🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_پنجاه_و_سوم
توضیح سوم: #کشته شدن #سعد بن عباده #انصاری 🌺🍃
انصاری که برای اعلاء کلمه اسلام آن همه زحمات طاقت فرسایی را متحمل شده بودند، وقتی که در روز غصب خلافت مشاهده کردند که چند نفر از مهاجرین [۱]
معلوم الحال برای اعمال غرضهای باطله و برای به دست آوردن سلطنت نامشروع میخواهند لباس شریف خلافت را که خیاط ازل به قد رعنای امیرالمؤمنین « علیه السلام » دوخته بود، به در آورده و بر تن نامبارک و ناموزون این و آن بکنند، ناچار برای جلوگیری از این جنایت نابخشودنی سعد بن عباده رئیس خزرج (قسمتی است از انصار) را در عین این که مریض بود به سقیفه آورده و صحبت منا امیر و منکم امیر (حالا که بناست کسی که خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) « او را خلیفه کرده اند کنار برود، باید امیری از ما (انصار) و امیری از شما (مهاجرین) باشد) را به جلو کشیدند، بشر بن سعد رئیس اوس (قسمت دیگری از انصار) چون دید که نزدیک است انصار دست بیعت به دست رقیب او (سعد بن عباده) بگذارند برای جلوگیری از این امر وقتی که شنید، عمر بن خطاب و ابو عبیده جراح به ابی بکر گفتند: دست خود را دراز کن تا با تو بیعت کنیم، گفت من هم سوم شما، سپس بشر مثل عمر و ابی عبیده به ابی بکر بیعت کرد، و قبیله اوس به پیروی رئیس خود، همگی با ابی بکر بیعت کردند، در این گیرودار سعدبن عباده زیر پای مردم مانده، دستور داد تا او را به منزل خویش ببرند. پس از آن که از اکثریت مردم، خواه ناخواه بیعت گرفتند به سعد بن عباده هم فشار آوردند؛ ولی سعد استقامت و مردانگی به خرج داده و
زیر بار بیعت ننگین ابی بکر نرفت، خلیفه اول صلاح خود را در این دید که او را مجبور نکند، وقتی که نوبت خلافت به عمر رسید روزی در
بازار سعد را دیده و او را بین بیعت کردن و از مدینه بیرون رفتن مخیر کرد، سعد بیچاره از ترس خلیفه زادگاه خویش را ترک گفته و در حوران شام جایگزین شد شبی از شبها به دستور خلیفه وقت، ناگهان دو تا تیر به سعد اصابت کرده و او را از پا درآورد، سیاست روز تقاضا کرد که این جنایت ناجوانمردانه را به گردن جن گذاشته و بگویند سعد را جنها کشتند، معاویه در نامه ای که به قیس مینویسد به این جریان اشاره کرده و میخواهد بگوید که از آن جنها که خلیفه ثانی داشت و پدر تو را کشتند، من هم دارم. در جایی دیدهام اسم این دو جن خلیفه، یکی خالد بن ولید پسر دایی اش که، در زمان بچه گی در کشتی گرفتن خطر سنگینی به پای او زده، و روی این عداوت خلیفه چند دفعه در زمان ابی بکر او را میخواست گیربدهد، از جمله در جریان قتل مالک بن نویره رضوان الله علیه بوده که، خالد با دادن اولین رشوه در اسلام (دو دینار به دربان ابی بکر که بتواند قبل از آمدن عمر، نیمه شب به ابی بکر برسد) و شاید هم به لباس جن افتادنش در اینجا برای ترمیم قلب خشن خلیفه، و یا برای اخذ ثروت زیادی بود، و دیگری نامش مغیرة بن شعبه ارباب ابولؤلؤ بود، و شعری هم که این دو جنّ انسان نما، به زبان جنهای رسمی بستند، این شعر است:
قد قتلنا سید الخزرج سعد بن عبادة و رمیناه بسهم فلم نخط فواده
----------
[۱]: . در اصطلاح مهاجر به کسی میگویند که از مکه پس از هجرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه رفته باشد و انصار اهل مدینه راگویند که به آن حضرت کمک کردند.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_صد_و_هشتم
#مرجعیت با او #افتخار میکند 🍃🍃
شیخ محمد امین انصاری پدر مرحوم شیخ انصاری از بزرگان علمای عاملین است ۲۴ حتی یک رکعت نماز شب مادر شیخ انصاری در مدت عمرش تعطیل نشد و شیخ را بدون وضو شیر نداد برادر کوچک شیخ انصاری شیخ منصور گرفتار فقر بود مادرش خواستار شد که شیخ از وجوهات بقدر کفایت (البته نه زیاده روی) برایش بدهد گفت مادر با قبول مسئولیت آخرتی کلید غرفه اموال در اختیار شماست او از ترس آخرت، فقر فرزند دلبندش را نادیده گرفت و کلید تحویل نگرفت ۲۵
شیخ در سنّ هیجده سالگی با معیّت پدرش سر درس سیّد مجاهد حاضر شد، سید پدر را خوش آمد گفت و در صدر مجلس جای داد، و شیخ طبق اقتضای سنّ در پايین مجلس نشست، سیّد در اثبات
حرمت نماز جمعه در زمان غیبت، بحث میفرمود، شیخ بر استدلال آقا اشکال کرد، سپس از طریق دیگر اثبات حرمت کرد، سیّد هم از اشکال، و هم از استدلال جدید تعجب کرد، و فرمود این آقای تازه وارد کیست؟ پدرش گفت بنده زاده است، سید فرمود
بگذار در کربلا باشد ۳۰ شیخ انصاری از اجازه نامه ای که، از آقای شیخ محمد سعید قرجه داغی داشت، افتخار میکرد ۱۰۹.
#عصمت #اختیاری 🍂🍂
تعبیر خوبی که، مرحوم استاد آقای شیخ هاشم آملی در این موارد اصطلاح میفرمود،: در ایام بیماری صاحب جواهر، لجنه تحقیق درباره مرجع بعدی، شک نداشتند که، آقای شیخ عبدالحسین جواهری، آقازاده صاحب جواهر، لازم است که اعباء مرجعیت آینده را به دوش بکشد، لکن خود صاحب جواهر چون شیخ انصاری را اعلم میدانست، فرمود چرا پس آقای شیخ مرتضی در جمع حاضر نیست، دستور داد شیخ انصاری حاضر شود، وقتی پیغام به شیخ رسید، پس از مدتی وارد منزل صاحب جواهر شد، آقا دست شیخ انصاری را گرفت بر سینه خود چسبانید، و فرمود الآن طاب لی الموت، الآن ساغ لی الرحیل، پس خطاب به حاضرین کرد، و فرمود مرجع بعد از من این آقای شیخ مرتضی است، و خطاب دیگر بر شیخ کرد و فرمود: قللّ احتیاطاتک فانّ الشریعة سهلة وسمهة ۱۱۷ پس از ارتحال صاحب جواهر، بر شیخ انصاری اصرار زیاد، برای قبول زعامت دینی شد، فرمود من تقلید اعلم را لازم میدانم، در وقتی که با سعید العلماء مازندرانی، در پای درس استاد شریف العلما بودم، آقای شیخ سعید را دقیق تر از خودم میدیدم، با وجود
ایشان نمی توانم این سمت را بپذیرم، علماء مسئول نامه به سعید العلماء فرستادند، و جریان را تذکر دادند، آقای شیخ سعید نوشت بلی، آن روز من جلوتر بودم، اما چون فعلاًً
از حوزه دور افتاده ام، الان آقای شیخ مرتضی اعلم است، پس شیخ به حرم مولای متقیان آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشرف شد، خدا را به حق صاحب قبر قسم داد که، در این کار خطیر او را از لغزشها نگاه دارد.
#تصدیق حضرت #بقیه الله مرجعیت شیخ بزرگوار #انصاری را: 🍃🍃
نگارنده گوید از مرحوم استاد آقای سید جواد خطیبی شنیدم، و به احتمال قوی درکتابی که، به قلم سبط الشیخ منسوب است، دیدم که، هر چه اصرار بیشتر میشد، شیخ جرأت قبول زعامت نمی کرد، در آخر امر گفت: تا حضرت بقیه الله تصدیق نفرماید اجتهادم را، قدرت اقدام را ندارم، گفتند صاحب جواهر با آن عظمت، شما را تصدیق، و سعید العلماء اعلمیّت شما را امضاء کرد، تصدیق اجتهاد امام زمان (عج) را، از کجا گیر بیاوریم، بالاخره قضیّه زیر بار مرجعیت نرفتن شیخ، نُقل مجلسها در نجف بود، تا روزی مرحوم شیخ در جمع علماء بودند، سیّد بزرگواری وارد مجلس میشود، و از شیخ میپرسد زنی شوهرش مسخ شده، دیگر به صورت انسان نیست، آیا این خانم عدّه وفات نگاه دارد، یا عدّه طلاق، شیخ عرض میکند سیّدنا، این مسئله را در هیچ کتابی معنون ندیده ام، آنچه به ذهن میرسد این است که، چون مسخ شدن طبیعت عوض کردن است، و آن به مرگ اشبه است، پس عدّه وفات با قواعد بیشتر میخواند، آقای تازه وارد سه دفعه میفرماید: انت المجتهد، سپس از اطاق خارج میشود، هر چه میگردند حضرتش را نمی بینند،
می گویند این هم تصدیق صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف است. از خادم حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل میکنند، در آخر شب دیدم که، شیخ با صدای بلند گریه میکند، و عرض میکند: سیّدی اباالحسن، مولای، امیرالمؤمنین، مسؤلیت سنگینی به گردنم گذاشتند اگر کمکم نکنید فرار میکنم ۱۲۳.
کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_صد_و_چهل_و_یکم
#چطور به جزای #عمل خویش #رسید؟ 🍃🔹🔹
وقتی در سال ۱۳۵۰ قمری، علمای اکثر بلاد مسلمین، در بیت المقدس اجتماع کردند، و به مجتهد بزرگ شیعه، مرحوم استاد کاشف الغطاء در نماز اقتدا کردند، انگلیسیها از این وحدت هراسناک شدند، متعصب فلسطینی (نشاشیبی) را واداشتند که، با نوشتن کتاب الاسلام الصحیح، بین مسلمین اختلاف انداخت، الفتنه نائمة، لعن الله من ایقظها، او در اواخر عمرش به جزای عمل رسید، کور گشته و کمرش هم خم شد به حدّی که، صورتش به زمین کشیده شد، این خبیث نسب اموی داشت، نه تنها نشاشیبی، بلکه هر
کسی به هر نحوی با امام حسین (علیه السلام) مخالفت کند، یا از فضائل اهل بیت (عليهم السلام) خوشدل نباشد، به طور حتم در نسبش خبری است. [۱]
#پیغمبر (صلی الله علیه و آله) #شیطان ندارد 🍂🔸🔸
از افترائاتی که اهل سنت به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بسته اند، یکی هم این است که از حضرتش سؤال کردند، شما هم شیطان دارید؟ در جواب مثلاً بفرماید، من هم شیطان دارم، الا اینکه من شیطانم را مسلمان کرده ام، این حرف افترا است، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ما مؤید به ملائکه بود، و شیطان نداشت. [۲]
#چرا سعد #انصاری نشد 🍃🔹🔹
اگر ابوبکر و عمر برای رضای خدا حکومت را قبول کردند، چطوری که دوستانشان میگویند، چرا به حکومت سعد انصاری راضی نشدند، به اقرار خودشان عقد و حلّ و امور لشكری با انصار بود، [۱] نگارنده گوید چرا پس مغیرة بن شعبه، و خالد بن وليد، زحمت کشیدند از مدینه به شام رفتند، و از دور سعدبن عباده (دور از وطن) را تیرباران کردند، و از قول اجنّه شعر گفتند:
قد قتلنا سید الخزرج سعد بن عبادة
و رمیناه بسهم فلم نخط فؤاده
#تلک اذاً قسمه #ضيزي 🍂🔸🔸
پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی، پنج روز قبل از شهادتش کتف و قلم خواست، یهجر لقبش دادند، و ابوبکری که در دم مرگ غش کرد، و عثمان بقیّه وصیت نامه را نوشت: (عمر را برای شما خلیفه قرار دادم) یهجر نشد، ان هو الّا قسمة ضيزي. [۲]
از #مجوس هم بدتر #حساب کردند 🍃🔹🔹
علّامه حلّی میفرماید پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از یهود و نصارا و مجوس جزیه میگرفت، و متابعت اجباری نمی کرد، ولی بانیان سقیفه آتش به در خانه دختر پیغمبر زدند که، با زور بیایند تبعیت کنند، و چرا به در خانههای دیگر مخالفین، مثل سلمان، و ابی ذر، و مقداد، آتش
نزدند و چرا اسامه که تا آخر عمرش بیعت نکرد، و گفت مرا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) برای شما امیر قرار داد، تو ابوبکر را چه کسی برای من امیر قرار داد،؟ در خانه او را آتش نزدند. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: . تحقیق درباره اربعین، ص ۵۵۱.
[۲]: . دلائل الصدق، ج ۳، ص ۱۶.
[۱]: . دلائل الصدق، ج ۳، ص ۲۳.
[۲]: . دلائل الصدق، ج ۳، ص ۱۱۶.
[۱]: . دلائل الصدق، ج ۳، ص ۱۲۳.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫