌷🍃اون موقع با خودم فکر میکردم یعنی دست شهیدا باید چه اندازه ای باشه که به وسعت قلبشون برسه؟!
🌷🍃شاید اصلا حرفم خیلی خنده دار بود اما قسمت جالب داستان اونجاست که فهمیدم بعضی شهیدا اصلا دست نداشتن!!!
💫وای خدا!یعنی وسعت قلبشون اونقدر زیاده که کار از دست و این چیزا گذشته؟!!
واما شما برادر شهیدم!❤️
🌷🍃بی آنکه بدانم،آرام آرام تمام ذهنم را تسخیر کردی و جای در قلبم باز کردی. در کوتاه زمانیکه حتی فکرش را هم نمیکردم ...!
🌷🍃کاش پیشتر از این عکست را به دیوار قلبم می آویختی.
🌷🍃با شما بود که آموختم باید فاصله بین حروف ع ش ق را بردارم تا حایلی نباشم بین عاشق و معشوق ...
😭بغضی در گلویم و غمی در قلبم ...
💠نغمه ای بر لبم و عشقی در عملم ...
نه نه
🌷🍃تو اشکی ،تو اشک چشمان گناه آلودمی!پاک کننده چشمانم.
🌷🍃تو لبخندی،آری راز لبخندی!لبخندت بوی گل نرگس میدهد.
🌷🍃چه زیباست لبخند نورانیت وقتی نگاهم میکنی ...
🌷🍃نگاهت را از تهی دستی که هیچ ندارد جز آه دریغ مکن که نور عشق خدا در چشمانت موج میزند.
🌷🍃آسمان تاریک و غمگین قلبم را ستاره باش و نور افشانی کن ...
#دستانم_را_بگیر_ای_شهید
#شهید_امیر_حاج_امینی💝
✨
✨✨
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
🚀اگر خمپاره60 بگذارد 🚀
📝 «در عملیات کربلای (1) بعد از مرحله ی اوّل، بچه ها گوسفندی🐏 را پیدا کردند و آوردند برای قربانی کردن که بتوانند #کبابی بخورند. شهید گفت #گوسفند 🐏را به تدارکات تحویل دهید تا همه ی بچه ها از کباب گوسفند بخورند. پس از مدتی حاج حسین بصیر پیغام داد که منطقه هنوز کامل پاک سازی نشده. بچه ها بروند جلو برای پاک سازی. علی اصغر تصمیم گرفت با تعدادی از رزمنده ها به سمت جلو برود. بعضی از بچه ها گفتند: آقا! پس کباب را کی بخوریم؟ 😳شهید در جواب گفت: اگر خمپاره شصت بگذارد، می خوریم.
آن روز بچه ها هر کاری می کردند و هر سؤالی می پرسیدند، شهید علی اصغر می گفت: «اگر #خمپاره60 بگذارد» و بالاخره با همین خمپاره 60 به شهادت رسید.» 🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔹|سردار شهید علی اصغر بصیر|
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
♡
🔸" در محضــر شهـــید "...🔸
💖 سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
✍رختها رو گذاشتم
تا وقتےاز بیرون اومدم بشورم...
🍂وقتے برگشتم دیدم
علے از جبهه برگشتہ
و گوشه حیات نشستہ
و رختها هم روی طناب پهن شده...
🍂رفتم پیشش و بهش گفتم:
الهے بمیرم مــــــــادر،
تو با یڪ_دست چطوری
این همه لباس رو شستے⁉️
🍂گفت : مـادر جـون
اگه دو دست هم نداشتم
باز وجدانم قبول نمےڪرد
من خونه باشم و تو زحمت بکشے ...
شهیـد_علی_ماهانی
خاطره
هدایت شده از 👈رهگذر اصلی👍
#یادی_از_شهدا
شهادت با لب تشنه😨
🌷🌷🌷 به گوش 👂من رسونده بودند که سجاد لب تشنه در تاسوعای حسینی شهید شده، موقعی که مجروح شده بود، داشت ازش خون می رفت، درخواست آب🍶 کرد، ولی همرزمانش مانع شدند و بهش گفتند که اگه بهت آب💧 بدیم، تو سریع جون میدی و فعلا آب واسه جسمت خوب نیست، لذا بهش ندادند 😥😔و سجاد لحظات بعد به شهادت رسید. وقتی این موضوع رو شنیدم خیلی غمگین شدم،😞 همش به خودم می گفتم که پسرم لب تشنه شهید شده و کاش بهش آب می دادند.😭😭
خواب دیدم که تو یک مکان بزرگی هستم و یک کوه ⛰در مقابل منه، سجاد من بالای کوه افتاده بود و منم داشتم می رفتم سمتش که بهش آب 🍶 بدم. تا یه کم رفتم جلو دیدم که یک خانم چادری با عصا داره میره سمتش. حضرت زهرا(س) بود ایستادم و نگاه کردم دیدم سر سجاد رو گذاشت رو دستانش و داره به سجاد آب🍶💧 میده.
من خواستم برم پیشش ازش تشکر کنم که یه وقت دیدم واسم دست تکون داد 👋که برگردم، (منظورش این بود که بچه ات رو سیراب کردم و نگران نباش و برگرد)
از وقتی که این خواب رو دیدم، خیالم راحت شده که سجاد من سیراب شده است.....🌷🌷🌷
راوی: مادر شهید
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سجاد_طاهرنیا