🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#روایات
#رعايت حقوق (۴) #خانواده 🌺🍂
حق #مادرت، اين است كه:
بدانى، او تو را در شكم خود حمل كرد، به گونه اى كه هيچ كس بار ديگرى را نكشيد.
از ثمره قلب خود، به تو غذايى داد كه هيچ كس به كسى ندهد.
با تمام اعضاى خود، در نگهدارى تو كوشيد.
در اين انديشه نيست كه گرسنه و تشنه بماند، تا تو سير و سيراب شوى.
بى لباس بماند تا تو را بپوشاند؛ در آفتاب بماند تا تو در سايه باشى، از خواب خود چشم بپوشد تا تو راحت بخوابى.
از گرما و سرما تو را نگاه داشت، تا فرزند او باشى.
پس نمى توانى او را شكرگزارى، مگر به توفيق و يارى و كمك خداوند.
📚گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه)، ج ۱، ص: ۱۰۹
حقّ #پدرت، آن است كه:
بدانى او اصل وجود تو است، كه اگر نمى بود، تو هم نبودى.
پس هر نيكى در خودت ديدى كه از آن شگفت زده شدى، بدان كه پدرت، اصل نعمت بر تو در آن خير بوده است. پس خدا را به اندازه آن حمد و شكر كن. و نيرويى جز به سبب خدا نيست.
حقّ #فرزندت، اين است كه:
بدانى از تو است، و در دنياى گذرا، به خير و شرّ خود، وابسته تو است. و تو در برابر سرپرستى او مسئولى كه او را نيكو ادب نمايى، به سوى خداى عزّ و جلّ راهنمايى كنى، و در طاعت خدا به او كمك رسانى.
پس در كارهاى او بكوش، مانند كوشيدن كسى كه مى داند در نيكى به او پاداش مى گيرد. و اگر با او بدرفتارى كند، عقاب مى شود.
حقّ #برادرت، اين است كه:
بدانى دست تو و مايه عزّت و قدرت تو است، پس او را سلاحى بر معصيت خدا مگير، و براى ظلم كردن بر آفريدگان خدا، او را وسيله اى مساز.
و در برابر دشمنش، يارى او را رها مكن.
و از خيرخواهى نسبت به او دريغ مدار. اگر اوامر خداى تعالى از پيروى كرد، چه بهتر. و اگر چنين نكرد، خدا را گرامى تر از او نزد خودت بدان. و نيرويى جز به سبب خدا نيست.
📚گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه)، ج ۱، ص: ۱۱۰
#رعايت حقوق (۵) #همنشينان 🌸🍃
حقّ كسى كه به تو نيكى كرده، اين است كه:
او را سپاس گويى، و احسان او را به ياد داشته باشى، و ميان خود و خدا برايش خالصانه دعا كنى. هنگامى كه چنين كردى، در نهان و آشكار، او را شكرگزارده اى. سپس اگر قدرت يافتى، به او عوض هم بدهى.
حقّ #همنشين تو، اين است كه:
با او به نرمى رفتار كنى، و با او نيكو سخن گويى، از مجلس خود، جز به اجازه او برنخيزى، و كسى كه پيش تو بنشيند، بى اجازه تو مى تواند برخيزد.
بايد لغزشهاى همنشين خود را فراموش كنى. نيكى هاى او را در ياد خود نگاه دارى. و جز سخن خير با او نگويى.
حقّ #همسايه ات، اين است كه:
او را در غيابش حفظ كنى. و در حضورش بزرگ دارى. و
گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه)، ج ۱، ص: ۱۱۱
اگر به او ستم شد ياريش كنى. در پى عيب او نباشى.
و اگر زشتى در او سراغ داشتى، بر او بپوشانى.
اگر مى دانى كه نصيحت تو را مى پذيرد، در خلوت به خيرخواهى او بنشينى.
او را در سختىها رها نكنى.
از لغزش او درگذرى.
گناهش را ببخشى، با او كريمانه معاشرت كنى، و قوّتى جز به يارى خدا نيست.
حقّ #رفيق، اين است كه:
با تفضّل و انصاف با او مصاحبت كنى.
او را بزرگ بدارى، چنان كه تو را بزرگ مى دارد. نگذارى در نيكى هاى به يك ديگر، بر تو سبقت بجويد. اما اگر از تو سبقت گرفت، در ازاى كار نيك بهتر از او پاسخ دهى.
دوستش بدارى، آن گونه كه تو را دوست مى دارد.
اگر اراده گناهى كرد، او را از ارتكاب به آن باز دارى. بر او رحمت باش و عذاب مباش. و لا قوّة الّا باللَّه.
امّا حقّ #شريك، آن است كه:
اگر غايب شد، او را كفايت كنى. و اگر حاضر بود، حرمتش را پاس دارى.
بدون مشورت و همفكرى با او، به تنهايى حكم نكنى و
گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه)، ج ۱، ص: ۱۱۲
رأى ندهى.
مال او را حفظ كنى. در كار سخت يا آسان به او خيانت نكنى. چرا كه دست خداوند تبارك و تعالى بر دو شريك است، تا زمانى كه به يك ديگر خيانت نكنند. و لا قوة الّا باللَّه.
📚گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه)، ج ۱، ص: ۱۱۳
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_دهم
#بخش_صد_و_هفتاد_و_ششم
#پیامبران_الهی، #پیامبران و #امتهای_گذشته 🔹🍂
#با چه کسی #همنشین باشیم 🔹🔹
حضرت عیسی علیه السلام به اصحابش فرمود:
یاران! بکوشید خود را دوست خدا کنید و به او نزدیک شوید.
یاران گفتند:
یا روح الله! به چه وسیله خود را دوست خدا کنیم و به او نزدیک شویم؟ فرمود:
به وسیله دشمن داشتن گنهکاران، با خشم بر آنان خشنودی خدا را بجویید.
گفتند:
در این صورت با چه کسی همنشین باشیم؟
فرمود:
۱. با آن کس که دیدنش شما را به یاد خدا اندازد.
۲. و گفتارش به اعمالتان بیفزاید.
۳. و اعمالش شما را به یاد آخرت سوق دهد. [۱]
#لقمه_لذیذ 🔸🔸
خداوند به یکی از پیامبران وحی کرد:
که فردا صبح اول چیزی که جلویت آمد بخور! و دومی را بپوشان! و سومی را بپذیر! و چهارمی را ناامید مکن! و از پنجمی بگریز!
پیامبر خدا صبح از خانه بیرون آمد. در اولین وهله با کوه سیاه بزرگی روبرو شد، کمی ایستاده و با خود گفت:
خداوند دستور داده این کوه را بخورم. در حیرت ماند چگونه بخورد! آنگاه به فکرش رسید خداوند به چیز محال دستور نمی دهد، حتما این کوه خوردنی است. به سوی کوه حرکت کرد هر چه پیش میرفت کوه کوچکتر میشد سرانجام کوه به صورت لقمه ای درآمد، وقتی که خورد دید بهترین و لذیذترین چیز است.
از آن محل که گذشت طشت طلایی نمایان شد. با خود گفت: خداوند دستور داده این را پنهان کنم. گودالی کند و طشت را در آن نهاد و خاک روی آن ریخت و رفت. اندکی گذشته بود برگشت پشت سرش را نگاه کرد دید طشت بیرون آمده
و نمایان است. با خود گفت من به فرمان خداوند عمل کردم و طشت را پنهان نمودم.
سپس با یک پرنده برخورد نمود که باز شکاری آن را دنبال میکرد. پرنده آمد دور او چرخید. پیامبر خدا با خود گفت:
پروردگار فرمان داده که این را بپذیرم. آستینش را گشود، پرنده وارد آستین حضرت شد. باز شکاری گفت:
ای پیامبر خدا! شکارم را از من گرفتی من چند روز است آنرا تعقیب میکردم.
پیامبر با خود گفت:
پروردگارم دستور داده این را ناامید نکنم. مقداری گوشت از رانش برید و به او داد و از آن محل نیز گذشت ناگاه قطعه گوشت گندیده را دید، با خود گفت:
مطابق دستور خداوند از آن باید گریخت.
پس از طی مراحل به خانه برگشت شب در خواب به او گفتند: مأموریت خود را خوب انجام دادی. آیا حکمت آن مأموریت را دانستی و چرا چنین مأموریتی به شما داده شد؟
پاسخ داد: نه! ندانستم.
گفتند: اما منظور از کوه غضب بود. انسان در هنگام غضب خویشتن را در برابر عظمت خشم گم میکند. ولی اگر شخصیت خود را حفظ کند و آتش غضب را خاموش سازد عاقبت به
صورت لقمه ای شیرین و لذیذ در خواهد آمد.
و منظور از طشت طلا عمل صالح و کار نیک است، وقتی انسان آن را پنهان کند خداوند آن را آشکار میسازد تا بنده اش را با آن زینت و آرایش دهد، گذشته از این که اجر و پاداشی برای او در آخرت مقدر کرده است.
و منظور از پرنده، آدم پندگویی است که شما را پند و اندرز میدهد، باید او را پذیرفت و به سخنانش عمل کرد.
و منظور از باز شکاری شخص نیازمندی است که نباید او را ناامید کرد.
و منظور از گوشت گندیده غیبت و بدگویی پشت سر مردم است، باید از آن گریخت و نباید غیبت کسی را کرد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۱۴، ص ۳۳۰ و ج ۷۷، ص ۱۴۹.
[۱]: بحار: ج ۷۵، ص ۲۵۰.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_دهم
#بخش_صد_و_هفتاد_و_هفتم
#همنشین حضرت #داود 🍃🔹🔹
حضرت داود علیه السلام عرض کرد:
پروردگارا! همنشینام را در بهشت به من معرفی کن و نشان بده کسی را که مانند من از زندگی بهشتی بهره مند خواهد شد؟
خداوند فرمود:
همنشین تو در بهشت متّی پدر حضرت یونس است. داود اجازه خواست به دیدار متی برود خداوند هم اجازه داد. داود با فرزندش سلیمان به محل زندگی او آمدند. خانه ای را دیدند که از برگ خرما ساخته شده.
پرسیدند: متی کجاست؟
در پاسخ گفتند: در بازار است.
هر دو به بازار آمدند و از محل متی پرسیدند.
در جواب گفتند:
او در بازار هیزم فروشان است. در بازار هیزم فروشان نیز سراغ او را گرفتند.
عده ای گفتند.
ما هم در انتظار او هستیم.
داود و سلیمان به انتظار دیدار او نشستند. ناگاه متی، در حالی که پشته ای از هیزم بر سر گذاشته بود آمد.
مردم به احترام او برخواستند و پشته را از سر او گرفته، بر زمین نهادند. متی پس از حمد خدا هیزم را در معرض فروش گذاشت و گفت:
چه کسی جنس حلالی را با پول حلال میخرد؟
یکی از حاضران هیزم را خرید. در این وقت داود و سلیمان به او سلام دادند. متی آنها را به منزل خود دعوت نمود و با پول هیزم مقداری گندم خرید و به منزل آورد و آن را با آسیاب آرد کرد و خمیر نمود و آتش افروخت، مشغول پختن نان شد.
در آن حال با داود و سلیمان به گفتگو پرداخت تا نان پخته شد. مقداری نان در ظرف چوبی گذاشت و بر آن کمی نمک پاشید و ظرفی پر از آب هم در کنارش نهاد، آورد و به دو زانو نشست و مشغول خوردن شدند.
متی لقمه ای برداشت، خواست در دهان بگذارد، گفت: بسم الله و خواست ببلعد گفت: الحمدلله و این عمل را در لقمه دوم و سوم و... نیز انجام داد. آنگاه کمی از آب با نام خدا میل کرد. هنگامی که خواست آب را بر زمین بگذارد خدا را ستود، سپس چنین گفت:
الهی! چه کسی را مانند من نعمت بخشیدی و درباره اش احسان نمودی؟ چشم بینا و گوش شنوا و تن سالم به من عنایت کردی و نیرو دادی تا توانستم به نزد درختی که آن را نه، کاشتهام و نه، در حفظ آن کوشش نموده ام، بروم و آن را وسیله روزی من قرار دادی و کسی را فرستادی که آن را از من خرید و با پول آن گندمی خریدم که آن نان پخته و با میل و رغبت آن را خوردم تا در عبادت و اطاعت تو نیرومند باشم، خدایا تو را سپاسگزارم.
پس از آن متی گریست. در این موقع داود به فرزندش سلیمان فرمود:
فرزندم! بلند شو برویم، من هرگز بنده ای را مانند این شخص ندیده بودم که
به پروردگار سپاسگزارتر و حق شناس تر باشد. [۱]
----------
[۱]:📚 بحار: ج ۱۴، ص ۴۰۲.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫