#نفوذ_زنان (۵)
خانم_دکتر_صدیقه_وسمقی
برخی از سخنان ایشان:
در طول دوران #تحصیل و تدریس فقه، دربسیاری از موارد نحوه #استدلال_فقها مرا #مجاب نمی ساخت.
در #تحقیقات خود به این #نتیجه رسیدم که اصول و #مبانی_فقه اسلامی با #مشکلات جدی مواجه است.
#مبانی نظری و کلامی که فقه بر آن استوار شده بسیار قابل #مناقشه است.
#تفسیر بسیاری از آیات قابل #قبول نیست.
🔥1- #روحانیت یک دستگاه #مردانه است و خود را بی هیچ دلیل موجهی متولی دین می داند . این دستگاه در طول تاریخ آداب و تشریفاتی برای خود ساخته و #قدرتی کسب کرده است که #تاثیرات_منفی بسیاری بر زندگی و عقاید مردم داشته است.
#زنان و حقوق آنان همواره توسط این دستگاه تهدید شده اند . من معتقدم زنان باید به دانش دینی مجهز شوند و از حقوق خود دفاع کنند و اجازه ندهند که با #استفاده_ابزاری از شریعت ، حقوق آنان پایمال شود.
🔥2- #دستگاه_روحانیت در طول تاریخ به یک دستگاه #قانون گذاری تبدیل شده است و مدعی است قوانینی را که وضع می کند #قوانین_الهی است. زنان از ناحیه قوانینی که روحانیت همواره علیه آنان وضع کرده آسیب فراوان دیده اند . این شرایط در جوامع اسلامی زمانی به طور اساسی حل خواهد شد که مردم به ویژه زنان باور کنند که دستگاه روحانیت ، #شارع نیست .
🔥3- به عقیده من #جهان_اسلام نیازمند #اصلاح_شریعت یعنی تعریف دوباره شریعت و کوچک کردن دامنه آن است. من #قوانین جزائی و مدنی را #جزء_شریعت نمی دانم . قانون گذاری کاری #بشری است . چرا که قانون در هر جامعه ای مرتبط با شرایط زندگی مردم در همان جامعه است.
🔥4- من فکر می کنم که #اسلام یک #دین_فردی و #اخلاقی است و باید آن را از قدرت منفک نمود . این نگاه، #اسلام را از #حوزه_قانون گذاری نیز دور خواهد کرد .
🔥5- این #استدلال_فقها که می گویند #تمامی قول و فعل و تقریر پیامبر #کاشف از حکم شرعی است و برای ما حجت است قابل #نقد_جدی است و اساس محکم عقلی و شرعی ندارد.
🔥6- بسیاری از آداب و #سنن_مسلمانان اولیه تحت عنوان #احکام_امضائی و تقریری به فقه اسلامی راه یافته و احکام شرعی خوانده شده است. در حالی که این سنت ها و قوانین از پیش از اسلام در میان #اعراب_حجاز رایج بوده و پس از اسلام نیز جریان داشته و فقط مختص به مسلمانان نیز نبوده است.
🔥7- مثلا #شهادت_زن در میان #یهودیان و مشرکان نیز قابل قبول نبود و یا #دیه_زن فقط در میان تازه مسلمانان نصف دیه مرد نبود، بلکه در #اکثر_قبائل حجاز اعم از یهودیان ، مشرکان و تازه مسلمانان وضعیت چنین بود. این که #تازه_مسلمانان با این قوانین زندگی می کردند و #پیامبر به این قوانین #اعتراض نکرد نمی توان گفت مفهومش این است که پیامبر این قوانین را #امضا کرده و در نتیجه همه انسان ها در همه اعصار و جوامع #ملزم به رعایت آنها هستند، با اینگونه استدلالها نمی توان اثبات کرد که این قوانین #احکام_شرعی هستند.
🔥8- من معتقدم #سنگسار یک قانون غیر اسلامی و #مخالف_قرآن است. #حکم_شرعی یعنی حکم و #دستور_خداوند. فقها با حکم شرعی که به نظر من بار سنگینی دارد بسیار #راحت برخورد کرده اند. مثلا قرآن برای #زنا و لواط مجازات های دیگری را به مخاطبان خود یعنی مسلمانان اولیه پیشنهاد نموده و برای هیچ جرمی مجازات #سنگسار را تعیین نکرده است.
#فقها براساس روایات و #داستان های تاریخی و با استدلال هائی غیر قابل قبول مجازات سنگسار را وارد فقه کرده و #حکم_شرعی خوانده اند. آنان در این رابطه داستان های تاریخی و روایات سست را به آیات قرآن #ترجیح داده اند.
🔥9- در مورد #حجاب ، فقها بینش، فرهنگ و #تعصبات خود را در مورد پوشش زنان دخالت داده اند. #آیات قرآن صراحت ندارد که زنان موظفند #موی_سر خود را بپوشانند.
مراجعه به بسیاری از روایات و #تاریخ زندگی مسلمانان صدر اسلام نیز حاکی از آن نیست که پوشاندن #موی_سر و همه بدن بطور کامل بر زنان #تکلیف شده باشد . آنچه معلوم است اینست که قرآن و پیامبر اسلام مردم را به #استفاده از لباس دعوت کرده اند. چرا که همه ی تازه مسلمانان با لباس که یک پدیده مدنی است #آشنا نبودند .
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
منبع : گفتگوی شرق پارسی – سال 92
صدیقه وسمقی کیست؟
☄️صدیقه وسمقی (زادهٔ ۱۳۴۰ تهران) اسلام پژوه، ساکن سوئد است. او استاد دانشگاه تهران بوده است. ایشان به فاصله کوتاهی پس از انقلاب جذب «حوزههای علمیه خواهران» در مدرسه شهید مطهری شد. سه سال در این مدرسه به تحصیل علوم مذهبی پرداخت. در سال ۶۲ اما وارد دانشگاه تهران شد و تا دریافت درجه #دکتری در رشته «فقه و مبانی اسلام» در آنجا ادامه داد.سپس به سوئد رفت و عقاید خودرا به نام عقاید اسلام واقعی انتشار داد.
@women92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹
ابوهاشم جعفری میگوید: دچار مضیقه و تنگنای شدیدی شدم، پس به خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم، هنگامی که اجازه ورود و نشستن دادند و من نشستم، فرمودند: ای ابوهاشم کدامیک از نعمتهایی را که خداوند به تو ارزانی داشته، میخواهی شکرش را به جای آوری؟ که شکر نعمت نعمتت افزون کند.
.
ابوهاشم گوید: من بهت زده شدم و نمیدانستم چه بگویم؟!
امام علیهالسلام خودشان ادامه دادند: ایمان را روزیِ تو قرار داد، پس تو را بر طاعتش یاری فرمود؛ قناعت را روزیِ تو قرار داد، پس تو را از تشریفات زندگی و زیاده روی مصون داشت.
.
سپس فرمود: ای ابوهاشم به این دلیل از ابتدا این سخنان را گفتم که پنداشتم میخواهی نزد من شکایت کنی که چه کسی با تو چنین کرده (و تو را در مضیقه قرار داده!)؛ من دستور دادم یک صد دینار به تو داده شود، پس آن را بگیر.
🌹
#داستان آموزنده
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ:
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ
گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ
ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮﺑﺪﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ...
ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ.
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ
ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ
ﺍﺳﺖ!!!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای
ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ!
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد.
ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ.
ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ، ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ
ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد.
ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ
ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ.
ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ
ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
#داستان اموزنده🎐
https://eitaa.com/women92
🟢#داستان
🔸ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ
🌹وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
🌹ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ.
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ.
ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
🌹ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
🌹ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...
"شهيد حسين خرازى"
#داستان
مردی یک طوطی را که حرف میزد، در قفس کرده بود و سر گذری ٠مینشست. اسم رهگذران را میپرسید و به ازای پولی که به او میدادند، طوطی را وادار میکرد اسم آنان را تکرار کند.
روزی حضرت سلیمان از آنجا میگذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را میدانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.»
حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمیآورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد.
حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.»
طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایدهای نداشت. بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد.
https://eitaa.com/women92
لطفا کانال مطالعات اسلامی زنان را به دوستان خود معرفی کنید
بسیار پیش میآید که ما انسانها اسیر داشتههای خود، مخصوصا زبان خود هستیم.
#داستان
عالمی را پرسیدند: خوب بودن را کدام روز بهتر است؟ عالم فرمود: یک روز قبل از مرگ
دیگران حیران شدند و گفتند: ولی زمان مرگ را هیچکس نمیداند؟
عالم فرمود: پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن، خوب باش و مهربانی کن، شاید فردایی نباشد.
مهربانی نور دارد، نور، نور
هرکه شد نامهربان، کور است، کور
با محبّت تا خدا پرواز کن
ور نه، ای دل، جای تن، گور است، گور
🌸🍃🌸🍃