eitaa logo
عاشقانه ای برای زندگی
21.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
12.8هزار ویدیو
2 فایل
عاشقانه ای برای زندگی‌....... تو این‌کانال حرف های دم گوشی بانوان زده میشه آقایون لف بدن مجبور به ریمو نشم **یاد بگیریم شاد زندگی کنیم** ❤️❤️ 🦄🌱 از آشنایی هاتون برام بگین @M_dkhsh https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط برای یادآوری بود🤍 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
‌ ماییم که نیست هیچکس همدمِ ما. @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل آقا لطیف و بهار خانوم عاشق بشین🥲🤌 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
چقدر این جمله خوبه؛ «حاصل عمرش فقط آنچه کرده بود، نبود. آنچه از خود دریغ کرده بود هم بود.» و ما چقدر به خودمون بدهکاریم. @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جورابو اینجوری کادو کن😍 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
به آنچه دیده ام از خلق اعتمادی نیست که می زنند در این شهر بر نقاب نقاب @vlog_ir
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اندوخته ات برای آینده چیه؟ الانتو جوری زندگی کن که آینده نگی ای کاش... یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
«بیشتر از بودن ،به موقع بودن مهمه.» @vlog_ir
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رنگ سیب... شما از کدوم سیب استفاده میکنید ؟ بفرستید برای عزیزانتون یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
نمی‌دونم چند سالگیه ولی از یه سنی به بعد همین میشه که جناب سعدی میگه: «ببین و بگذر و خاطر به هیچ کس نسپار.» @vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌قلق و نکات طلایی چندنوع غذا👌 اگه میخوای غذات طعم و مزه ی غذاهایی که سرآشپزهای ماهر درست میکنن رو داشته باشه،باید این نکات رو موقع درست کردن غذا بکارببری👌🙂 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
شوهرم معلم روستا های کوچک بود که دخترای کم سن و سال رو فریب میداد و... صدای سعيد از توی حياط ميومد كه ميگفت : _زبون اين دختره رو كوتاه كن تا خودم دست به كار نشدم ، خواستم برم سمت حياط كه فرحناز دستمو كشيد و گفت : _بسه كم شر به پا کن ، میخوای از خونه سالار بیای بيرون که بيای تو اين خونه بشي تو سري خوره آقا سعيد ؟ بدبختی بخدا برو بچسب به زندگيت ، چشم شوهرتو پر كن نذار به غير از تو چشمش كسيو ببينه ... با غيض رومو از فرحناز برگردوندم و گفتم : _چی ميگي تو ؟ تو چه ميدونی تو دل من چی ميگذره ؟ زدم به آرش كه به بغل فرحناز بود و گفتم : _اسمتون فقط خانوادست ، وگرنه كو خانواده ؟؟؟ رفتم توی حياط و مقابل چشم مامان و سعيد سمت در رفتم كه سعيد صدام زد و گفت : _كجا ؟ _ با حرص گفتم : میرم خونه شوهرم ، از شما هيچ آبی برای من گرم نميشه ، من الكی خيال كردم كس و كاری دارم ... از در زدم بيرون و محكم درو به هم كوبيدم لحظه ای بعد مامان با پای برهنه اومد توی كوچه و صدام كرد .. اما محل ندادم و با قدم های تند به سمت خونه نوری حان رفتم .. در خونه نوری جان هم كه طبق عادت هميشگی باز بود ، خواستم بی سرو صدا برم تو اتاقم که سوال پيجم نكنه كه ديدم توی حياط نشسته و به محض نشستنم تكونی به خودش داد و گفت : _مگه نرفته بودی خونه آقات ؟ .. ‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff