صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا(احزاب/۵۶) اصلا اساسِ عاشقی به تسلیم است ...

#برشی از کتاب " ماموریت در آسمان " ما از همان آغاز جنگ به‌صورت شبانه¬روزی در حال پرواز بودیم. ما یعنی هواپیماهای سوخت¬رسان در طول شبانه¬روز به‌صورت نوبتی و در هر نوبت هشت ساعت در آسمان در حال پرواز بودیم تا هر هواپیمایی که بر روی آسمان کشورمان نیاز به سوخت¬گیری داشت، در اولین فرصت، سوخت لازم را در اختیار آن هواپیما قرار بدهیم. یکی از عملیات¬های مهمی که من در آن شرکت داشتم و جزئیات آن تا حدودی در خاطرم مانده است، «عملیات اچ 3» در تاریخ پانزدهم فروردین سال 1360 بود. در این عملیات که قبل از اجرا چندین بار به خاطر لو رفتن کنسل شده بود، پایگاه هوایی اچ 3 در عمق 1000 کیلومتری خاک عراق، در مرز مشترک کشور عراق و «اردن» توسط هواپیماهای شکاری بمب¬افکن ما بمباران و منهدم شد. در این عملیات من به‌عنوان لیدر به همراه یک هواپیمای سوخت¬رسان دیگر (شماره¬ی دو) حضور داشتم. غیر از من، خلبان و کمک‌خلبان هواپیمای دیگر و کمک‌خلبان من هم از جریان این عملیات بی‌خبر بودند. قبل از پرواز ما را از بیان هر نوع صحبتی چه باهم و چه با رادارها منع کرده بودند. این عملیات به خاطر جلوگیری از احتمال لو رفتن قرار بود در سکوت کامل اجرا شود. من می¬دانستم که قبل از آغاز این عملیات، هشت فروند هواپیمای شکاری قرار است از طریق ما دو فروند هواپیمای سوخت‌رسان بر روی دریاچه¬ی ارومیه، سوخت¬رسانی شوند تا از آنجا به سمت مواضع مشخص‌شده پرواز کنند. راوی: کاپیتان لوتر یادگاری تدوین : سیاوش رحیمی @westaz_defa

چشماتو ببند خیال کن که با زائرایی

چشماتو ببند خیال کن الان کربلایی

چشماتو ببند اگه گذاشت گریه ی بی امونت

چشماتو ببند چای عراقی بخور نوش جونت

میترسم حسین، به دنیا اعتمادی ندارم...

میترسم حسین، سرم رو ضریحت نذارم...

از ما که گذشت، الهی هیچکس از سفر جا نمونه

حسین‌جــان؛ دورت بگردم💔 بیا بین اینهمه انتخاب درست یدونه هم اشتبـاه سوا کن انگشت بزار رومون بگو این رسول تُــرکِ منه!