eitaa logo
یادِ شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این دعوتی از طرف شهداست؛ شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن و مدیون هیچکس نمی‌مونن! کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان✅ ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج قاسم، توی میدان نبرد به حدود شرعی و حق الناس توجه داشت. اگر در مناطق آزاد شده سوریه یا عراق مجبور بود وارد خانه ای شود، مقید بود دِینی به گردنش نماند. مثلاً وقتی بوکمال سوریه آزاد شد و می‌خواستند از خانه‌ای برای مقر فرماندهی استفاده کنند، حاج قاسم دستور داد وسایل خانه را توی یکی از اتاق‌ها بگذارند و درِ اتاق را قفل کنند. در جایی دیگر در نامه‌ای به صاحب‌خانه‌ای در سوریه نوشته بود من برادر کوچک شما قاسم سلیمانی هستم. حتماً مرا می‌شناسید. ما به اهل‌سنت در همه جا خدمات زیادی انجام داده‌ایم. من شیعه هستم و شما سنی هستید... از قرآن کریم و صحیح بخاری و دیگر کتب موجود در خانه شما متوجه شدم که شما انسان‌های باایمانی هستید. اولاً از شما عذر می‌خواهم و امیدوارم عذر مرا بپذیرید که خانه‌ی شما را بدون اجازه استفاده کردیم. ثانیاً هر خسارتی که به منزل شما وارد شده باشد، ما آماده پرداخت آن هستیم. 📚کتاب حاج‌قاسمی که من می‌شناسم./صفحه ۸۸ 🥀 @yaade_shohadaa
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️عهد شهید سید ابراهیم رئیسی با شهید حاج قاسم سلیمانی❤️ 🥀 @yaade_shohadaa
هدایت شده از محتوای کانال یادِ شهدا
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨پنجره متفاوتی به چند حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در برخی دیدارها و برنامه‌های خاطره‌انگیز با رهبر انقلاب 👆 از اهدای درجه سرتیپی در دهه ۶۰ تا نشان ذوالفقار در سال قبل از شهادت؛ از لبخند در نماز عید فطر تا اشک‌های فراق به یاد شهدای دفاع مقدس 🥀 @yaade_shohadaa
1.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلاس تاریخ حاج قاسم. 💔این فیلم سخنرانی حاج قاسم با اینکه کمتر از دو دقیقه است ولی به اندازه ماه‌ها حضور مستمر در کلاس‌های تخصصی تاریخ معاصر، جامعه شناسی و... درس و نکته دارد. 🥀 @yaade_shohadaa
📖⃟﷽჻ᭂ࿐ 📚 ✍قسمت ۱۱ نورالهدی در همین فرصت برایم شامی تدارک دیده بود اما من یک قطره آب از گلوی خشکم پایین نمیرفت و دلم پیش او مانده بود که معصومانه پرسیدم: _به نظرت کی بود؟ لقمه‌ای که برایم پیچیده بود به سمتم گرفت و با اطمینان پاسخ داد: _اگه نشونه‌هاشو به ابوزینب بگی حتماً میشناسه! لقمه را از دستش گرفتم و نمی‌دانستم همسرش از کجا باید آن مرد را بشناسد که با صدای نازکش سینه سپر کرد: _ابوزینب از فرمانده‌های حشدالشعبی و عملیات آزادی فلوجه شده. اکثر نیروهای این خط رو میشناسه. سپس خودش لقمه‌ای خورد و می‌خواست حالم را عوض کند که با شیطنتی ساختگی سر به سرم گذاشت: _ابوزینب می‌دونه کی رو بفرسته شناسایی، طرف داعشی‌ها رو هم سر کار میذاره! به زحمت خندید تا من هم بخندم اما سه سال در غربت فلوجه، خنده از یادم رفته و امروز تا سرحدّ مرگ ترسیده بودم که دوباره لقمه را کنار سفره قرار دادم و خودم را کنار کشیدم. هنوز همه بدنم از ضرب زمین خوردن درد میکرد، مچ دستانم از جای جراحت زنجیر ضعف میرفت و نمی‌دانستم کار فلوجه و پدر و مادرم به کجا میرسد که دوباره پرسیدم: _عملیات فلوجه کی شروع میشه؟ او هم اشتهایی به خوردن برایش نمانده و به هوای من با غذا بازی میکرد که دستش را از سفره عقب کشید و با مکثی پاسخ داد: _نمیدونم، ولی میگن نزدیکه! سپس حسی در دلش شکفته شد،لبخندی شیرین صورتش را پوشاند و مژدگانی داد: _مثل بقیه عملیات‌ها، تو این عملیات هم حاج قاسم شخصاً حضور داره! هالۀ خندۀ صورتش هرلحظه پررنگ‌تر میشد و خبر نداشت من حاج قاسم را نمی‌شناسم که چشمانش درخشید و لحنش غرق اشتیاق شد: _وقتی پای به معرکه‌ای باز بشه، داعش که هیچ، آمریکا هم حساب کار دستش میاد! الان چند روزه آمریکا و عربستان و یه عده از نماینده‌های پارلمان که طرفدار آمریکا هستن، دنیا رو گذاشتن رو سرشون که چرا تو فلوجه دخالت میکنه؟ آخه میدونن وقتی حاج قاسم بیاد تو میدون، فاتحه داعش خونده‌اس! هنوز مثل همان سالهای دانشجویی دل پُرشورش برای جنگ و جهاد می‌تپید و من در برابر اینهمه حرارت لحنش، یخِ قلبم باز نمیشد و تنها توانستم یک کلمه بپرسم: _حاج قاسم کیه؟ تازه یادش آمد ما زیر ظلم داعش از دنیا بی‌خبر مانده‌ایم که رنگ خنده از صورتش رفت و مردانه حرف زد: _فرماندۀ سپاه قدس ایرانه! این دو سال حاج قاسم و ابومهدی نیروهای حشدالشعبی رو سازماندهی کردن و با همین نیروهای مردمی، نفس داعش رو تو عراق گرفتن! خجالت کشیدم از نام ابومهدی هم سؤال کنم و بفهمد او را هم نمی‌شناسم؛ اما انگار پس از سال‌ها از غاری بیرون آمده بودم و حرف‌هایش همه برایم نامفهوم بود. سرم را از پشت به دیوار تکیه داده و کلام او به آخر نرسیده بود که خانه در تاریکی مطلق فرو رفت و من حتی از سایۀ خودم می‌ترسیدم که از همین تاریکی، تمام تنم تکان خورد و بی هوا جیغ زدم. نورالهدی بلافاصله چراغ قوه موبایلش را سمت صورتم گرفت و با آرامش خبر داد: _نترس عزیزم، چیزی نیس، برق رفته. معمولاً شبها این ساعت برق میره. همزمان از جا بلند شد، به سمت کمد کنار اتاق رفت و همانطور که شمعی را از جعبه بیرون می‌کشید، سر درددلش باز شد: _اونوقت یه عده شعار میدن ایران باید از عراق بره! انگار عراق رو ایران اشغال کرده! دولت اعلام کرده قاسم سلیمانی به درخواست رسمی ما تو عراق حضور داره. امام جمعه بغداد تو خطبه‌های نماز جمعه گفته اگه ایران نبود، داعش سامرا رو با خاک یکسان میکرد ولی اینا فقط میگن ایران باید بره! انگار تو این کشور نبودن و ندیدن داعش تا ۳۰ کیلومتری بغداد رسید و اگه حمایت ایران و حاج قاسم نبود، همون روزای اول، بغداد هم مثل موصل سقوط میکرد! هنوز تمام ذهنم از وحشت امروز زیر و رو شده و از حرفهایش چیز زیادی نمی‌فهمیدم که در سکوتی خسته نگاهم در تاریکی فضا گم میشد. مقابلم شمع را روی زمین در شمعدانی نشاند و همانطور که کبریت می‌کشید، حرف دلش را زد: _انگار اصلاً نمیبینن ۱۳ ساله آمریکا تو این کشور هر کاری دلش خواسته کرده!حالا که ایران حریف داعش شده، آمریکا تو سرشون فرو کرده که ایران کشورتون رو اشغال کرده و باید بره! از نور لطیف شمع، جمع دو نفره‌مان رؤیایی شده و او هنوز دلش پیش حاج قاسم و ایرانی‌ها بود که غریبانه آه کشید: _همین الان کلی از همرزمای ابوزینب ایرانی هستن! تا الان خیلی‌هاشون شهید شدن... و هنوز حرفش تمام نشده، کسی در خانه را کوبید و من از ترس، به لباس نورالهدی چنگ زدم. حس میکردم تعقیبم کرده‌اند و نورالهدی منتظر کسی نبود که با تأخیر از جا بلند شد و پشت در صدا رساند:_کیه؟ ادامه دارد... ✍فاطمه ولی‌نژاد 🥀 @yaade_shohadaa
❄️رفتی و آسمان به حرف آمد، تو نبودی چقدر برف آمد... 🥀 @yaade_shohadaa
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔روایتی تکان دهنده از شهدا؛ خاطره‌گویی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در بین رزمندگان مدافع حرم 🥀 @yaade_shohadaa
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ در آستانه سال نو لحظاتی ناب از عید سال ۱۳۹۰ شهید حاج قاسم سلیمانی در زادگاهش قنات ملک... 🥀 @yaade_shohadaa
💔مسجد مثل یک قرارگاه است؛ کسی ک نتواند سربازانش را حفظ کند، خطش سقوط کرده! مسجد هم همینگونه است؛ اگر جوانانی از مسجد رفتند، خط آن امام جماعت شکسته و سقوط کرده است... ✍🏻سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🥀 @yaade_shohadaa
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀خواهر شهید ابراهیم هادی: 💔«این مدت هیچ‌کدوممون خواب آقا ابراهیم رو نمی‌دیدیم... خیلی دلتنگ و پریشون بودیم... تا اینکه بالاخره یه شب اومد... گفتیم: آقا ابراهیم! کجایی؟ چرا نمیای؟ گفت: «از وقتی که حاجی (حاج قاسم) اومده...» 🥀 @yaade_shohadaa
🥀افتخار آن روز... 💔من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش در عراق، همرزم شهید هادی طارمی باشم. آن‌جا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر؟ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است." آن روز توانستم به دستبوسی سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه می‌ده باهاش عکس بگیرم؟ ❤️‍🔥گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرف‌هاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه می‌ده باهاش غذا بخوری." هادی مرا پیش سردار برد و به‌عنوان یک مدافع حرم هم‌محله‌ای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد. 💔آن روز بیش از هر چیزی،‌ به این افتخار کردم که یکی از بچه‌های شادآباد،‌ محافظ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از دست خودش لقمه گرفتم.» ❤️‍🔥«هادی می‌گفت: من هر روز از دست حاج قاسم،‌ لقمه متبرک می‌گیرم. این به‌جای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش می‌گذاشت.» 🥀خاطره ای به یاد سردار دل‌ها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و محافظ رشید سردار سلیمانی، شهید معزز مدافع حرم هادی طارمی 🥀 @yaade_shohadaa