🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_ششم
#بخش_صد_و_هجدهم
#فتوای امام #هادی (علیه السلام) درباره #مسیحی زناکار 🌼🍃🍃
روزی مرد مسیحی را که با زن مسلمان زنا کرده بود، پیش متوکل آوردند.
متوکل تصمیم گرفت بر او حد شرعی جاری کند در این وقت مسیحی شهادتین گفت و مسلمان شد.
یحیی بن اکثم (قاضی القضات) گفت:
اسلام آوردن او کارهای خلاف پیشین وی را از بین میبرد.
بنابراین نباید حد در مورد او جاری شود.
بعضی از فقها گفتند:
باید سه بار در مورد او حد جاری گردد.
اختلاف نظرها باعث شد متوکل مسأله را از امام هادی علیه السلام بپرسد.
مسأله را برای امام علیه السلام نوشت.
امام علیه السلام در پاسخ نوشت: (آن قدر باید شلاق بخورد تا بمیرد. )
یحیی بن اکثم و فقهای دیگر با فتوای امام علیه السلام مخالفت کردند و گفتند:
این فتوا مدرکی از آیه و روایت ندارد.
متوکل نامه ای به حضرت نوشت مدرک این فتوا را پرسید.
امام علیه السلام در جواب نوشت: ( (بسم الله الرحمن الرحیم فلما رأو بأسنا قالوا آمنا بالله وحده و کفرنا بما کنا به مشرکین فلم یکن ینفعهم ایمانهم لما رأوا باسنا... ) ) [۱]
(هنگامی که قهر و غضب ما را دیدند، گفتند: به آفریدگار یکتا، ایمان آوردیم و به بتها و هر آنچه را که شریک خدا قرار داده بودیم، کافر شدیم، ولی ایمانشان به وقت دیدن قهر و غضب ما، سودی نداد... )
متوکل پاسخ منطقی امام علیه السلام را پذیرفت و دستور داد حد زناکار مطابق فتوای حضرت اجرا گردد و آن قدر زدند تا زیر ضربات شلاق مرد. [۲]
امام هادی علیه السلام با ذکر این آیه مبارکه، آنان را متوجه نمود همچنان که ایمان کافران عذاب خدا را از آنان باز نداشت، اسلام آوردن این مسیحی نیز حد را ساقط نمی کند.
#نیازمندان در محضر امام #حسن عسکری (علیه السلام) 🍂🌸🌸
محمد بن علی میگوید:
تهی دست شدیم زندگی بر ما خیلی سخت شد، پدرم به من گفت: برویم نزد امام عسگری علیه السلام میگویند مرد بخشنده است.
گفتم:
او را میشناسی؟
پدرم گفت:
نه او را میشناسم و نه تا به حال وی را دیده ام.
با هم به سوی خانه آن حضرت حرکت کردیم، پدرم در بین راه به من گفت:
پانصد درهم نیازمندیم کاش امام علیه السلام میداد، دویست درهم برای خرید لباس، دویست درهم برای خرید آرد و صد درهمش را برای مخارج دیگر زندگی میرسانیم.
محمد بن علی میگوید:
من با خود گفتم:
ای کاش سیصد درهم نیز به من بدهد که صد درهم برای خرید
یک درازگوش و صد درهم برای مخارج و صد درهم نیز برای خرید لباس باشد، تا به جبل (قسمتهای کوهستانی غرب ایران تا همدان و قزوین) بروم.
هنگامی که به خانه امام علیه السلام رسیدیم غلام آن حضرت بیرون آمد و گفت:
علی بن ابراهیم و پسرش وارد شوند. چون وارد شدیم و سلام کردیم امام علیه السلام به پدرم فرمود:
ای علی! چرا تا کنون نزد ما نیامدی؟
پدرم گفت:
سرورم! خجالت میکشیدم با این وضع شما را دیدار کنم. چون از محضر امام علیه السلام بیرون آمدیم، غلام آن حضرت به دنبال ما آمد و یک کیسه پول به پدرم داد و گفت:
این پانصد درهم است! دویست درهم برای خرید لباس، دویست درهم برای خرید آرد و صد درهم برای سایر مخارج.
آنگاه کیسه دیگری به من داد و گفت:
این سیصد درهم است! با صد درهم آن درازگوش بخر! و با صد درهم آن لباس تهیه کن! و صد درهمش برای مخارج دیگر تو باشد.
سپس گفت:
به ایران نرو بلکه به سورا (شهری در عراق یا محلی در بغداد بوده) برو محمد بن علی نیز به سورا رفت و در آنجا با زنی ازدواج نمود و روزانه چهار هزار دینار درآمد داشت. متأسفانه در عقیده هفت امامی باقی ماند. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: سوره غافر: آیه ۸۴.
[۲]: بحار: ج ۵۰، ص ۱۷۴.
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۲۷۸.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_صد_و_هجدهم
#مرحوم حرّ #ریاحی تنها نبود و #پسر و #برادر را هم با #خود آورد 🌸🍃
پسر مرحوم حرّ ریاحی که اسمش بکیر بود، در خدمت پدرش به محضر امام حسین (علیه السلام) رسید، وقتی اجازه میدان گرفت، دست و پای امام حسین (علیه السلام) را بوسید، و قبل از پدرش به شرف شهادت رسید، وقتی حرّ جنازه فرزندش را دید گفت، حمد بر خدايی که بر تو منت گذاشت، و تو را شهید در راه دین، در محضر پسر دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) قرار داد ۲۲۷ مرحوم حرّ وقتی در مقابل اصحاب عمر سعد قرار گرفت، شروع به رجز خوانی کرد، برادرش مصعب از آن طرف حرکت کرد، قشون عمر سعد فکرکردند که میرود با برادر خود جنگ کند، وقتی خدمت برادر رسید بر او آفرین گفت، و عرض کرد برادر مرا هدایت کردی، و حرّ او را هم خدمت امام
حسین (علیه السلام) آورد، وقتی او را در صف اصحاب امام قرار داد، دوباره حرّ به میدان رفت، و جنگ کرد تا شهید شد، حامل سر مرحوم حرّ در وقت وارد شدن به دمشق، شمر بود، قصیده ای را که حرّ در وقت توبه کردن در خدمت امام حسین (علیه السلام) خوانده بود، از گوش آن سعید آویزان کرده بودند، چون در آن توهین به یزید، و بنی امیه، و ابن زیاد کرده بود، برای تحریک غضب یزید نوشته، و از گوشش آویزان کرده بودند ۲۲۶ گفته شده است که وقتی بنا شد اسب روی اجساد شهدا بتازند،
فامیلهای حرّ گفتند: داخل آنها بزرگ طایفه ماست، (حرّ) اجازه گرفتند که از شهداي دیگر جدا کنند، بردند در آنجا که حدود یک فرسخ فاصله دارد، دفن کردند، نگارنده گويد: ای کاش پسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هم شفیعی داشت، و بدن مبارکش زیر سمّ اسبها نمی ماند، ۲۲۷.
#معلوم نیست که #غیر از حضرت #ابی الفضل #شهید دیگری #قبرش جدا باشد 🌼🍂
نگارنده گوید یادم است که یک وقت درباره قبور شهدا مطالعه داشتم، از فرمایش امام صادق (علیه السلام) مستفاد این شد که، غیر از حضرت ابی الفضل، سایر شهدا از همدیگر در قبر جدا نیستند، خواستم ايجاد شبهه كنم تا اهل تحقیق متون روایات را برسند.
امام #حسین (علیه السلام) در عنوان #نامه بر #حبیب کلمه #فقيه تعبیر آورده است 🌸🍃
عنوان نامه امام حسین (علیه السلام)، به شهید سعید حبیب بن مظاهر: من الحسین بن علی (علیه السلام) الی الرجل الفقیه است، یک وقت این لقب را یک فرد عادی به کسی میدهد، یک وقت هم حجت خدا این لقب را به کسی عطا کند، فرق از ثری تا ثریاست.
کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫