مومندائمادرخودشاست،
آنقدرعیوبخودشرابررسیمیکند
کهدیگروقتنمیکندبهعیوبدیگرانبپردازد..
#آیتاللهحقشناس
@westaz_defa
🔴حمله تروریستی در مسکو ۴۰ کشته
و ۱۰۰زخمی به جا گذاشت
🔹رسانههای روس از افزایش آمار تلفات حمله تروریستی به مجتمع تجاری در حومه مسکو به ۴۰ کشته و بیش از ۱۰۰ زخمی خبر دادند.
@westaz_defa
هنگامی که ناراحتی را از او برطرف ساختیم،
چنان میرود که گویی هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده بود، نخوانده است.🪴
‹ آیه۱۲ سوره یونس
@westaz_defa
اینطوری با آقا نجوا میکرد که:
مولایِ ما یا صاحبالزمان (عج)
انگار گچِ روحم رو با ناخن خَش میکشند،
وقتی از نااُمیدی تویِ دنیایی حرف میزنند که شما صاحبِ هر روز و هر ماه و هر سالش هستید :)
@westaz_defa
کسانی که مأمـــور به تحول
در عصر خویشاند،
اگر از قواعد عصر خــودشان
تبعیت کنند،
هیچ تحولـی رخ نخواهـد داد!
-شهید سـید مرتضی آوینـی
@westaz_defa
🌺رمان🌺
#قسمت_صدوبیست_وششم
(خدیجه حضرت قلی زاده چوبتراش، مادرِ رقیه صدری فر)
سوادخواندن نوشتن نداشت،یعنی دراون زمان زیادمرسوم نبودکه دخترباسواد باشه،اما مادرش درهمون بچه سالیش مکتب قرآنی گذاشته بودش،تک دخترمادربود بایه برادر،قرآن وتمام ادعیه هاروبدون کوچکترین اشکالی می خوند،بعدازاتمام دوره ی آموزش قرآن،مادرش جیران بابرگزاریِ مجلسی باشکوه سواد قرآنی خدیجه رو جشن گرفت! نوروزعلی دخترشودر سالِ ۱۳۱۷ درسن کم به عقد جوانی ۱۷ساله درآورد ،تازه داماد
چندماه بعداز عروسی به اجباری رفت،تازه عروس موند بایه بچه ی توشکم، توهمون دوران بارداریش جیران به دیار باقی شتافتو دخترشو تنهاگذاشت،خدیجه گریان ازهجران مادرودوری شوهردخترشودنیاآورد،به عشق فاطمه سلام الله علیها اسمشوفاطمه گذاشت،اما فاطمه کوچولو عمرش به دنیا نبودو بدون دیدار پدر،حتی بدون اینکه پدر از تولدش خبر داربشه،بدون اینکه چشماش به این دنیا باز بشه ازدنیا رفت ومادر جوونشو عزادارکرد!حالا خدیجه هم درسوگ مادرش جیران ودخترش فاطمه رختِ عزا به تن کرده بود !
سالِ۱۳۱۹ اکبرواصغرودنیاآورد!
آقااحمدعلی پول بده بچه هاروببرم حموم!
خدیجه لحافو روی بچه هاش کشیدوگفت: خداروشکر که حموم نزدیکِ وگرنه بردن دوتا بچه با کلی لباس برام خیلی سخت میشه!
خدیجه باچادرگلداری که نصفشوبه کمرش بسته بودوبقچه ی بزرگ لباسودوقلوهاش وارد گرمابه ی قوشالارشد!
وای چه بچه های خوشگلی!! آره خیلی خوشگلن، هردوشون خوشگلن،اما این یکی خوشگل ترِ،چقدرسفیدوتپلِ،لپاشم از گرمای گرمابه گل انداخته ،وای چقدر خوردنیِ این بچه!
خانم تروخدا اینهمه می گی خوشگلِ خوشگلِ،یه ماشاءالله هیم تنگ حرفات بزار!
واااا دست بردارین ازاین خرافات،مگه من چی گفتم؟!!مادربچه هاچیزی نمی گه شماکه غریبه ای شدی کاسه ی داغترازآش؟؟!!بروخانوم به توچه!!مردم فضول شدن توکاری که بهشون مربوط نیست دخالت می کنن!
خانم جان چرادلخور میشی؟؟مگه من چی گفتم ؟؟
بیابریم ولش کن!
دخترم درسته من غریبه ام امامادرانه می گم، توجوونی ومتوجه نیستی که این خانمی که رفت چجوری بچه تو
چشم زدحتماً براش اسپند دودکنو چهارقل و آیة الکرسی بخون،بلدی که؟؟
بله بلدم،ممنونم از لطفتون!
واقعابلدی؟
بله کامل بلدم،مادرِخدابیامرزم منودر سنِّ کمم به مکتب القرانی گذاشت که بتونم قرآن بخونم!
چه خوبِ که بلدی قرآن بخونی،ولی تو توُ این سن مادرتو از دست دادی؟!!!
بله سربچه ی اولم که باردار بودم مادرم به رحمت خدا رفت!
بمیرم برات عزیزِ دلم،خدا بهت صبر بده و روح مادرفهیمتو غریق رحمتش قرار بده ان شاءالله!مواظب خودتو بچه هات باش،مخصوصأاین یکی که خیلی خوشگلِ، اسمش چیه؟
اصغر!
خداهردوشونو برات نگه داره!بزار کمکت کنم زودتر بری خونه ت که بچه هات بیشتر ازاین درمعرض دید نباشن!
اصغر اصغر،خدایا این بچه چرابیدارنمیشه؟آقااحمدعلی تروخدابیدار شو،اصغر بیدار نمیشه!
چی شده؟؟
نمی دونم اکبرتاصبح چندبارشیرخورده اما اصغر نه،الآنم بیدارش می کنم بیدارنمیشه،ببین رنگشم عین گچ سفید شده،پاشو ببین بچه م چش شده!!
اگه گذاشتی بخوابیم،خوب گشنه ش نیست که شیرنمی خوره،این که دیگه نگرانی نداره!
آخه تمام شبونخورده!
الله اکبر،ببین چه شلوغ بازی درآوردی،بروکنار بینم!
احمدعلی غرولندکنان لحافوازروش برداشتو اومد بالای سر بچه ها!
خدیجه !
بله!
بدنِ این بچه یخِ!
چیکار می کنی؟؟
ببریمش دکتر!
احمدعلی لحاف اصغروکنار زدکه بغلش کنه!
خدای منننننن، بدن این بچه مثل چوب خشک شده!
چرااااا آقا احمدعلی؟؟ اصغرم چشِ؟؟
خدیجه ا ،اییی ن بب چههه
این بچه چی؟
خدیجه این بچه ...
مادرم کو؟کجاس؟
مادر مادر
چی شده احمدعلی اول صبحی خونه رو گذاشتی روسرت؟!!
مادر بیااصغروببین!
چیِ اصغروببینم؟؟
بیا بیا توُ!
خانم جان بهش دست بزن،نفس نمی کشه،تکون نمی خوره ،بچه مگریه نمی کنه!
احمدعلی!
بله مادر!
خدیجه رو ببربیرون!
چرا منو ببره ؟چی شده؟خانم جاننننن
خدیجه می گفتی که دیروز تو حموم از خوشگلی اصغر می گفتن!
آره می گفتن!
بچه م چشم خورده و...
وچی؟
بدنش مثل چوب خشک شده،اصغر مُرده!
نه نگین اصغرم نمرده اصغرمممممممم....
خدیجه در
سال۱۳۲۲رقیه ، سال۱۳۲۶صفیه، سال۱۳۳۲ رضا و سال ۱۳۳۶جوادرو به دنیا آورد!
بانوئی باایمان ومعتقدبه شریعت اسلام محمدی وشدیدأ محجبه ومطیع امر شوهر که هر روز بعدازنماز صبح دعای عهد ویک جزء قرآن درطول روز می خوند بطوریکه که درهر ماه یک قرآن کامل ختم می کرد!
خواستگاری یکی ازنوه هاش رفته بود ازش پرسیدن:مادربزرگ دخترِچه شکلیِ؟گفت:یه دخترچشم آبیِ
خواستگاری نوه ی دیگه ش رفته بودبازم سوال کردن که عروس چه شکلیِ؟گفت:یه دخترابروکمونِ.چیزدیگه ای نمی گفت!
مادرِ ۷ فرزند، در سال ۱۳۸۵/۷/۱۷ در ۸۵ سالگی با داغ مرگ فرزندانش،فاطمه،اصغرو رضا در سینه به دیار باقی شتافت و در قطعه ی۲باغ رضوانِ ارومیه منزل گرفت!
بخشایش گناهان وعلو درجاتشان فاتحه ای قرائت کنیم!
@westaz_defa
دیروز دهمین سالروز شهادت شهید علی خلیلی ❤️
_پنج صلوات هدیه کنیم به این شهید بزرگوار
@westaz_defa