eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
438 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 : از اهل علیهم السلام موضوع: شماره: ۱ همراه من به کوفه بیا! با هم به خانه «محمّدبن کثیر» می‌رویم. او یکی از یاران امام صادق علیه السلام است. او دیشب خوابی عجیب دیده است و بسیار پریشان است! او تا دیشب عادت داشت که قبل از شروع نماز و بعد از پایان نماز، دو دشمن اصلی اهل بیت علیهم السلام را لعن می‌کرد، امّا از امروز، دیگر به خود اجازه نمی دهد آن دو را لعن کند! حتماً می‌پرسی: برای چه؟ من که گفتم او خوابی عجیب دیده است. دیشب پرنده ای را در خواب دید. آن پرنده، ظرف کوچکی را با خود داشت. داخل آن ظرف، مایعی به رنگ قرمز بود. محمّدبن کثیر در خواب، خیال کرد که آن مایع قرمز رنگ، عطری گرانبهاست. او نوعی عطر را می‌شناخت که رنگ قرمز داشت و بسیار خوشبو بود. او خیال کرد که آن پرنده، آن عطر را همراه خود دارد. آن پرنده پرواز کرد تا به قبر دو دشمن اصلی اهل بیت علیهم السلام رسید. آنان از قبر بیرون آمدند و آن پرنده مقداری از آن مایع قرمز رنگ را به چهره آنان مالید و بعد پرواز کرد و رفت. آن دو نفر هم به قبر خود بازگشتند، او در خواب از کسی سؤل می‌کند: ماجرا چیست؟ در جواب به او گفته می‌شود: «هر شب جمعه این پرنده می‌آید و این مایع قرمز رنگ را به صورت این دو نفر می‌مالد». اکنون محمّدبن کثیر دیگر نمازهای خود را به گونه دیگر می‌خواند، او در نمازهایش، در آن دو دشمن اصلی را لعنت نمی کند... مدّتی می‌گذرد، او برای سفر حجّ به مکّه سفر می‌کند، بعد از انجام حجّ به مدینه می‌رود، قبر پیامبر را زیارت می‌کند و سپس خدمت امام صادق علیه السلام می‌رسد. بعد از سلام، امام به او رو می‌کند و می‌گوید: «آیا آن پرنده را در خواب دیدی؟ ». او به یاد خواب خود می‌افتد، خوابی که برای او معمای بزرگی شده بود، او منتظر است که امام این معما را بشکافد. امام به او لبخندی می‌زند و می‌گوید: «آن پرنده فرشته ای از فرشتگان خداست، ولی آن مایع قرمز رنگ، عطر گرانبها نیست، بلکه خون مظلومانی است که در روی زمین ریخته می‌شود. آن فرشته از طرف خدا مأمور است. هر وقت مظلومی در سرتاسر جهان کشته می‌شود، آن فرشته مقداری از خون او را برمی دارد و به کنار قبر آن دو دشمن ما می‌برد و خون آن مظلوم را به صورت آنان می‌مالد زیرا آن دو نفر در خون آن مظلوم سهم دارند، آنان علّت و اساس همه ظلم‌ها و ستم‌ها می‌باشند». وقتی محمّدبن کثیر این سخن را می‌شنود، نفس راحتی می‌کشد، او می‌فهمد که تعبیر خوابش چیست، او خدا را شکر می‌کند، و بار دیگر لعن دشمنان را آغاز می‌کند... [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: . عن محمد بن کثیر الکوفی قال: کنت لا أختم صلاتی ولا أستفتحها إلا بلعنهما فرأیت فی منامی طائرا معه تور من الجوهر فیه شئ أحمر شبه الخلوق فنزل إلی البیت المحیط برسول الله ثم أخرج شخصین من الضریح فخلقهما بذلک الخلوق فی عوارضهما ثم ردهما إلی الضریح وعاد مرتفعا فسألت من حولی: من هذا الطائر وما هذا الخلوق؟ فقال: هذا ملک یجئ فی کل لیلة جمعة یخلقهما فأزعجنی ما رأیت فأصبحت لا تطیب نفسی بلعنهما، فدخلت علی الصادقع فلما رآنی ضحک وقال: رأیت الطائر؟... والله ما هو ملک موکل بهما لاکرامهما...: مناقب آل ابی طالب ج ۳ ص ۳۶۳، بحار الانوار ج ۳۰ ص ۲۳۷. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
✰✰(¯`*•.عشق فقط امیرالمؤمنین .•*´¯)✰✰: 🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 : از اهل علیهم السلام موضوع: شماره: ۲ نام او بشّار بود، در کوفه زندگی می‌کرد، او از یاران امام صادق علیه السلام بود، او خبردار شده بود که آن حضرت به کوفه سفر کرده است، خیلی خوشحال شد و گاه گاهی خدمت آن حضرت می‌رسید. روزی از روزها بشّار از خانه بیرون آمد تا به دیدار امام صادق علیه السلام برود، در مسیر راه دید که شلوغ شده است، یک مأمور حکومتی یک زن را می‌خواهد دستگیر کند، او آن زن را کتک می‌زند و مردم هم تماشا می‌کنند، مأمور آن زن را به سمت زندان برد. وقتی بشّار صدای ناله آن زن را شنید، خیلی دلش به درد آمد. بشّار از مردم پرسید: مگر این زن چه کرده است که او را این گونه کتک زدند و به زندان بردند؟ مردم پاسخ دادند: او وقتی داشت از اینجا عبور می‌کرد محکم بر روی زمین افتاد، وقتی از جا بلند شد چنین گفت: «ای فاطمه! خدا کسانی که به تو ستم کردند را لعنت کند». این سخن به گوش مأموران رسید و برای همین او را کتک زدند و به زندان بردند. بشّار با شنیدن این ماجرا بسیار اندوهناک شد، او به خانه امام صادق علیه السلام رفت. ظرف خرمایی نزد امام بود و امام از آن خرما می‌خورد، امام از بشّار خواست که نزدیک تر شود و از آن خرما بخورد، بشّار گفت: «آقای من! فدای شما بشوم، من میل ندارم زیرا در مسیر آمدن، ماجرایی را دیدم که مرا بسیار ناراحت کرده است». امام از او خواست تا ماجرا را شرح بدهد. بشّار هم ماجرای آن زن را گفت. وقتی امام این ماجرا را شنید، اشکش جاری شد و گریه زیادی کرد، سپس به بشّار گفت: «اکنون به مسجد سَهله می‌روم و برای آزادی آن زن دعا می‌کنم». وقتی امام به مسجد سهله (مسجدی مقدّس که در کوفه واقع شده است)، رسید، دو رکعت نماز خواند و سپس دعا کردند و به سجده رفتند، سجده امام طول کشید. بعد از لحظاتی امام سر از سجده برداشتند و گفتند: «ای بشّار! بیا برویم که آن زن از زندان آزاد شد». در بیرون مسجد، امام یکی از شیعیان خود را دید و او خبر آورد که مأموران آن زن را از زندان آزاد کرده اند. امام پرسید: -- آن زن چگونه آزاد شد؟ -- من کنار زندان بودم، دیدم که مأموری به آن زن گفت: گناه تو چیست؟ آن زن هم ماجرای خودش را بیان کرد. آن مأمور زن را آزاد کرد و می‌خواست دویست سکّه نقره به او بدهد ولی آن زن آن را قبول نکرد. -- آن زن دویست سکّه را قبول نکرد؟ -- بله. او قبول نکرد با این که نیازمند بود. اینجا بود که امام هفت سکّه طلا را به آن شخص دادند و به او گفتند: «به خانه آن زن برو و سلام مرا به او برسان و این سکّه‌ها را به او بده». بشّار با امام خداحافظی کرد و همراه با آن کسی که خبر آزادی زن را آورده بود به سوی خانه آن زن حرکت کردند، درِ خانه او را زدند و سلام امام را به او رساندند و هدیه امام را به او دادند. [۱] * * * آن زن شرایط شهر کوفه را می‌دانست، او آگاه بود که حکومت، عاشق دشمنان اهل بیت علیهم السلام است، او خبر داشت که در این حکومت، دشنام دادن به دشمنان اهل بیت علیهم السلام گناه بزرگی است، پس چرا در وسط کوچه فریاد برآورد: ««ای فاطمه! خدا کسانی که به تو ستم کردند را لعنت کند»! آن روز، او محکم از پهلو به زمین خورد، گویا درد زیادی در استخوان سینه خود احساس کرد، آنجا بود که او به یاد فاطمه علیهاالسلام افتاد... آری، آن زن در آن روز، درد شکستن پهلو را به خوبی حس کرد، دست خودش نبود، و ناخودآگاه آن جمله بر زبانش جاری شد، او به خوبی فهمید که آن ظالمان با فاطمه علیهاالسلام چه کردند... ماجرای در و دیوار! شکستن پهلوی دختر پیامبر... * * * وقتی درِ خانه نیم سوخته شده بود، عُمَر جلو آمد، او می‌دانست که فاطمه علیهاالسلامپشت در ایستاده است، او لگد محکمی به در زد... فاطمه علیهاالسلام بین در و دیوار قرار گرفت! صدای ناله اش بلند شد! میخِ در که از آتش داغ شده بود، در سینه او فرو رفت، فریاد برآورد: «بابا! یا رسول اللّه! ببین با دخترت چه می‌کنند». [۲] ---------- 📚منابع: [۱]: . عن بشار المکاری أنه قال دخلت علی أبی عبد اللّه ع بالکوفة و قد قدم طبق رطب طبرزد وهو یأکل فقال لی یا بشار ادن فکل قلت هناک الله وجعلنی الله فداک قد أخذتنی الغیرة من شئ رایته فی طریقی أوجع قلبی وبلغ منی فقال لی بحقی علیک لما دنوت فأکلت قال فدنوت وأکلت فقال لی حدیثک قلت رأیت جلوازا یضرب رأس امرأة ویسوقها إلی الحبس وهی تنادی بأعلی صوتها المستغاث بالله ورسوله ولا یغیثها أحد قال ولم فعل بها ذاک قال سمعت الناس یقولون انها عثرت فقالت لعن الله ظالمیک یا فاطمة فارتکب منها ما ارتکب....: المزار لابن المشهدی ص ۲۵۴، بحار الانوار ج ۴۷ ص ۳۸۰، جامع احادیث الشیعة ج ۴ ص ۵۵۷. [۲]: . صفقة عمر علی خدّها حتّی أبری قرطها تحت خمارها فانتثر...: الهدای
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 : از اهل علیهم السلام ✨✨🌺 موضوع: 🍃 شماره: ۳ نام او «کُمیت» است، او شاعری است که با شعر خود، خدمت بزرگی به زنده نگاه داشتن مکتب اهل بیت علیهم السلام نمود. او با اشعار خود، حکومت ظالمان را زیر سوال می‌برد و بصیرت و آگاهی را در جامعه رشد می‌داد، برای همین بود که حکومت بنی امیّه برای سر او جایزه قرار داده بودند. او نزد امام صادق علیه السلام آمد و شعرش را که در مدح اهل بیت علیهم السلام بود، خواند، امام خواست هدیه ای ارزشمند به او بدهد، ولی کمیت نپذیرفت و گفت: «به خدا سوگند، من به خاطر دنیا برای شما شعر نگفتم و هرگز در برابر آن مزدی نمی گیرم، من برای رضای خدا و رضایت پیامبر این شعر را سروده ام». اینجا بود که امام در حقّ او دعای فراوان کرد. کمیت در راه این آرمان خود، سختی‌های فراوان کشید و سرانجام مظلومانه به دست ستمگران به شهادت رسید. [۱] * * * مدّت‌ها بود که سوالی در ذهن او نقش بسته بود، او می‌خواست حقیقت را درباره دو دشمن اصلی اهل بیت علیهم السلام بداند، به راستی کسانی که در حقّ فاطمه علیهاالسلام ظلم کردند و درِ خانه اش را آتش زدند، نزد خدا چگونه اند؟ روزی از روزها که او نزد امام صادق علیه السلام بود، چنین گفت: «آقای من! می‌خواهم سوالی از شما بپرسم». امام به او رو کرد و گفت: «سوال را بپرس». او گفت: «می خواهم بدانم نظر شما درباره دو دشمن اصلی اهل بیت علیهم السلامچیست؟ ». امام در پاسخ چنین گفت: «ای کمیت! تا روز قیامت، هر خونی که در میان مسلمانان ریخته می‌شود، و هر مالی که به حرام تصرّف می‌شود، هر زنایی که انجام می‌گیرد، آن دو نفر در آن گناهان شریک هستند. ای کمیت! ما همواره بزرگ و کوچک خود را به سبّ و لعن دو نفر فرمان می‌دهیم». [۱] وقتی سخن به اینجا رسید، امام سکوت کرد، کمیت حقیقت را فهمید و دانست که لعن بر آن دو دشمن اصلی، سنتی پابرجا در میان اهل بیت علیهم السلام است. ---------- 📚منابع: [۱]: . راجع: الغدیر ج ۲ ص ۱۸۹. [۱]: . دخلت الکمیت فأنشده وذکر نحوه ثم قال فی آخره: إن الله عز وجل یحب معالی الأمور، ویکره سفسافها، فقال الکمیت، یا سیدی أسألک عن مسألة، وکان متکئا فاستوی جالسا وکسر فی صدره وسادة، ثم قال: سل فقال: أسألک عن الرجلین؟ فقال: یا کمیت ابن زید ما أهریق فی الاسلام محجمة من دم ولا اکتسب مال من غیر حله، ولا نکح فرج حرام إلا وذلک فی أعناقهما إلی یوم القیامة، حتی یقوم قائمنا، ونحن معاشر بنی هاشم نأمر کبارنا وصغارنا بسبهما والبراءة منهما: بحار الانوار ج ۴۷ ص ۳۲۳، اختیار معرفة الرجال ج ۲ ص ۴۶۴، معجم رجال الحدیث ج ۱۵ ص ۱۲۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
✰✰(¯`*•.عشق فقط امیرالمؤمنین .•*´¯)✰✰: 🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 : از اهل علیهم السلام ✨✨🌺 موضوع: 🍃 شماره: ۴ حتماً نام «شیخ صدوق» را شنیده ای؟ او بزرگ ترین دانشمند شیعه در قرن چهارم بود، او کتاب‌های متعددی نوشته است و با این کار خود، خدمت بزرگی به حفظ فرهنگ شیعه نموده است. او در شهر ری زندگی می‌کرد و در همان جا از دنیا رفت. امروزه عدّه زیادی به زیارت قبر او می‌روند، نام پدربزرگ او «بابِوَیْه» بود، برای همین مردم بیشتر او را به نام «ابن بابِوَیْه» می‌شناسند. شاید بپرسی که «بابِوَیْه» به چه معناست؟ در زبان فارسی قدیم این کلمه معنای «پسرِ بابا» را می‌داد. شیخ صدوق سخنی مهم در زمینه بیزاری از دشمنان دارد، مناسب می‌بینم سخن او را در اینجا ذکر کنم، او چنین می‌گوید: «بر شیعیان واجب است که از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بیزاری بجویند. شیعیان باید باور داشته باشند دشمنی با اهل بیت علیهم السلام، دشمنی با خداست». [۱] * * * نام یکی از کتاب‌های شیخ صدوق، «ثواب الاعمال» است. او در این کتاب، حدیث‌هایی را جمع آوری کرده است که درباره ثواب رفتارها و کردارها می باشد. اکنون می‌خواهم یک حدیث از آن کتاب را در اینجا بنویسم: امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که ما را دوست بدارد و با دشمنِ ما هم دشمنی نماید و این دشمنی، به خاطر خدا باشد، وقتی از دنیا برود، خدا گناه او را می‌بخشد، هرچند گناه او بسیار زیاد باشد». [۱] در این حدیث، امام صادق علیه السلام از نکته مهمی سخن می‌گوید، نباید دشمنی من با دشمنان خدا به خاطر دنیا و اختلاف شخصی باشد، نفرت و بغضی که ریشه در منافع شخصی من دارد، ارزشی ندارد. من باید به خاطر خدا با دشمنان اهل بیت علیهم السلام دشمن باشم. مومن واقعی کسی است که دوستی‌ها و دشمنی‌های او از روی اخلاص است و در آن هیچ اثری از انگیزه‌های شخصی نیست، بلکه جلوه ای از اخلاص است. رفتاری که از روی اخلاص باشد، خدا آن را می‌پذیرد و به آن پاداش بزرگی می‌دهد. دشمنی با دشمنان خدا، گناهان انسان را پاک می‌کند و رحمت خدا را به سوی انسان جذب می‌کند، کسی که تبرّی دارد، راه را گم نکرده است اگر گناهانی هم داشته باشد، باز هم شایستگی آن را دارد که خدا به او مهربانی نماید، زیرا او در مسیر صحیح است، هر چند خطاکار است، ولی کسی که محبّت دشمنان خدا را در قلب خود جای داده است به بیراهه رفته است. وقتی تصمیم می‌گیری با قطار به مشهد بروی، بلیط تهیه می‌کنی و به ایستگاه می‌روی، مهم این است که قطاری سوار شوی که به مشهد می‌رود، وقتی سوار قطار شدی دیگر مهم نیست در طول مسیر چه کنی. تو در هر حال به مقصد می‌رسی. باید تلاش کنیم تا سوار قطاری شویم که به سوی خدا می‌رود، اگر در این قطار باشیم خواب ما، تفریح ما، غذا خوردن ما، استراحت ما مانع رسیدن ما به مقصد نمی شود، وای از آن روزی که ما سوار قطار شیطان شویم! اگر در آن قطار، تمام شبانه روز هم مشغول عبادت باشیم فایده ای ندارد. کسی که در قلب خود، محبّت دشمنان خدا را جای داده است، اگر چه نماز بخواند و روزه بگیرد، در مسیر شیطان، گام برمی دارد، امّا کسی که دوستی اهل بیت علیهم السلام را همراه با دشمنی دشمنان در قلب خود دارد، او در مسیر خداست، اگر گناهی از او سر بزند، باز شایستگی آن را دارد که خدا گناه او را ببخشد. * * * مناسب می‌بینم در اینجا این ماجرا را نقل کنم: گروهی از شیعیان از راه دوری به مدینه آمدند تا با امام سجّاد علیه السلام دیدار داشته باشند. وقتی آنان به خانه امام آمدند چنین گفتند: «ای فرزند پیامبر! اقوام ما به دیدار دشمنان شما می‌روند و هدیه‌های گرانبها به دست می‌آورند، ولی ما دیدار شما را انتخاب کرده ایم تا حقّ پیامبر را ادا کرده باشیم». امام به آنان نگاهی کرد و فرمود: «هر کس ما را به خاطر خدا دوست بدارد و با دشمنان ما هم به خاطر خدا دشمنی بورزد، روز قیامت با پیامبر و علیو ابراهیم علیهم السلام همراه خواهد بود». [۱] آری، این ثواب دوستی اهل بیت علیهم السلام و دشمنی با دشمنان می‌باشد، همنشینی با عزیزان خدا در روز قیامت، پاداش کسانی است که راه را گم نکنند. ---------- 📚منابع: [۱]: . ویجب أن یتبرأ إلی الله عز وجل من الأوثان الأربعة والإناث الأربعة ومن جمیع أشیاعهم وأتباعهم...: الهدایة ص ۴۵، بحار الانوار ج ۸ ص ۳۶۶، [۱]: . أبی عبد اللّه ع قال: من أحبنا وأبغض عدونا فی الله من غیر ترة وترها إیاه فی شئ من أمر الدنیا ثم مات علی ذلک فلقی اللّه وعلیه من الذنوب مثل زبد البحر غفرها اللّه له: ثواب الاعمال ص ۱۷۰، وسائل الشیعة ج ۱۶ ص ۱۸۰، بحار الانوار ج ۲۷ ص ۵۵. [۱]: . عن أبی خالد الکابلی قال: أتی نفر إلی علی بن الحسین بن علیع فقالوا: إن بنی عمنا وفدوا إلی معاویة بن أبی سفیان طلب رفده وجائزته، وإنا قد وفدنا إلیک صلة لر
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 : از اهل علیهم السلام ✨✨🌺 موضوع: 🍃 شماره: ۵ نمی دانم نام «آیت اللّه کمپانی» را شنیده ای یا نه؟ او در حوزه علمیّه نجف، شاگردان زیادی داشت و مقام علمی او برای همه آشکار بود، او به زبان فارسی و عربی، شعر می‌سرود و هنر خویش را در راه دفاع از اهل بیت علیهم السلام به کار می‌گرفت. اشعار او زبانزد اهل علم است، وقتی یک دانشمند بزرگ شعر می‌گوید، شعر او ارزش زیادی دارد، زیرا شعر او برگرفته از معرفت و بصیرت است. اکنون می‌خواهم یکی از اشعار او را بیان کنم: ماه محرّم نزدیک بود، او به یاد مصیبت شیرخواره کربلا، علی اصغر علیه السلام افتاد، ذوق او شکفت و این شعر به زبان عربی بر زبانش جاری شد: فما رَماه اِذْ رَماهُ حَرمَله و انَما رَماهُ مَن مَهَّدَ له سَهمٌ اَتی مِن جانب السقیفه و قَوسُه عَلی یَدِ الخلیفه «آیا حرمله به گلوی علی اصغر علیه السلام تیر زد؟ نه. تیر را کسی به سوی او رها کرد که زمینه ساز ظلم و ستم بود، تیری که گلوی او را برید از طرف سقیفه آمد، تیر از کمانی رها شد که دست خلیفه بود». آری، سقیفه، آغازگر ظلم و ستمی است که بر اهل بیت علیهم السلام روا شد، همه ظلم‌ها از آنجا آغاز شد، اگر در مدینه، درِ خانه فاطمه علیهاالسلام را آتش نمی زدند، اگر آن روز دختر پیامبر را با تازیانه نمی زدند، کسی جرأت نمی کرد در کربلا، تیر به گلوی علی اصغر علیه السلام بزند... ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫