فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و به هنگام دل تنگی
به آسمان نگاه کن؛
ما نگاه های تو را به
طرف آسمان می بینیم💚
#سوره_بقره_آیه_۱۴۴
@westaz_defa
شما همیشه مارو میبینی
مارو میشنوی
مارو می طلبی
مارو صدا میزنی
شما همیشه هوامونو داری
و به قول اون آقایِ بزرگ
شما اول جوونمردِ عالمی ..
ببخش اگه نگاهمون به غیرِ شما بود ..:)
[ امام زمانم (عج) ]
@westaz_defa
دل گیر نباش
دلت که گیر باشد
رها نمیشوی!
یادت باشدخداوند
بندگانش را با
آنچه که بدان
دل بسته اند
می آزماید...
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@westaz_defa
« گزیده ای از وصیتنامه شهید حسین پورحسن دیزجی »
اول آنكه خدا را در همه امور حاضر بدانيد و براى يافتن راه صحيح از معيارهاى اصيل استفاده كنيد، و براى درك معيارها از علما و روحانيت مبارز و در خط امام كمك بجوييد.
رحمت و بركات خدا بر بسيج مستضعفان باد(امام خمينى)، كه جبهه ها و بسيج را فراموش نكنيد و كردستان را بيشتر اهميت بدهيد كه دشمن در آنجا بيشتر سرمايه گذارى مى كند.
مسجد سنگر است. سنگرها را حفظ كنيد. از برادران عاجزانه تقاضا دارم مساجد را خالى نكنيد. مساجد كوره هايى هسند كه مسلمانان را آبديده مى كنند.
خواهرانمدر همه حال حجاب، اين وقار بانوان را داشته باشيد، كه حجاب شما از خون من كوبنده تر است.
#شهیدانه
#وصیتنامه
@westaz_defa
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
#تیکه_کتاب کوچه پس کوچه های شهرستان خوی پر از خاطرات دوران کودکی و نوجوانی من است .خاطراتی که درو
#تیکه_کتاب
هشت ماه ازتولد سهراب گذشته بود . یک روز توران همراه با سهراب وچند ساک به خانه ی ما آمد . گریه می کرد می گفت تازه ازدواج کرده است شوهرش سهراب را قبول نمی کند هرچند که نمی توانست از سهراب دل بکند به ناچار سهراب را به مادرم سپرد و رفت.....
روزها خیلی زود می گذشتند سهراب هم چنان که بزرگتر می شد دوست داشتنی تر هم می شد . فقط من عاشق سهراب نبودم " خواهرم کبری و برادرهایم علی "ولی و احمد هم سهراب را خیلی دوست داشتند ولی محمدسهراب را که می دید یاد عشق اش به توران می افتاد وطوری با سهراب رفتار می کرد که انگار می خواست انتقام بی محلی های توران را از او بگیرد .برعکس محمد مادرم سهراب را یک لحظه هم از خودش دور نمی کرد. بزرگ شده بودم ونسبت به سهراب احساس مسئولیت می کردم هرجا که می رفت من هم همراهش می رفتم وقتی با بچه های محل بازی می کرد گوشه ای می نشستم و مواظبش می شدم . محمد با زنی که از همسر قبلی اش پنچ دختر داشت ازدواج کرد. با وچود اینکه نسبت به سهراب بی اعتنا بود سرپرستی دخترهای او را را پذیرفت. بعد از ازدواج مجدد محمد خواهرم کبری با پسری از تازه شهر که از توابع شهرستان سلماس است ازدواج کرد . چند سال بعد هم از تازه شهر برای من خواستگار آمد اصلا دلم نمی خواست از سهراب دور شوم ولی قسمت خدا این بود که من هم ازدواج کنم و به تازه شهر بیایم. همسرم نادعلی مرد زحمت کش و مهربانی بود هر وقت که دلم می گرفت مرا به دیدن مادرم و سهراب به شهرستان خوی می برد در تازه شهر خانه ای نزدیک به خانه ی خواهرم فراهم کرده بود تا من کم تر احساس غریبی کنم.
سهراب هشت ساله بود که مادرم کوله بارش را بست و رخت عزایش را به تن همه ی ما پوشانید تحمل این اندوه بزرگ برای همه ی ما سخت بود . سهراب کوچک بی خانمان شده بود محمد و زن دومش نمی خواستند حتی روی سهراب را هم ببینند چه برسد به اینکه سرپرستی اش را بپذیرند بعد از مراسم چهلم مادرم همه جمع شدیم تا فکری به حال سهراب کنیم هرکس چیزی می گفت و بهانه ای می آورد و از نگهداری سهراب امتناع می ورزید نادعلی که بی پدر بزرگ شده بود و از مهر و علاقه ی من نسبت به سهراب با خبر بود پیشنهاد داد تا سهراب را به تازه شهر بیا وریم خواهرم کبری هم از این پیشنهاد استقباال کرد و قرار شد سهراب در تازه شهر و به صورت نوبتی در خانه ی ما و خانه ی خواهرم کبری بماند.
#شهید_سهراب_حاتم_نوه_سی
#ادامه_دارد
@westaz_defa
قبل از مراسم عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت :
" شنیدم که عروس هر چی بخواد اجابتش حتمی است "
گفتم :
" چه آرزویی داری .. ؟ "
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت :
" اگر علاقه ای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم آرزوی شهادت کنید "
از این جمله تنم لرزید چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره برم اما علی آقا قسم داد که این دعا را در این روز در حقش بکنم .
وقتی خطبه جاری شد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم ، و بلافاصله با چشمانی پر از اشک ، نگاهم را به علی دوختم .
آثار خوشحالی در چهره اش پیدا بود .. !
مراسم ازدواج ما در حضور آیت ا... مدنی و جمعی از برادران پاسدار برگزار شد .
نمی دانم این چه رازی بود که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت ا... مدنی همه به فیض شهادت رسیدند !
شهید علی تجلایی🕊
@westaz_defa
" ویژگیهای اخلاقی امامباقرعلیهالسلام "
• دائمالذکر بودن حتی بر سر سفره
• خوش پوش بودن
• مردم دار و مهمان نواز بودن
• با وجود درآمد پایین؛
به خانواده فشار نمیآوردند!
• دارائی کم، اما دست گشاده داشتند.
• در برابر بی ادبی ها خویشتندار بودند.
• به هنرمندِ متعهد بها میدادند؛
تشویق شعرا و ....
• خود را برای همسرش میآراست.
• در مصیبت ها صبر و توکل داشت.
• رسیدگی به قشر آسیب پذیر را
بالاتر از حج مستحب میدانست!
#شهادتحضرتباقرالعلومعلیهالسلام
@westaz_defa
گمنامۍ . .
تنهابراۍشهدانیستمیتونۍ
زندهباشۍوسربازحضرتزهرا‹س›
باشۍامایہشرطداره؛بایدفقط
براۍخداکارکنۍنہخلقخدا
+وچہقشنگاستگمنامۍ🙂💔!'
#شهیدانهـ
@westaz_defa
23.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اثر خوب پسرمون که اصرار داشتند حتما تو کانال براتون بزارم
@westaz_defa