🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_ششم
#بخش_نود_و_هفتم
#از من #بپرسید 🌸🔹
امیر المومنین علیه السلام برای مردم سخنرانی میکرد، در ضمن سخنرانی فرمود:
مردم از من بپرسید پیش از آن که در بین شما نباشم، به خدا سوگند! از هر چیز بپرسید پاسخ خواهم گفت.
سعد بن وقاص به پا خاست و گفت:
ای امیر المؤمنین! چند تار مو در سر و ریش من است!
حضرت فرمود:
به خدا قسم! دوستم رسول خدا به من فرموده بود تو همین سوال را از من خواهی کرد!
آنگاه فرمود:
اگر حقیقت را بگویم از من نمی پذیری، همین قدر بدان در بن هر موی سر و ریش تو شیطانی لانه کرده و در خانه تو گوساله ای (عمر بن سعد) است که فرزندم حسین را میکشد. عمر سعد در آن وقت کودکی بود که بر سر چهار دست و پا راه میرفت. [۱]
#میانه روی در #زندگی 🌺🔸
علا ابن زیاد یکی از ارادتمندان ثروتمند علی علیه السلام در بصره، بیمار بود امیر المؤمنین علیه السلام به عیادت او رفت، زندگی وسیع و اتاقهای مجلل و بزرگ توجه امام علیه السلام را به خود جلب کرد، معلوم بود علا در زندگی زیاده روی کرده است.
فرمود:
ای علا! تو خانه ای به این بزرگی را در دنیا برای چه میخواهی در صورتی که تو در آخرت به چنین خانه ای محتاج تری (زیرا که در این خانه بیش از چند روز نمی مانی ولی در آن خانه همیشه خواهی بود. )
آری! اگر بخواهی در آخرت نیز چنین خانه وسیع داشته باشی در این خانه مهمان نوازی کن، صله رحم بجا آور و حقوق الهی و برادران دینی را بپرداز! اگر این کارها را انجام دهی خداوند به شما در جهان دیگر مانند همین خانه را میدهد.
علا: دستور شما را اطاعت خواهم کرد.
سپس عرض کرد:
یا امیر المؤمنین! من از برادرم عاصم شکایت دارم!
حضرت فرمود:
- برای چه؟ مگر چه کرده است؟
علا در پاسخ گفت:
- لباس خشن پوشیده، از دنیا کناره گیری نموده است. به طوری که زندگی را بر خود و خانواده اش تلخ کرده.
فرمود:
او را نزد من بیاورید!
عاصم را آورند.
امیر المؤمنین چون او را دید چهره در هم کشید و فرمود:
ای دشمن جان خویشتن! شیطان عقلت را برده و تو را به این راه کشانده است، از اهل و عیالت خجالت نمی کشی؟ چرا به فرزندت رحم نمی کنی؟ گمان میکنی خدایی که نعمتهای پاکیزه را بر تو حلال کرده نمی خواهد از آنها استفاده کنی؟ تو در پیشگاه خداوند کوچک تر از آنی که چنین اندیشه را داشته باشی.
عاصم گفت:
یا امیر المؤمنین! چرا شما به خوراک سخت و لباس خشن اکتفا نموده ای؟ من از تو پیروی میکنم.
فرمود:
وای بر تو! من مانند تو نیستم، من وظیفه دیگر دارم، زیرا من
پیشوای مسلمانان هستم، من باید خوراک و پوشاک خود را تا آن حد پایین بیاورم که فقیرترین مردم در دورترین نقاط حکومت اسلامی تلخی زندگی را تحمل کند. با این اندیشه که بگوید:
رهبر و پیشوای من هم مانند من میخورد و مانند من میپوشد، این وظیفه زمامداری من است تو هرگز چنین تکلیفی نداری.
پس از سخنان حضرت، عاصم لباس معمولی پوشید و به کار و زندگی پرداخت. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۱۰، ص ۱۲۵.
[۱]: بحار: ج ۴۰، ص ۳۳۶ و ج ۴۱، ص ۱۲۱.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫