eitaa logo
شــهــیدانــهـ⃟🌱
1.2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
55 فایل
• بـســم رب شــهدا🌿💚• 🇵🇸🇮🇷 • _ صحبت های در گوشیتون با شهدا🍃 https://daigo.ir/secret/91804454623 • _ ادمین کانال✒️ @shahidaneh_admin • _ گروه خادمین دخترای شهدایی مون🌙🩷 https://eitaa.com/joinchat/1116276070C5f811282ca
مشاهده در ایتا
دانلود
به جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه...
ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین
به سویت پر کشیدن در دل شب عالمی دارد...
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
يكي از دوستان شهيد از ايشان مي گويد: آخرين باري كه به اروميه آمده بود به نحو عجيبي تغيير كرده بود و موقع رفتن بر خلاف هميشه تقريبا با تمامي دوستان و آشنايان خداحافظي كرد. به خاطرم هست يك روز به جهاد سازندگي آمد و به تمامي اطاق ها سر زد و از همه خداحافظي كرد. ،آن روز چهره اش كاملا تغيير كرده و واقعا نوراني تر از هميشه شده بود؛ هنوز مدت زيادي از عمليات فتح المبين نگذشته بود و او از اينكه شهيد نشده بود ، شكوه و گلايه مي كرد. يك روز قبل از شهادتش اين مسأله را به برادران گفته بود كه به اين زودي به لقاء ا... مي پيوندد. تا اينكه در مورخه بیست و یکم اردیبهشت سال 1361،زماني كه با چهره نوراني اش در شلمچه از سنگر خود خارج شده و به سوي بولدوزر رفته و مشغول خاكريز زدن مي گردد، با انفجار توپي برروي دستگاه بولدوزر به لقاءا... می پیوندد و كبوتر وجودش به سوي معشوق ازلي اش با شتاب پر زده و در كنار رحمت حق آرام می گیرد. @westaz_defa
آرامش یعنی؛ در میان صدها مشکل عین خیالت هم نباشد لبخند بزنی... زندگی کنی... چون میدانی خدایی داری که هوایت را دارد...
دانی که چیست حاصل انجام عاشقی؟ جانانه را ببینی و جان را فدا کنی ..
Alireza Ghorbani4_5945019797556169022.mp3
زمان: حجم: 14.8M
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذار گفت و گو به زبان هنر شود @westaz_defa
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بارانی که خدا فرستاد تا زمین مرده را زنده کند . @westaz_defa
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا کی به تو از دور سلام برسانم ؟ ❤️ . . @westaz_defa
کاری که انجام می دهید حتی نایستید که کسی بگوید خسته نباشید! از همان در پشتی بیرون بروید. چون اگر تشکر کنند، تو دیگر اجرت را گرفته‌ای و چیزی برای آن دنیایت باقی نمی ماند... حسن تهرانی مقدم @westaz_defa
شهید عباس دانشگر، متولد ۱۳۷۲، یک ماه بعد از نامزدی داوطلب برای رفتن به سوریه میشه... سردار حميد اباذري جانشين دانشگاه افسري و تربيت پاسداري امام حسين(ع)، بعد از چند بار مخالفت کردن، دلیل عجله کردن عباس رو ازش میپرسه، عباس میگه: «حاجي؛ من دارم زمين‌گير ميشم مي‌ترسم وابستگي من را زمين‌گير كنه!» و انقدر اصرار کرد که اجازه ی رفتنش صادر شد... جوان ۲۳ ساله ای که کارش توی سخت ترین مکان و محل بیشترین مراجعات و هماهنگی بود، اما کسی از او یک اخم هم ندید. عباس به چيزهايي كه ما به آن  آلوده بوديم آلوده نبود. مراقب چشمش بود، مراقب نفسش بود.خلوت داشت، سجده‌هاي طولاني داشت. عباس دنيا را رها كرده بود و عاشق خدا شده بود. از آن طرف جواني هم مي‌‌كرد. جواني او حلال بود ولي حواسش بود دچار غفلت نشود. مادر او می‌گوید: عباس من برای مردن حیف بود. او باید شهید می‌شد. عباس تازه داماد بود؛ رفقاي عباس در سوريه هم‌قسم شده بودند كه از او مراقبت كنند و او را سالم به ايران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچه‌ها گفتم: زهي خيال باطل...!!! خداوند براي او نقشه كشيده بود؛ عباس درس عاشقي را چشيده بود و بايد مي‌رفت. عباس به اندازه‌ي اسم خودش ظاهر شد و براي خانم زينب(س) كاري ابوالفضلي كرد و مثل مادر حضرت زهرا (س) میان دو دیوار و با پهلوهای شکسته و بدن سوخته، در شب جمعه و زیارتی ارباب شهید شد... @westaz_defa