eitaa logo
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
1.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
51 فایل
ارتباط با ادمین کانال @shahidaneh_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 دعای روز ششم ماه مبارک رمضان 🔹اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِي فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ، وَ لا تَضْرِبْنِي بِسِيَاطِ نَقِمَتِكَ، وَ زَحْزِحْنِي فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِكَ، بِمَنِّكَ وَ أَيَادِيكَ، يَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ. 🔹خدایا مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازیانه‌های انتقامت عذاب مکن، و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، ای نهایت دلبستگی دل شدگان. @westaz_dfa
راهکارهای زندگی موفق در جزء ششم🌴🌾🌴🌾🌴 @westaz_defa
یکی از کرامات شهید احمد نوروزی که فرزندشان برایمان فرستادند 🔻۴ سالی از ازدواج من (فرزند شهید) با همسرم می گذشت ، من و همسرم ، هر دو دلمون می خواست صاحب اولاد بشیم اما تقدیر به این بود که هر دو باید کمی صبر کنیم . تا اینکه من یک روز نیمه های شب ، خواب پدر شهیدم را دیدم خواب دیدم که پدر شهیدم مشغول هم زدن غذای نذری است، من از پدر شهیدم پرسیدم این چیه که داری هم می زنی، پدر گفت: این برای شماست، گفتم من !!! من چرا ؟؟؟ شهید احمد گفت مگه دوست ندارین بچه دار بشین، برای اینکه این اتفاق بیفته شما باید محتوای ظرف را میل کنید، گفتم خب حالا این چیه ؟؟ پدر گفت داخل ظرف غذا، مژه حضرت فاطمه سلام علیها هست . گفتم مژه حضرت فاطمه (س) !!! گفت بله ... پدر ادامه داد شما با خوردن این اطعام، صاحب اولاد میشین ، در ادامه پدر لیوانی که در کنارش بود را داخل دیگ زد و محتوای اونو که شبیه آب بود را به من داد و من محتوای لیوان را خوردم . نماز صبح که از خواب بلند شدم، چیزی در دهانم حس کردم ، با دستم شی موردنظر را از دهانم خارج کردم ، هاج و واج و متحیرانه دیدم که از در دهانم یک مژه زیبا و بلندی هست ، پیش خودم گفتم این چیه توی دهانم تا اینکه خواب شب در ذهنم آمد، تا به خودم بجنبم و مژه را در نایلونی قرار دهم، دیدم مژه ناپدید شد . موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و هر دو از خوشحالی اشک می ریختیم که مورد توجه پدرم شهید احمد نوروزی و حضرت فاطمه (س) قرار داریم .بعد از دو ماه از خوابی که دیدم، انتظار ۴ سالمون به سرانجام رسید و عنایت حضرت فاطمه سلام الله علیها نصیبم شد و با رفتن به آزمایشگاه جواب مثبت بارداری رو گرفتیم . گفتیم حضرت فاطمه (س) ان شاالله دختری به ما عنایت می کنه که مثل خود حضرت پاکدامن و مومن باشه . بعد از چند ماه جنسیت فرزند مشخص شد ... بله ... دختر _ ما برای دختر اسم بهار را انتخاب کردیم و این فرزند بدنیا اومد و با نام بهار صدایش می کردیم ، تا اینکه ... در ۷ سالگی بهار بدون هیچگونه ذهنیتی و بدون اینکه از ماجرا خبر دار بشه به من گفت باباجونی از این به بعد اسمم فاطمه است ، با تعجب گفتم چطور !!! گفت دوست دارم اسمم فاطمه باشه . گفتم دختری که از طرف حضرت فاطمه سلام الله علیها به من هدیه شد باید نام همون بانو حضرت فاطمه(س) رو به خودش بگیره و الان نام زیبای دخترم ، فاطمه است . @westaz_defa
برای خواهرم خواهرش خواهرامون برای مادرم مادرش مادرامون @westaz_defa
🪴 . گفتہ‌بود: . اگردرماه‌رمضان‌شهید‌شوم . زحمت‌تشییع‌پیڪرم‌را‌ . بہ‌مردم‌نمےدهم . در‌ماه‌رمضان‌شهید‌شد . اماطبق‌قرارےڪہ‌با‌خدا‌داشت . پیڪرش‌بعد‌از‌ماه‌مبارڪ . تفحص‌و‌تشییع‌شد... :) ♥️ 🌺 یاد شهدا با ذکر صــلوات م 🇮🇷 @wesraz_defs
از اعضای کانال لطف کردند مطالب ما را در گروه های دیگه نشر دادند تشکر می کنم و از شهدا می خوام که به ایشون هم نظري بکنند. @westaz_defa
1- مقدمه.mp3
13.24M
بخشی از کتاب صوتی "باران بعد از تو بند نیامد" تهیه و تنظیم : اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس آ.غربی @westaz_defa
🌓 حیرت آور است !! 👈همه ی جهان دارد: 1⃣کره زمین دارای پوشش است. 2⃣میوه های تر وتازه دارای پوشش است. 3⃣شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود 4⃣ قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین می رود و زیر پا انداخته میشود برای اینکه پوشش آن از بین رفته. 5⃣ سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود. و...... در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛ اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند!!! بـانـو! این چادر تا برسد بدست تو هم از کوچه های مـدیـنـه گذشت...💔 هم از کــربـلا...💔 هم از بازار شــام...💔 چـادر ارثیه‌ی حضرت‌زهراسـت قدرش را بدان:) @westaz_defa
ヅ ••↻ یه‌روز‌لباس‌ِتنگ ... یه‌روز‌لباس‌ِگشـاد ... یه‌روز‌لباسِ‌ڪوتـاه ... یه‌روز‌لباسَ‌بلند ... یه‌روز‌لباسِ‌تیره ... یه‌روز‌لباس‌ِشاد ... یه‌روز‌لباس‌ِپاره ... •• هی‌رفتیم‌دنبال‌ِمدڪه‌یه‌وقت بھمون‌نگن‌عقب‌موندھ❗️ رفتیم‌دنبال‌سِت‌ڪردن‌ڪه بشیم‌شیڪ‌تریــن‌آدمِ‌دنیا :| یه‌وقت‌به‌خودت‌میای‌میبینی باشیطون‌ست‌شدے !!! •• « ســـوره‌اعـــراف‌آیــھ²⁶ » وَلِبٰـــــاسُ‌اَلتَّقْــــوىٰ‌ذٰلِكَ‌خَیْــــرٌ بھترین‌لباس؛لباسِ‌تقواست((: •• "🕊 @westaz_defa
از ابراهیم پرسیدم : آروزیِ شما شھادته درسته؟ خندید و گفت: شھادت ذره‌ای از آرزویِ من است من میخواهم چیزی از من نماند مثلِ ارباب بی‌کفن قطعه‌ قطعه شوم اصلا دوست ندارم جنازه‌ام برگردد دلم میخواهد گمنام بمانم چون مادر سادات قبر ندارد نمیخواهم مزار داشته باشیم ...💔🕊 @westaz_defa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزگارے‌رابه‌خاطــــــــــردارم‌که‌این‌‌ستارگان‌ راهنماے‌مسیـــــــــــــــرمان‌بودند ودیدن‌چهــــــــره‌هایشان‌دلهای‌ناآرام‌مان‌را تسکیـــــــــــــن‌میداد دلهـــــایی‌که‌درهوایشــــــــــان‌سخت‌تنگ‌است... @westaz_defa
‌‌میگفت‌:مشتی . . اگرفکرمیکنی‌ بسیجی‌واقعی‌هستی🤞🏿!' ‹الھم‌الرزقناشهادت› روسعی‌کن‌ . . .بہ‌‹قلبت‌› بچسبونۍنه‌اینکه‌پشت‌‌قاب‌موبایلت، ..!› @westaz_defa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی‌زندگی‌نامه‌شهدارومیخونم میفهمم‌کے‌هستن‌و‌ازکجااومدن ازشهدازندگی‌کردنویادبگیریم ازشهدااخلاق‌ورفتارخوب‌رایادبگیریم شهداشرمنده‌ایم😭💔 @westaz_defa
📔 📔📔 "برشی از کتاب بغض های نشکسته" من یک امدادگر هستم هفته‌ی اول سردر گم بودیم . معلوم نبود چه كسی چكار می‌کند! روز اول من 24 ساعت در بیمارستان بودم، بدون آنكه خانواده‌ام از من اطلاعی داشته باشند. نمی‌دانستیم زمان چگونه می گذرد گاهی 48 ساعت بدون خواب به كارمان ادامه می دادیم. بعضی وقت‌ها یادمان می‌رفت که ناهار بخوریم و اگر فرصتی پیدا می کردیم که از غذاخوری بیمارستان یك ظرف سوپ بگیریم از ته دل آن را به امداد گر دیگری که حتی فرصت این کار را هم نداشت، می دادیم.البته جای ما ثابت نبود، اوایل ، داخل شهر دربیمارستان مطهری بودیم و بعدها به بیمارستان صحرایی شیخ سرمست منتقل شدیم. تا آن زمان با مجروح شیمیایی برخورد نداشتیم. فقط در موردش مطالعه كرده بودیم. عملاً با سوختگی طرف بودیم. شیمیایی‌های بدنشان تاول‌های خیلی بزرگ می‌زد باید آب تاول‌ها را می‌کشیدیم و پوستش را برمی‌داشتیم و به‌جای تاول پماد می زدیم. یادم هست ، رئیس نهضت سوادآموزی هم ‌شیمیایی شده بود. تاول‌هایش هرروز بدتر از دیروز می‌شد. ولی اون هر روز به ما امیدواری می‌دادو می‌گفت : شما كار خودتان را بكنید! زخمها خوب می‌شوند. من اصلاً دردی احساس نمی‌کنم . صبر و مقاومتش ستودنی بود و به ما دلگرمی می داد. بعدها بیمارستان صحرایی‌ هم به داخل شهر انتقال پیدا كرد و مجروحان شیمیایی در بیمارستان طالقانی بستری می شدند. روایت زنان فعال دفاع مقدس ارومیه @westaz_defa
به اطلاع عزیزانی که در مسابقه ی نیمه شعبان برنده شده بودند می رسانم هدیه ها واریز شده لطفا حساب هاتون را چک کنید .
●سردار حسین پورجعفری امین، امانتدار و رازدار حاج قاسم بود و در تمامی عملیات‌های خطرناک در خارج از مرزها در کنار و همراه سردار سلیمانی بود و به نوع در سردار ذوب شده بود. ●شهید پورجعفری در خاطراتش می‌گفت: روزی با حاج قاسم به منطقه رفتیم، سردار لب بالکن دوربین گذاشته و در حال شناسایی منطقه بود. ●وی ادامه داد: یک بلوک سیمانی دیدم که پایین افتاده بود؛ رفتم و بلوک را آوردم آن را جلوی حاج قاسم گذاشتم و با خودم فکر کردم اگر تک تیرانداز تیری زد به حاجی نخورد. ●شهید ادامه داد: تا بلوک را گذاشتم تیری به بلوک خورده و تیکه تیکه شد؛ خوشبختانه برای حاجی اتفاقی نیافتاد. ‌‌✍راوی: شهیدحسین پورجعفری 🌷 ●ولادت: ۱۳۴۵/۱/۸ ، کرمان ●شهادت: ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ ، عملیات تروریستی فرودگاه بغداد ، محافظ و همرزم حاج قاسم @westaz_defa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری به پیام این خانم ندارم مصیح علینژاد عددی نیست که او را مخاطب قرار دهیم اما این طرح در اصفهان و ایجاد فضای گفتگو با ارزش است. فرصت نوروز در کنار فرصت بی نظیر ماه رمضان که علاوه بر ماه مناجات ماه مباحثه نیز هست نباید از دست برود. آفرین به بانیان و مجریان این طرح، اگر عده ای پایشان به مسجد باز نمیشود، مسجد را باید به سطح شهر برد. @westaz_defa
سوریہ‌ڪہ‌میرفت‌،همیشہ‌سـٰاك‌سفررو همسرش‌مۍبست.تو‌آخرین‌سفربہ‌همسرش‌ گفتہ‌بود‌ڪہ‌سـٰاك‌روایندفعہ‌خودش‌ میخوٰاد‌ببندھ.سـٰاك‌رو‌سبك‌بستہ‌بود‌و حتے‌قرصھـٰـایۍ‌‌روڪہ‌بخـٰاطردندون‌دردش‌ همیشہ‌همرٰاھ‌دٰاشت‌تو‌سٰاڪ‌نذٰاشتہ‌بود. میگفت:پرسیدم:قرص‌ھـٰا‌رونمیبر؎؟ گفت:ایندفعہ‌لـٰازم‌ندارم-!シ ـ شهیدمحمودرضابیضایی @westaz_defa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا