🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۵۵
🌾 من یک دختر مسلمانم
سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود … چند لحظه مکث کردم …
– یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم … شما از روز اول دیدید … من یه دختر مسلمان و محجبه ام … و شما چنین آدمی رو دعوت کردید … حالا هم این مشکل شماست، نه من… و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید …
کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره … من نیستم …
و از جا بلند شدم …
همه خشک شون زده بود …
یه عده مبهوت …
یه عده عصبانی …
فقط اون وسط
رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود …
به ساعتم نگاه کردم …
– این جلسه خیلی طولانی شده … حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره … هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید … با کمال میل برمی گردم ایران …
نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد …
– دکتر حسینی … واقعا علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم … با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ …
– این چیزی بود که شما باید … همون روز اول بهش فکر می کردید …
جمله اش تا تموم شد … جوابش رو دادم … می ترسیدم با کوچک ترین مکثی … دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه …
این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم …
پاهام حس نداشت … از شدت فشار …تپش قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم …
ادامه دارد ...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa
🥀فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
تصویری از شهیدان حاج قاسم سلیمانی💔و سید حسن نصرالله💔
#شهدا_علی_طریق_القدس
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀خدایا ستارگان را کشتند خورشید را نگهدار
💫تو کیستی که حاج قاسم و سید حسن اینگونه هوادارت بودند❤️
#شهدا_علی_طریق_القدس
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
🥀 @yaade_shohadaa
❤️🔥روزى را نزديك خواهيم نمود كه اسراييل چنان بترسد و در فكر اين باشد كه مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بيرون بيايد. باشد كه ما شبانگاهان بر سرشان بريزيم؛ همچون عقابان تيزپروازى كه شب و روز برايشان معنا ندارد و باشد آنجايى به هم برسيم كه با گرفتن هزاران اسير از صهيونيستها به جهانيان ثابت كنيم ما به اتكا به سلاح ايمانمان میجنگيم.
✍حاج احمد متوسلیان
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
✨﷽✨
💫وَمُنِيرِ الْحَقِّ
💫وَالنَّاطِقِ بِالْحِكْمَةِ وَالصِّدْقِ
💫وَكَلِمَتِكَ التَّامَّةِ فِي أَرْضِكَ
💠و روشنیبخش حق
💠و گویای به حکمت و راستی
💠و کلمه کاملت در زمین
«روزتون پر از نگاه خاص امام زمان عجل الله و شهدا»
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
#زیارت_آل_یس
#بند_بیستوهفتم
🥀 @yaade_shohadaa
🥀دنیا پس از ۱۳ دی ۹۸ دیگه اون دنیای سابق نشد که نشد که نشد...❤️🔥💔
#حاج_قاسم
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۹ مهر ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 این شهید مدافع امنیت از بسیجیان عضو بسیج هنرمندان و متولد سال ۶۷ بود که هنگام اهانت به پرچم مقدس جمهوری اسلامی، تصاویر شهدای دفاع مقدس به ویژه سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و پرچم سیاه عزاداری سیدالشهدا (ع) و دهه آخر صفر در مقابل آستان مقدس امامزاده سید مظفر (ع) شهرستان قشم با آشوبگران درگیر و بر اثر اصابت دو گلوله از سلاح اغتشاشگران مجروح شده و پس از چند روز بستری در بیمارستان در سال ۱۴۰۱ آسمانی شد.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار مجتبی امیری دوماری «صلوات»
#شهید_مدافع_حرم
🥀 @yaade_shohadaa
🥀امام خمینی«ره»:
اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، درود مرا بـه آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.
❤️🔥شهید والامقام «امیر سرتیپ شهید محمود امان اللهی»
💔شهید امان اللهی از دانشجویان دانشگاه افسری ارتش بود که داوطلبانه خود را به خرمشهر رساند و در ۲۳ مهرماه ۵۹ با جراحتهای زاید نیز به اسارت نیروهای بعثی در آمد.
وضعیت مجروحیت او به حدی شدید بود که صلیب سرخ عراق را مجبور کرد که او را آزاد کنند.
او چند ماه پس از بهبودی نسبی دوباره عازم جبهههای حق علیه باطل شد و نهایتا در سال ۱۳۷۹ بر اثر جراحتهای وارده در دوران اسارت به دیار حق شتافت.
♦️قرائت «سوره حمد» هدیه به روح مطهرش.
#شهدای_آزاده
#شانزدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز بیستوهفتم
🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۵۶
🌾دزدهای انگلیسی
وضو گرفتم و ایستادم به نماز …
با یه وجود خسته و شکسته … اصلا نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا …
خیلی چیزها یاد گرفته بودم …
اما اگر مجبور می شدم توی ایران، همه چیز رو از اول شروع کنم … مثل این بود که تمام این مدت رو ریخته باشم دور …
توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد …
– دکتر حسینی … لطفا تشریف ببرید اتاق رئیس تیم جراحی عمومی …
در زدم و وارد شدم …
با دیدن من، لبخند معنا داری زد … از پشت میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی …
–شما با وجود سن تون … واقعا شخصیت خاصی دارید …
–مطمئنا تو ی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی کردید …
خنده اش گرفت …
– دانشگاه همچنان هزینه تحصیل شما رو پرداخت می کنه…اما کمک هزینه های زندگی تون کم میشه … و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید …
ناخودآگاه خنده ام گرفت …
– اول با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید …تحویلم گرفتید … اما حالا که خاضر نیستم به درخواست زور و اشتباه تون جواب مثبت بدم … هم نمی خواید من رو از دست بدید … و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار قرار می دید … تا راضی به انجام خواسته تون بشم…
چند لحظه مکث کردم …
– لطف کنید از طرف من به ریاست دانشگاه بگید … برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرک بودن شهرت دارن …اصلا دزدهای زرنگی نیستن …
و از جا بلند شدم ...
ادامه دارد ...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa