همهی این دوستایی که بهت میگن " وقتی ناراحت بودی بیا پیش خودم/ من به همهی حرفات گوش میدم/ باهم درستش میکنیم/ من کنارتم و .. " ؛
حتی حوصلهیِ خودشونم ندارن، اینا همش احساساتِ لحظهایه، هیچکس حوصلهی غر زدنو دردِدل کردنو گلهکردنای تورو نداره، هیچکس.
یک نامه نوشتم به تو با این مضمون:
«من عاشقم و گواه من این دل خون!»
تو ساده و بی تفاوت امّا گفتی:
«از این که به من علاقه داری ممنون!»
Willi
یک نامه نوشتم به تو با این مضمون: «من عاشقم و گواه من این دل خون!» تو ساده و بی تفاوت امّا گفتی: «ا
مثلِ کوهِ برف در بهمن نباید سُست بود،
دل فقط باید بریزد با صدای یک نفر!
Willi
مثلِ کوهِ برف در بهمن نباید سُست بود، دل فقط باید بریزد با صدای یک نفر!
تا حواس ِهمهی شهر به برف است بیا؛
گرم کن این بغل ِ سرد ِ زمستانی را ..
چه عاشقانهای بنویسم که دلتان برایم بلرزد؟ وقتی نه دستانش را گرفتهام، نه در آغوشش کشیدهام و نه حتی او را بوسیدهام. من فقط از دور، او را در خویش گریستهام، عشقِ میانِما معصومترین عشقِ تاریخِ جهان بود.