🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بسم الله الرحمن الرحيم
ذکر روز چهارشنبه:صدبار
یا حی و یاقیوم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام بر شما مهربانان
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌠🌠🌠🌠
جلسه عزاداری محرم ویژه بانوان
با حضور
✅سخنرانی سرکار مقنی
ساعت⬅️ 18 عصر
تاریخ⬅️ امروز 21 شهریور
آدرس ⬅ آران و بیدگل، سمت راست زیارت هلال بن علی، کوچه شهید محمد رسول اف، حسینیه بیت الرقیه
@women_kashan
توجه بفرمایید که آدرس سخنرانی #خانم_نصیری منزل ساداتی اشتباه درج گردیده و آدرس صحیح 👈 "خیابان کارگر ، کوچه بهار ۹ " می باشد.
ما رو از دعاهاتون فراموش نکنید.
در راس همه ی دعاهاتون، فرج آقامون : اللهم عجل الولیک الفرج
بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج #جلسه205 🌺 امیرالمؤمنین (ع) فرمود: اِرحَم تُرحم... رحم کن به خلق خدا تا خدا به تو
مطالب بهترین زوج جلسه 206
معامله با خدا
⭕ آهای خانم بزرگوار!
شما چیکار داری به لیاقت اون، شما اینطوری با شوهرت حرف بزن، ببین خدا برات چیکار میکنه...
✅ اونوقت خدا خیلی از چیزایی که لیاقتش رو نداری بهت میده...🎁
این معاملۀ خوبیه دیگه! درسته؟
🎈 آقایی هم که میخواد در حق خانمش یه خدمتی بکنه نباید به لیاقت خانمش نگاه کنه.
🔮 به خدا بگو: خدایا من به لیاقتش نگاه نکردم، تو هم به لیاقت من نگاه نکن...
🌺 خداوند مهربان هم میفرماید:
عزیز دلم... آفرین...
من میدونم چه کار قشنگی کردی..
منم باهات همین کار رو میکنم...
@women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #دختر_شینا68 💥فردای آن روز با هواپیما برگشتیم تهران. توی فرودگاه یک پیکان صفر منتظرمان بود. آنوق
🌷 #دختر_شینا
💥زمستان سال 1364 بود. بار آخری که به مرخصی آمد، گفتم: « صمد! اینبار دیگر باید باشی. به قول خودت این آخری استها » قول داد. اما تا آن روز که ماه آخر بارداریام بود نیامده بود. شام بچهها را که دادم، طفلیها خوابیدند. اما نمیدانم چرا خوابم نمیبرد. رفتم خانهی همسایهمان، خانم دارابی، خیلی با هم عیاق بودیم، چون شوهر او هم در جبهه بود، راحتتر با هم رفتوآمد میکردیم. اغلب شبها یا او خانهی ما بود یا من به خانهی آنها میرفتم. اتفاقاً آن شب مهمان داشت و خواهرشوهرش پیشش بود. یکدفعه خانم دارابی گفت: «فکر کنم امشب بچهات به دنیا میآید. حالت خوب است؟! » گفتم:«خوبم. خبری نیست» گفت:« میخواهی با هم برویم بیمارستان؟! » به خنده گفتم: « نه... این دفعه تا صمد نیاید، بچه دنیا نمیآید» ساعت دوازده بود که برگشتم خانهی خودمان. با خودم گفتم: «نکند خانم دارابی راست بگوید و بچه امشب دنیا بیاید» به همین خاطر همان نصفشبی خانه را تمیز کردم. لباس و وسایل بچه را آماده گذاشتم. بعد رفتم بخوابم. اما مگر خوابم میبرد. کمی توی جا غلت زدم که صدای در بلند شد.
💥خوشحال شدم. گفتم حتماً صمد است. اما صمد کلید داشت. رفتم و در را باز کردم. خانم دارابی بود. گفت: «صدای آژیر آمبولانس شنیدم، فکر کردم دردت گرفته، دنبالت آمدهاند. » گفتم: « نه، فعلاً که خبری نیست» خانم دارابی گفت: « دلم شور میزند. امشب پیشت میمانم» هنوز نیمساعتی نگذشته بود که حس کردم واقعاً درد دارد سراغم میآید. یک ساعت بعد حالم بدتر شد. طوری که خانم دارابی رفت خواهرشوهرش را از خواب بیدار کرد، آورد پیش بچهها گذاشت. ماشینی خبر کرد و مرا برد بیمارستان. همین که معاینهام کردند، مرا فرستادند اتاق زایمان و یکی دو ساعت بعد بچه به دنیا آمد.
@women_kashan
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
بسم الله الرحمن الرحيم
ذکر روز پنجشنبه:صدبار
لا اله الا الله الملک الحق المبین
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام بر بانوان سربلند و نمونه
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج جلسه 206 معامله با خدا ⭕ آهای خانم بزرگوار! شما چیکار داری به لیاقت اون، شما این
مطالب بهترین زوج #جلسه207
وظایف متفاوت
🔷 البته یه نکتۀ مهم رو هم باید اینجا عرض کنیم و اونم اینه که وظایف زن و مرد مساوی و مثل هم نیست!
🔵 به آقایون سفارشاتی شده که به خانم ها نشده و بر عکس!
✅ مثلاً به خانم ها سفارش شده از حرف شوهرشون اطاعت کنن
⭕ اما خانم ها نباید انتظار داشته باشن که تا از شوهرشون اطاعت کردن، شوهرشون هم از این خانم اطاعت کنه!
💢 و به آقایون سفاش شده که به خانمشون محبت کنن. این باعث نشه که مردها هم توقع محبت داشته باشن از خانمشون.
@women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #دختر_شینا 💥زمستان سال 1364 بود. بار آخری که به مرخصی آمد، گفتم: « صمد! اینبار دیگر باید باشی.
🌷 #دختر_شینا70
💥فردا صبح همسایهها آمدند بیمارستان و آوردندم خانه. یکی اتاق را تمیز میکرد، یکی به بچهها میرسید، یکی غذا میپخت و چند نفری هم مراقب خودم بودند. خانم دارابی کسی را فرستاد سراغ شینا و حاجآقایم. عصر بود که حاجآقا تنهایی آمد. مرا که توی رختخواب دید، ناراحت شد. به ترکی گفت: « دختر عزیز و گرامی بابا! چرا اینطور به غریبی افتادی. عزیزکردهی بابا! تو که بیکس و کار نبودی»
💥بعد آمد و کنارم نشست و پیشانی سردم را بوسید و گفت: « چرا نگفتی بچهات به دنیا آمده. گفتند مریضی! شینا هم حالش خوش نبود نتوانست بیاید» همان شب حاجآقایم رفت دنبال برادرشوهرم، آقا شمساللّه که با خانمش همدان زندگی میکردند. خانم او را آورد پیشم. بعد کسی را فرستاد دنبال شینا و خودش هم کارهای خرید بیرون را انجام داد. یک هفتهای گذشته بود. شینا حالش خوش نبود. نمیتوانست کمکم کند. مینشست بالای سرم و هی خودش را نفرین میکرد که چرا کاری از دستش برنمیآید. حاجآقایم این وضع را که دید، شینا را فرستاد قایش. خواهرها هم دو سه روز اول ماندند و رفتند سر خانه و زندگیشان. فقط خانم آقاشمساللّه پیشم بود، که یکی از همسایهها آمد و گفت: «حاجآقایتان پشت تلفن است. با شما کار دارد» معصومه، زن آقاشمساللّه، کمکم کرد و لباس گرمی تنم پوشاند و چادرم را روی سرم انداخت. دستم را گرفت و رفتیم خانهی همسایه.
@women_kashan
همایش شیرخوارگان حسینی
جمعه 23شهریور
همزمان با 🚩چهارم محرم🚩
ساعت# 7صبح
همراه با #قرائت دعای ندبه📖
✅سخنرانی
✅مداحی
آدرس⬅️پارک بانوان مهربانو، جنب پارک آیت الله مدنی
@women_kashan
🌠🌠🌠🌠
جلسه عزاداری و سخنرانی
باحضور
✅سرکار خانم حسامی
زمان⬅️اول تا یازدهم محرم
ساعت⬅️۸:۳۰ تا ۱۱ صبح
مکان⬅️خ بهشتی، کوچه تقدیسی ، منزل محمودپور
🌠🌠🌠🌠
زمان ⬅️از اول تا دوازدهم محرم
ساعت ⬅️ 6 تا 8 عصر
ادرس ⬅️خ سهیل، منزل شریعت
@women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بسم الله الرحمن الرحيم
ذکر روز جمعه:صدبار
اللهم صل علی محمد و آل محمد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام برشما منتظران
🍀🍀🍀🍀🍀🍀