🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸🌸
#بخش_بیست_و_سوم
محل #ذبح حضرت #اسماعیل، در کجای #منی است؟ ◾️✨
شارح فقیه از امام باقر (علیه السلام) نقل میکندکه: حضرت ابراهیم نزدیک جمره وسطی سر اسماعیل را میبرید. خدا با فرستادن فداء او را از این کار منصرف کرد. از آن وقت به بعد اولاد حضرت اسماعیل خیمه هایش را در منی، در همین موضع برپا میکردند که محل انعقاد نطفه رسول الله (صلی الله علیه و آله) قرار گرفت. لکن در زمان امام سجاد (علیه السلام) به جهت اختلافی که بین بنی امیه و بنی هاشم اتفاق افتاد آن حضرت مضرب خیامش را به عرین منتقل کرد. [۱]
#چرا کف #کعبه مکرمه از کف #مسجدالحرام #بلند تر است؟ ◾️✨
در من لا یحضر الفقیه آمده است که وقتی حجاج بن یوسف (علیه اللعنه) برای گرفتن خبیثی مثل خودش (عبداله بن زبیر) که به داخل کعبه پناهنده شده بود کعبه را با نصب منجلیق و با پرتاب سنگها خراب کرد، مردم خاک آنجا را به عنوان تبرک (البته با اجازه حجاج) به خانه هایشان بردند، و پس از کشته شدن ابن زبیر، حجاج وقتی خواست کعبه را از نو ساختمان کند ماری پیدا شد و مانع از بنّایی گردید، حجاج از این پیشامد نگران گردید که نتواند ساختمان کند در نتیجه آبروریزی بیشتری برای خود و مطاعش عبدالملک مروان باشد، ناچار به منبر رفته و گفت: مردم شما را به خدا هرکس راه چارة این گرفتاری را میداند ما را مطلع سازد. پیرمردی بلند شد و گفت اگر چاره ای باشد پیش علی بن الحسین (علیه السلام) است. حجاج گفت: راست گفتی حضرت سجاد معدن علم است، پس کسی را خدمت امام (علیه السلام) فرستاد، آن حضرت تشریف آورد و فرمود: خراب کردی و تو راه انداختی بنایی را که اصل آن با دست ابراهیم و اسماعیل ساخته شده بود، و به غارت بردی اساس آن را و خیال کردی که میراث پدرت بوده است، برو به روی
منبر و مردم را قسم بده که هر کس هر چه برده دوباره برگرداند، حجاج امتثال امر کرده و مردم خاکها را برگردانیدند. امام سجاد (علیه السلام) وقتی دید که خاک جمع شد، اساس بنّایی را گذاشت و امر کرد که شروع به کندن کردند و مار هم رفت. کندند تا به جای نصب ستونها رسیدند،
وقتی دیوارها بالا رفت امر فرمود: اضافی خاک را داخل کعبه بریزید. از این رو است که سطح بیت بلند شد و احتیاج به پله پیدا کرد. شارح فقیه علت دیگری هم ذکر کرده و میگوید: حجاج وقتی ساختمان کرد ترسید که خاک کفایت نکند، لذا از هر طرف به اندازه یک ذراع شاذروان بیرون کرد، خاک اضافه ماند، به داخل کعبه ریختند، و این را هم به مشهور نسبت داده اند. [۱]
#نیرنگ معاویه در #مشوش کردن #افکار، تا امام #حسن (علیه السلام) #مجبور به #صلح شود ◾️✨
معاویه علیه الهاویه، مغیره بن شعبه و عبداله بن عامر و عبدالرحمن بنام الحکم را برای مصاحبه با امام حسن (علیه السلام) به مداین میفرستد و دستور میدهد وقتی که حرف هایتان را با امام (علیه السلام) زدید و خواستید بیایید موقع بیرون آمدن بلند بلند بگویید خداوند به وسیله پسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خونها را از ریخته شدن حفظ کرده و فتنهها را خوابانید و امام (علیه السلام) به صلح حاضر شد. وقتی این دروغ در بین لشگر امام حسن (علیه السلام) شایع شد همه خیال کردند که مطلب حقیقت دارد، آن امام معصوم را در مظلم ساباط مجروح کرده و اموالش را به غارت بردند. [۱]
باز هم معاویه برای حفظ سیاست خارجی خویش که در داخل هم حواسش را متوجه امام حسن (علیه السلام) کرده و حضرتش را به هر وسیله و تزویری بیچاره کرده و مجبور به صلح کند، با امپراطور روم کنار آمده و حاضر شد که سالی صد هزار دینار به او باج دهد. [۲]
در بحار کنار آمدن معاویه با روم را به سال ۳۶ نقل کرده که مقدمات جنگ صفین را کاملاً فرآهم سازد. [۳
----------
📚منابع:
[۱]: . روضه المتقین، ج ۴، ص ۱۰۵.
[۱]: . روضه المتقین، ج ۴، ص ۱۵
[۱]: . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۰۵.
[۲]: . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۰۶.
[۳]: . بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۹۲
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
نشر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع):
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_چهل_و_یکم
ایستادگی #قیس بن سعد در برابر #نیرنگ معاویه 🌸🌺
ایستادگی قیس بن سعد در برابر نیرنگ معاویه
صبح طلوع کرد، لشگریان بر آن شدند که با فرمانده کل قوا نماز را به جماعت بخوانند، مقدمات نماز را فراهم کرده ومنتظر تشریف فرمایی ژنرال! عبیدالله بن عباس شدند متأسفانه معلوم شد که آن همه انتظار بی فایده بوده زیرا که جناب سر لشگر خائن دنیای مادی دشمن را بر استقلال مملکت فدا کرده و به طمع خوش گذرانی چند روز، لذت همیشگی را از دست داده و صفحه ننگینی بر صفحات تاریخ اضافه کرده و مهم ترین جنایات را بر عالم اسلام نموده و شبانه پیش معاویه حیله گر و بی دین شتافته
است [۱]
لشگریان چون از آمدن عبیدالله مأیوس شدند طبق تعیین قبلی امام قیس بن
سعدبن عباده مقام سرلشگری را حائز شده و نماز را به جماعت خواندند، سپس خطبه ای خوانده و در آن کردار ابن عباس را به بدی یاد نموده ولشگر را به صبر در جهاد موعظه و امر کرد، سپاهیان او را به امارت قبول نموده قیس آماده جنگ شد......
معاویه که از فریب دادن عبیدالله مقصودی غیر از راه یافتن سستی بر لشگر عراق نداشت وقتی که دید سپاه امام با زعامت و سرکردگی سردار باوفا وغیوری چون قیس بن سعد مشغول نبرد هستند، خیلی ناراحت شده و به فکر حیله افتاده و بسربن ارطاة آن مرد از خدا بی خبر و رذل را برای فریب دادن آنان روانه کرده، بسر خطاب به لشگر عراق کرده و گفت: ای سپاه عراق چرا کار بیهوده میکنید و آماده جنگ شده اید در حالیکه امیر شما (عبیدالله) در لشگرگاه ما حاضر بوده و امام شما حسن (علیه السلام) با ما مصالحه کرده است پس شما بیخود تن به جنگ ندهید و خودتان را دستخوش شمشیرهای برنده نسازید. قیس بن سعد از ترس این که مبادا حرفهای پوچ آن عنصر فساد در روحیه لشگر تأثیر کند، خطاب به سربازان خود کرده و فرمود: ای لشگریان عزیز به یکی از دو چیز ناگوار باید تن بدهید، یا دست خود را به دست اهل ضلال گذاشته ودین خود را به دنیای فانی بفروشید و یا این که صبر وشکیبایی پیشه ساخته در راه خدا با دشمنان دین و استقلال جهاد کنید، و علی فرض این که حرف بسربن ارطاة درست باشد شما باز برای خدا دست از جنگ نکشید (تا ما از طرف امام خود مأمور بر ترک جنگ نشده ایم باید برای رضایت خدا دست از نبرد نکشیم) لشگریان در جواب گفتند ما تا جان در بدن
داریم; از فرمان تو سرپیچی نخواهیم کرد [۱]
دوباره آتش جنگ شعله ور شده سپاه شام فرار را بر قرار ترجیح داده و تا لشگرگاه خویش دویدند.
معاویه از این پیش آمد فوق العاده دلگیر شده و به فکر فریفتن قیس افتاده و کسی را پیش او روانه ساخته و وعده پول به او داد; قیس در جواب گفت به خدا قسم معاویه را، بدون بودن نیزه و سنان در ما بین مان، ملاقات نخواهم کرد. معاویه چون از راه وعده نتوانست او را بفریبد ناچار از را تهدید و وعید به جلو آمده و این نامه را به او فرستاد اما بعد ای یهودی و پسر یهودی! خویشتن را بکاری و امیدواری که به هیچ وجه نفع و ضرر آن به تو عاید نمی شود، اگر لشگر کسی که تو او را دوست میداری (حسن (علیه السلام) ) غالب شود، تو را از پست خود عزل کرده و به دست ذلت خواهد سپرد، و اگر کسی که تو او را دشمن میداری (من) غالب شود تو را دستخوش شکنجه و عذاب خواهد کرد، همانا مثل پدرت برای دیگران کار نکن که به سرنوشت او گرفتار شوی [۱] قیس پس از مطالعه کاغذ معاویه، او را بدین گونه جواب داد: اما بعد ای بت پرستی که از روی ناچاری قبول اسلام کرده ای و از ترس جان، مدتی اظهار اسلام نموده و دوباره دست از مسلمانی کشیده ای تو از قدیم مسلمان نبودی و تازه گی منافق نشده ای، زیرا که تو کسی بودی که با خدا و رسول دشمنی میکردی و اما این که پدر مرا به بدی یاد کردی و من و پدرم را یهودی خواندی، خودت میدانی و مردم نیز آگاهند که من و پدرم دشمن دینی بودیم که از آن خارج شدیم (بت پرستی) و کمک کردیم کیشی را که به آن داخل شدیم (اسلام)....
معاویه از مطالعه کاغذ قیس سخت ناراحت شده و خواست نامه دیگری به او بنویسد لکن نخست وزیر او (عمروبن عاص) مانع شده وگفت: اگر دوباره نامه بنویسی این دفعه لقبهای تازه ای را که جلوتر نداده بود خواهد داد، صبر کن وقتی که خر مراد را سوار
شدی ناچار دست بیعت به دست تو خواهد گذاشت [۲]
خوبست که فعلاً مسکن را به صوب محضر امام (دیر عبدالرحمن) ترک گفته و سلامی خدمت آن حضرت عرض کرده و از نزدیک ببینیم که اصحاب آن حضرت حاضر شده اند که در خدمت امام برای یاری قیس بن سعد بروند یا نه؟.
----------
📚منابع:
[۱]: . وقتی ابن عباسی که امام او را بر مثل قیس بن سعد مقدم داشت فرار کند ملاحظه کنید که حال امام چطور میشود- من از بیگانگان هرگز ننالم – که با من هر چه کرد آن آشنا کرد- به عقیده ما این قبیل افرادی که در صدر اسلام خیانت کرد