🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_دوم
#بخش_چهل_و_سوم
#پیامبران الهی، #پیامبران و #امتهای گذشته 🌺🌺
#ایراد بنی #اسرائیلی! ▪️◼️◼️
از امام رضا (علیه السلام) نقل است:
مردی از بنی اسرائیل، یکی از بستگان خود را کشت و جسد او را بر سر راه مردی از بهترین بازماندگان یعقوب (سباط بنی اسرائیل) گذاشت. سپس به خونخواهی او بر آمد.
حضرت موسی (علیه السلام) دستور دادند، گاوی بیاورند تا کشف حقیقت کنند. ایشان توضیح خواستند. حضرت فرمود:
. اگر هر نوع گاوی میآوردند در اطاعت ایشان کافی بود، ولی چون توضیح خواستند و سخت گرفتند، خداوند هم بر ایشان سخت گرفت. لذا دستور این است:
آن گاو نه پیر و از کار افتاده باشد و نه بکر و جوان، بلکه میان این دو!
باز پرسیدند:
- چه رنگی باشد؟
حضرت موسی فرمود:
- زرد رنگ، طوری که بیننده را خوش آید.
گفتند: - ای موسی! مشخصات گاو هنوز مبهم است واضح تر بفرما!
موسی گفت:
- گاوی که به شخم زدن آرام و نرم نشده و برای زراعت، آبکشی نکرده باشد، بدون عیب بوده و غیر از رنگ اصلی اش رنگ دیگری در آن نباشد.
بالاخره مشخصات با مشخصات گاوی انطباق یافت که نزد جوانی از بنی اسرائیل بود. وقتی که برای خرید پیش او رفتند، گفت:
- نمی فروشم، مگر اینکه پوست گاوم را پر از طلا نمایید!
گفتار جوان را به حضرت اطلاع دادند، فرمود:
- چاره ای نیست باید بخرید! آنان نیز به همان قیمت خریدند و آن را کشتند.
دم گاو [۱] را بر مرد مقتول زدند و او زنده شد، گفت:
- یا نبی الله! پسر عمویم مرا کشته است، نه آن کسی که ادعا میکنند.
- این گونه راز قتل بر همه آشکار شد. یکی از پیروان و اصحاب موسی گفت:
- یا نبی الله! این گاو قصه ی شیرینی دارد.
حضرت فرمود:
- آن قصه چیست؟
مرد گفت:
- جوان صاحب این گاو، نسبت به پدر و مادر خویش خیلی مهربان بود. روزی او جنسی خرید. برای گرفتن پول، پیش پدر آمد، او را در خواب یافت.
چون نخواست پدر را از خواب شیرین بیدار کند، از معامله صرف نظر کرد، هنگامی که پدر بیدار شد، جریان را به او عرض کرد.
پدر گفت:
- کار نیکویی کردی، به خاطر آن، این گاو را به تو بخشیدم.
حضرت موسی علیه السلام گفت:
- ببینید! این فواید نیکی به پدر و مادر است. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: در بعضی مدارک زبان گاو آمده است
[۱]: بحار، ج ۱۲، ص ۲۶۲
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات برای امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_شصت_و_سوم🔹🔸
#ايراد خطبه ازدواج #امیرالمومنین على عليه السّلام و #زهرا عليها السّلام از سوى #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله 🌸🌺🌺🌺
(۲) [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۸۳ و ذخائر العقبى ص ۲۹] از «انس بن مالك» روايت كرده اند: «ابو بكر» براى خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى ابا بكر! هنوز قضاى الهى به مرحله اجرا نرسيده است تا او را به همسرى تو در آورم. پس از او، «عمر» با گروهى شرفياب شدند. همان سخن را به آنان فرمود كه به «ابوبكر» فرموده بود. در اين هنگام به حضرت على عليه السّلام پيشنهاد شد كه اگر تو زهراى مرضيه عليها السّلام را خواستگارى نمائى، بديهى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله پيشنهادت را مى پذيرد و او را به همسرى تو در مى آورد. حضرت على عليه السّلام فرمود: چگونه من مى توانم از دختر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با تهيدستيى كه دارم، خواستگارى نمايم؟ حال آنكه ثروتمندان
قريش با همه مال و جاهى كه دارند به خواستگارى آن حضرت رفتند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جواب مثبت ندادند. در
عين حال حضرت على عليه السّلام به خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام اقدام كرد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پيشنهاد مولاى متقيان را پذيرفت و فرمود:
پروردگار جهان به من دستور داده تا خواستگارى على عليه السّلام را بپذيرم و دخترم را به همسرى او در آورم.
(۱) «انس» گفته است: پس از چند روز كه از خواستگارى حضرت على عليه السّلام گذشته بود، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا طلبيد و فرمود: «ابو بكر»، «عمر بن خطّاب»، «عثمان بن عفّان»، «عبد الرحمن بن عوف»، «سعد بن ابى وقّاص»، «طلحه»، «زبير» و گروهى از انصار را به حضورم دعوت كن. «انس» به امر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آنها را دعوت كرد. دعوت شدگان حضور يافته و هر يك در خور مقامى كه داشت در جاى خود قرار گرفت، در آن مجلس، حضرت على عليه السّلام حضور نداشت و به انجام يكى از دستورهاى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مأموريت يافته بود. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حضور گروه دعوت شدگان، خطبه عقد را به اين مضمون ايراد فرمود: از خدائى سپاسگزارم كه با اعطا نعمت، محمود آفريدگان است و با نيروئى كه دارد، همگان
او را بندگى مى نمايند و با تسلّطى كه بر ماسواى خود دارد، همگى سر اطاعت در برابر او به زير مى آورند و از شكنجه و عذاب و از مخالفت با او در هراسند. فرمان او در آسمان و زمين نافذ است. خدائى كه آفريدگان خويش را آفريد و با دستورهائى كه صادر كرد امتيازى ميان ايشان به وجود آورد. و مردم را با اعلام دين خويش، عزّت بخشيد و از بركت وجود پيغمبرش، محمد صلّى اللّه عليه و آله، آنان را گرامى داشت. به راستى خدائى كه نامش بابركت است و بزرگواريش عاليتر از آنست كه به زبان آيد. مصاهرت و دامادى وسيله پيوندى قرار داد و آنرا بر مردم لازم كرد تا پيوندها برقرار بماند و در اين رابطه مردم را به پيوستن آنها الزام كرد و فرمود:
او خدائى است كه از آب، انسانى را آفريد؛ سپس او را وسيله نسب و دامادى قرار داد و پروردگار تو همواره بر همه چيز تواناست. (سوره فرقان، آيه ۵۴) آرى! فرمان خدا به قضاى او مى پيوندد و قضاى او با قدر او ارتباط مى يابد؛ و براى هر قضا، قدرى است و براى هر قدرى، مدتى است و براى هر مدتى، پرونده اى است، چنانكه فرموده است: آنچه را بخواهد محو مى كند و آنچه را بخواهد، پايدار
مى دارد و امّ الكتاب (لوح محفوظ) نزد اوست.
(۱) اينك، پروردگار به من دستور داده است كه فاطمه عليها السّلام دختر خديجه را، به همسرى على بن ابيطالب عليه السّلام نامزد كنم و شما گواه باشيد كه اگر او راضى باشد، فاطمه عليها السّلام را به كابين چهار صد درهم به همسرى وى در آوردم. آنگاه دستور داد طبقى از خرما حاضر كردند و در برابر دعوت شدگان قرار دادند و فرمود: از اين خرما كه
به منظور عقد همسرى زهرا عليها السّلام با على عليه السّلام تهيه شده است، تناول نمائيد. در حالى كه ما به تناول خرما مشغول بوديم، على عليه السّلام وارد شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از ورود او شادمان شد و لبخندى زد.
آنگاه خطاب به على عليه السّلام، فرمود: آيا راضى هستى كه دخترم، فاطمه عليها السّلام را به كابين چهارصد درهم به عقد تو در آورم؟ گفت: آرى، يا رسول الله! راضيم. «انس» گفته است: در اين هنگام، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دعا كرد و فرمود: خداى تعالى اجتماع شما دو همسر را برقرار بدارد، و كوشش شما را در گرد آورى امورزندگى به نيكبختى منتهى بسازد، و بركاتش را بر شما جارى گرداند و پيوندهاى بسيار شايسته از شما بوجود آورد.
«انس» گفته است كه آرى همانطور كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقاضا