فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪🥀یا_حضرت_سجاد(ع)
▪🖤سلام برآقایی که
▪🥀آب می دیــــــد
▪🖤به فکر فرو میرفت
▪🥀نوزاد می دیـــــد
▪🖤اشک می ریخـــت
▪🥀طفلان و کودکان را
▪🖤می دید ناله می کرد.
▪🥀شهادت جانسوز امام
▪🖤سجاد(ع) تسلیت باد.
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘سخنان شگفت انگیز شیخ عدنان، مفتی اهل سنت عربستانی درباره ی امام حسین، و سرگردانی مجری در برنامه تلویزیونی
✔️هرکس در عزای حسین غمگین نشود، کافر و منافق است❗️
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداح عراقی چه غوغایی برای آقا ابوالفضل العباس علیه السلام از زبان مادرش حضرت ام البنین به زبان فارسی ، به پا میکنه. ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
AUD-20220823-WA0015.mp3
498K
♻️صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام♻️
✨اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیم؛
✨خدایا بر علی بن الحسین، سرور عبادتکنندگان درود فرست که او را برای خود برگزیدی و از نسل او امامان هدایت را قرار دادی، امامانی که به حق هدایت میکنند و به حق باز میگردند، او را برای خود انتخاب کردی و از پلیدی پاکش ساختی و برگزیدی و او را راهنما و راه یافته قرار دادی. پس بر او درود فرست، بهترین درودی که بر یکی از فرزندان پیامبرانت فرستادی تا او را به مقامی رسانی که دیدهاش به آن در دنیا و آخرت روشن شود که تو توانمند و فرزانهای.
#صلوات_حجج_طاهره
◼️ ویژهٔ شهادت #امام_سجاد
🍀🖤🍀🖤🍀🖤
هدایت شده از کاربر
«بِسْمِ رَبِّ الْحُسَین (ع)»🏴
#شهیدحبیببنمظاهر🌷
🔳نسب/از شهدای کربلا. حبیب از قبیله بنیاسد و از اصحاب خاص حضرت علی(ع) بود.
▪️محل زندگی ؛مدینه،کوفه
🔳وفات ۶۱ق ، کربلا
▪️علت وفات؛ شهادت🥀
🔳مدفن؛ حرم امام حسین(ع)💚
هدایت شده از کاربر
سنش از هفتاد گذشته اما چنان می غرد که کوفیان درهمت وغیرتش درعجب مانده اند.
قرت بن قیس حنظلی در کنار عمر سعد محو جنگاوری حبیب است وبه خود نهیب میزند که پیش برود وکار او رابسازد .
یاران حسین💚 همه همین گونه اند . نمیدانم چه سحری در کلام دارند که همه را به فکر وا میدارند.
روز دوم محرم🏴 بود که رسیدیم اینجا ومن در میان چهار هزار نفر به فرماندهی ابن سعد آمده بودم به کربلا🍀....
عمر سعد هم به نیت قتال نیامده بود ،دو دل ❤️بود وحسین را خوب میشناخت واز عبید الله میترسید! حکومت وی راهم دوست داشت .
مانده بود چه کند ،وقت میگذراند و نامه 📨مینوشت ،گزارش میداد وبا حسین ویارانش حرف میزد .
عمر بن سعد نتیجه ای از فرستادن یکی دو نفر به سوی حسین نگرفت که برای چه به کربلا آمده ؟مرا احضار کرد وگفت :به سوی حسین برو و علت آمدنش را جویا شو و برگرد...
دلم به این کار راضی نبود ، دلم با حسین بن علی بود .اما مأمور بودم و معذور !
رفتم وسلام کردم وگفتم :عمر سعد این گونه پرسیده است ؟ حبیب هم حاضر بود✋️ و دیگر یاران حسین (ع)بودند .
حسین بن علی گفت :مردم شما به من نامه📜 نوشتند ومرا دعوت کردند ،اگر از آمدنم نا خشنود هستید باز میگردم....!
قصد مراجعت داشتم که حبیب پیش آمد وگفت :کمی تأمل کن ای قرت بن قیس !میخواهی برگردی ؟من تو را به حسن رأی میشنا ختم .
گفتم باید برگردم .....)
گفت :کجا ؟ به سوی دشمنان خدا ؟ به سوی دشمنان رسول خدا؟ به سوی آنان که برای فرزند رسول خدا نامه نوشتند واینک به رویش شمشیر🗡 کشیدند؟!😔
هدایت شده از کاربر
گفتم :(چه کنم ! اگر نروم ؟ )
گفت : بمان قرت بن قیس ! بمان و(حسین بن علی💚 را یاری کن !)
گفتم : نمیتوانم !
دست بر شانه ام گذاشت و گفت :نمیتوانی یاریش کنی ؟ تو یه وسیله ی پدر و جد این مرد، هدایت شدی🍀 !
سر یه زیر انداختم وگفتم😔 :( پاسخ مولایت را به عمر سعد میرسانم و در این امر اندیشه خواهم کرد....)
این را گفتم و برگشتم و عمر سعد را از پاسخ حسین ❤️مطلع کردم .
عمر زیر لب گفت : (امیدوارم خدا ما را از جنگ با حسین برهاند .)
حبیب می غرد و شمشیر🗡 می گرداند که (بدیل بن صریم) به او حمله ور شد و با ضربه ای کاری توان را از او میگیرد . 😔وبا نیزه به پهلویش میزند😢، حبیب از اسب می افتد و سرش را می شکافد و با خنجر سر از بدن حبیب جدا میکند😭 .
امام اشک در چشم😭 نشسته وسر به سوی آسمان ☝️بلند میکند و میگوید:( خودم و اصحاب با وفایم را به حساب خدا میگذارم .)
به سوی پیکر غرق به خون حبیب میرود😭 و خاطره ای مجسم میکند.....:
ششمین روز آمدن به کربلا بود . غیر از عمر سعد که با چهار هزار نفر آمده بود وغیر از حر که پیش از او با هزار نفر راه را بر ما بسته بود😞
و فرماندهان دیگر حصین بن نمیر ،حجار بن ابجر، شبت بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن هریک با چند هزار نفر سر میرسند و به لشکر عمر سعد ملحق میشوند.
طرف عصر بود که حبیب کسل و مغموم آمد وسلام کرد .
سلامش را پاسخ دادم ومنتظر شدم تا حرفش را بزند .
گفت : یابن الرسول الله...!
کثرت دشمنان وقلت یاران شما را بر نمیتابم.
دراین نزدیکی ، طایفه ای از بنی اسد سکونت دارند ،اگر اجازه دهی بروم نزدشان و به یاری تو بخواهنمشان .
شاید خداوند دشمنانت را با حضور بنی اسد ، از تو دفع کند .
تأملی کردم
وگفتم : توکل بر خدا
غروب هنگام بود که حبیب رفت و نیمه های شب بود که ناکام و زخم خورده 💔برگشت ، با بغض در گلو واشک در چشم ....😭