eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: ✍🏻گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این یک دعوت از طرف شهداست؛ #شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن...♥️ ♥️#شهدا مدیون هیچکس نمی‌مونن! ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫دعای نورانی نادعلی 🥀 @yaade_shohadaa
💫برای تثبیت در دین و بودن بر صراط مستقیم... 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۱۰ آبان ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔 بخشی از دل نوشته شهید : معلوم نیست که چه کسی از برادرانی که با ما هستند تا آخر جنگ زنده بمانند شاید ما جزو یکی از آنها باشم که توفیق شهادت را نداشته باشم و زنده بمانم نمی دانم آن موقع چه حالتی به من دست می دهد . الان که دارم فکر آن موقع را می کنم سینه ام درد می گیرد... ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار رسول فیروز بخت «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀شهید سیدحسن نصرالله: ما از این شهید یاد گرفتیم... ❤️‍🔥شهید والامقام «محمدرضا زاهدی» 💔شهید سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی متولد ۱۱ آبان ۱۳۳۹ بود. او در سال ۱۳۵۹ به سپاه پاسداران پیوست و در طول جنگ تحمیلی از فرماندهان میانی سپاه بود و فرماندهی تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم را از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ برعهده داشت؛ در فاصله سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۰ فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) و در فاصله سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷ نیز فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران بود. این فرمانده سپاه از ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۵ با حفظ سمت فرمانده قرارگاه ثارالله نیز شد و از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ معاونت عملیات سپاه پاسداران را هم برعهده داشت و از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵ در نیروی قدس فعالیت می‌کرد و فرمانده سپاه سوریه و لبنان بود. رژیم غاصب صهیونیستی عصر روز دوشنبه مورخ ۱۳ فروردین ماه ۱۴۰۳ ساختمان کنسولگری ایران در دمشق را هدف حملات هوایی قرار داد و در پی این حمله سردار «محمد رضا زاهدی» به شهادت رسید. او یکی از فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. ♦️قرائت «آیت‌الکرسی» هدیه به روح مطهرش. سوم 🥀 @yaade_shohadaa
🌎 تولد در سائوپائولو قسمت:6⃣ 🌅🕌 من یک مسلمانم 🕌🌅 🔶بی‌آنکه لحظه‌ای دودل شوم،تصمیمم را گرفتم و به خصوص با خواندن داستان زندگی امام‌حسین(ع)مطمئن شدم که باید مسلمان باشم.مطمئن شدم که دین اسلام کامل‌ترین دین است.امام‌حسین(ع) شد دلیل مسلمانی من و من مصمم شدم با دینی از دنیا بروم که امام‌حسین(ع) پیرو آن بوده‌است.🍃 🔶چند روز از خواندن کتاب می‌گذشت که به والدینم گفتم می‌خواهم مسلمان بشوم.مادرم گفت:(این همان دینی نیست که در تلوزیون نشان می‌دهد و پیروانش تروریست هستند؟گفتم: بله!ولی دروغ می‌گویند.🍃 🔸دین اسلام توصیه می‌کند با دیگران مهربان باشیم،یکدیگر را دوست داشته‌باشیم،اگر کسی را بکشیم مثل این است که همه آدم‌ها را کشته‌ایم و اگر جان کسی را نجات دهیم مثل این است که کل انسان‌ها را نجات داده‌ایم‌.مسلمانان به خدا اعتقاد دارند و او را می‌پرستند.🍃 🔸پدرم گفت: اگر اعتقاد به خدا داشته‌باشی و او را بپرستی اشکالی ندارد.من مخالفتی با مسلمان شدنت ندارم. نظر مادرم هم همین بود.از اینکه اینقدر زود قبول کرده‌بودند تعجب کردم.🍃 🔸زمانیکه من آتئیست و بودا بودم پدرم خیلی با من سروکله زد،چون حاضر نبودم خدا را بپرستم و برای پدرم ستایش خدا در قالب هر دینی که باشد خوب بود.🍃 🔶هرچه بیشتر در مورد اسلام می‌فهمیدم بیشتر احساس شرمندگی می‌کردم.من مدت‌ها بود که خالقم را فراموش کرده‌بودم.🍃 🔸اطلاعاتم در مورد اسلام،خیلی ناچیز بود.زندگی‌نامه امامان را خواندم تا رسیدم به امام دوازدهم (عج) داستان زندگی مادر امام‌مهدی(عج) که مسیحی بود و بعد مسلمان شد،برایم جالب بود.ازدواجشان با امام‌حسن‌عسگری و تولد فرزندشان که امام آخر مسلمانان است.🍃 🔸شبی در مترو آخرین صفحات کتاب را خواندم،شوقی در من ایجاد شده.بود.به خصوص وقتی کلماتی مربوط به زنده‌بودن امام آخر مسلمانان را می‌خواندم.🍃 🔶انگار در این دنیا نبودم.چقدر خوب که هنوز یک امام زنده است.دل تودلم نبود تا هرچه زودتر به خانه برسم و با امام زنده حرف بزنم.🍃 🔸روبروی پنجره اتاقم نشستم.ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر شد.هم شرمنده بودم از سال‌های بی‌خدایی و هم خوشحال به‌خاطر پیدا کردن اسلام.از آن شب تصمیم گرفتم به‌جز خدا با امامی که زنده‌است حرف بزنم.🍃 🔸با امام‌زمان(عج) حرف می‌زدم.اول خودم را معرفی کردم: من کامیلا هستم برزیلی هستم خیلی خوشحال هستم که خدا من را هدایت کرده و با اهل‌بیت و شما آشنا شدم.🍃 🔸من به کمک شما نیاز دارم.می‌خواهم چیزهای زیادی راجع به دین اسلام یاد بگیرم.🍃 🔶همین‌طور ادامه دادم.مطمئن بودم که صدایم را می‌شنود.حسرت می‌خوردم که چرا من نمی‌توانم او را ببینم و صدایش را بشنوم.از آن شب به بعد،هر موقع که از سرکار به خانه می‌آمدم،مدتی را با امام‌زمان(عج) صحبت می‌کردم.مثل بچه‌ای که بعد از برگشتن از مدرسه همه‌چیز را به پدرومادرش می‌گوید،اتفاقاتی که در طول روز افتاده‌بود برایشان تعریف کنم.🍃 🔶دوست داشتم بیشتر در مورد امامان شیعه بدانم.حاج‌عبدالله کتاب بعدی را به من داد که درباره اصول دین اسلام بود.🍃 🔸یکی از مواردی که من را بیشتر ترغیب به مسلمان شدن می‌کرد،وجود قوانین و احکام دین بود.اسلام،بایدها ونبایدها را به من می‌گفت.این که چه کاری باید بکنم و چه کاری نباید.🍃 🔸مسیحیت هم گاهی از این احکام داشت اما اسلام دقیق‌تر و جزئی‌تر همه‌چیز را بیان می‌کرد.مثلا در دین اسلام حتی برای آب خوردن هم احکام وجود دارد.🍃 ادامه دارد..‌. 🥀 @yaade_shohadaa
🥀مدیون مادر 💔خودش را مدیون مادرش می دانست و می گفت: مادر کی می شود که من تلافی این همه زحمات شما را بکنم. ❤️‍🔥موقعی که حاجی از سفر حج برگشته بود مادرش گفت: حاجی چرا خبر ندادی که می آیی می خواستم گوسفند قربانی کنم و حاجی در جواب گفت: مادر کارهای مهمتر از این هم داریم؛ در جبهه ها برادران منتظر حضور من هستند و با سر وصدای ما احتمال دارد برخی از همسایه ها ناراحت شوند. 🥀خاطره ای به یاد شهید معزز حاج یونس زنگی‌آبادی 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ ❤️‍🔥کاش این روح خسته الان پیشت بود ڪاش.... اللهم الرزقنا زيارة الحسين فى الدنيا و شفاعة الحسين فى الاخرة🤲🏻 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ💚 وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ💚 وعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ💚 وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن💚 ❤️برای سلامتی و تعجیل در فرج (عج) صلوات 🥀 @yaade_shohadaa
💔شهید شاهرخ ضرغام از همان دوران کودکی با آن جثه درشت و قوی نشان داد که خلق‌وخوی پهلوان را دارد. هیچ‌گاه زیر بار حرف زور نمی‌رفت. در ۱۲ سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. در جوانی به سراغ کشتی رفت و تا اردوی تیم ملی کشتی پیش رفت و به قهرمانی جوانان جهان در وزن یک‌صد کیلو رسید؛ اما قدرت بدنی، نبود راهنما، رفقای نااهل و...همه دست‌به‌دست هم دادند که از او انسانی ساخته شود که هیچ‌کس جلودارش نبود. هر شب کاباره، دعوا، چاقوکشی و... از کسی حساب نمی‌برد، مادر پیرش هم نمی‌توانست کاری کند الا دعا. می‌گفت: هیچ‌وقت او را نفرین نکردم و فقط از خدا می‌خواستم که او را از سربازان امام زمان (عج) قرار دهد،و دیگران به من می‌خندیدند. محرم سال ۵۷ ناگهان تحولی روحی و معنوی در او ایجاد شد. نشستن پای صحبت‌های حاج‌آقای تهرانی، اعتقادات او را دگرگون کرد. کم‌کم داشت به انقلاب و امام علاقه‌مند می‌شد. پس‌ازاینکه از سفر زیارت امام رضا باآن‌همه اشک‌های فراوانی که در جهت طلب مغفرت از گناهان خود ریخته بود، بازگشت، تبدیل به آدم دیگری شده بود. آذر ماه ۱۳۵۹، ساعت ۹ صبح بود. شاهرخ اولین گلوله آر پی جی را سمت تانکهای نیروهای بعثی شلیک کرد. آن‌ها بی‌امان شلیک می‌کردند. شاهرخ گلوله دوم را زد. گلوله به تانک اصابت کرد و تانک منفجر شد. شاهرخ از جا بلند شد و روی خاکریز رفت تا گلوله سوم را شلیک کند که صدایی شنیده شد. بر روی سینه‌اش حفره‌ای از گلوله تیربار تانک عراقیها ایجاد شده بود و خون با شدت فوران کرد. بدنش غرق در خون بود. سربازهای عراقی هم در کنار پیکرش از خوشحالی هلهله می‌کردند. 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادبود شهدای مخاطبین 💔 شهید محمدرضا صمدی ✍🏻شهید والامقام «محمدرضا صمدی»، دهم فروردین ۱۳۳۱، در آبادان چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش،آغاصدیقه نام داشت. تا پایان مقطع کاردانی در رشته عمران درس خواند. تکنسین راه و ساختمان بود. سال۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و دوم مهر ۱۳۵۹، در سرپل ذهاب بر اثر اصابت ترکش خمپاره توسط نیروهای بعثی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله «علیه السلام» یاد می کنند… «هدیه به شهید بزرگوار شهید محمدرضا صمدی ذکر فاتحه و شاخه گل صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
یادِ شهدا
✨یادبود شهدای مخاطبین 💔 شهید محمدرضا صمدی ✍🏻شهید والامقام «محمدرضا صمدی»، دهم فروردین ۱۳۳۱، در آبا
🌹برای یادبود شهید بزرگوارتان در کانال «یادِ شهدا»، عکس و اطلاعات شهید را به آیدی زیر ارسال کنید.👇🏻 @yade_shoohada 🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥ هر روز سلامتان می‌کنم و دستان ناتوانم را در دستان پربرکت ومهربانتان می‌گذارم و می‌دانم در پناه نگاه گرمتان، لحظه هایم سرشار از آرامش و روزی و امید خواهد بود ... شکر خدا که شما را دارم 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۱۱ آبان ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔 با اتمام دوران دبیرستان در زمستان سال ۱۳۸۷ شهید معراج آئینی برای استخدام در نیروی انتظامی اقدام و بعد از اتمام دوره‌ی آموزشی و پس از تقسيم نیروها، به شهرستان بانه در استان کردستان اعزام و در پاسگاه "دول ارزن" بانه مشغول به خدمت شد و در نزديكی همان پاسگاه در روستای "كوخان" سكني گزيد. یازدهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ طی درگیری با اشرار و قاچاقچیان هنگام ماموریت و تعقیب و گریز قاچاقچیان در روستای سوتو از توابع بخش نمشیر بانه در سن ۲۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار معراج آئینی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀شهید سیدحسن نصرالله: ما از این شهید یاد گرفتیم... ❤️‍🔥شهید والامقام «حسین امان‌اللهی» 💔شهید حسین امان اللهی اهل شهرستان اسلامشهر در استان تهران بعنوان مستشار در کشور سوریه خدمت می کرد که در پی اقدام‌ جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در روز شهادت حضرت علی به همراه تعدادی از فرماندهان و همرزمان خود به شهادت رسید. این شهید بزرگوار سالها بعنوان پاسدار به کشور اسلامی خدمت کرده و یکی از پاسداران محبوب نزد همکاران معروف بود . ♦️قرائت «آیت‌الکرسی» هدیه به روح مطهرش. چهارم 🥀 @yaade_shohadaa
📚اینک شوکران کتاب «اینک شوکران» نوشته‌ی مریم برادران، روایتگر خاطرات «شهید منوچهر مدق» به روایت «فرشته ملکی همسر شهید»، از سال‌های زندگی مشترک و خصوصیات اخلاقی و سرنوشت اوست. این کتاب را انتشارات روایت فتح چاپ و منتشر کرده است. بیشتر موضوع کتاب را خاطرات دوران مجروحیت شهید پس از جنگ تا زمان شهادت در سال ۱۳۷۹ در بر می گیرد. شهید منوچهر مدق که در سال ۱۳۳۵ متولد شده بود با اوج گیری انقلاب، به صف مبارزان پیوست و با آغاز جنگ به سپاه پاسداران وارد شد و به جبهه اعزام گردید. در اواسط جنگ مجروح شد و سال‌های متمادی از جراحت رنج می‌برد تا این که در آذر ماه ۱۳۷۹ به شهادت رسید. 🥀 @yaade_shohadaa
🥀  فرشته لحظه لحظۀ زندگیش را به یاد دارد. شاید این روزها فراموش کند چند دقیقه پیش چه می گفت یا به کی تلفن زده، اما همۀ لحظاتی را که با منوچهر گذرانده، پیش چشم دارد و نسبت به آن احساس غرور می کند. زیاد تعجب نمی کنی که زندگیش با منوچهر شروع شده و هنوز ادامه دارد، وقتی صداقت زندگی و پیوند روحیشان را می بینی. و می بینی عشق چه قصه ها که نمی آفریند. فقط وقتی قصه ها در زندگی واقعی تحقق می یابند، حقیقتشان آشکار می‌شود؛ حقیقتی تلخ ولی دوست داشتنی. هر چه یک دختر به سن و سال او دلش می خواست داشته باشد، او داشت؛ هر جا می خواست می رفت و هر کار می خواست می کرد. می ماند یک آرزو: اینکه سینی بامیۀ متری بگذارد روی سرش و ببرد بفروشد؛ تنها کاری که پدرش مخالف بود فرشته انجام بدهد.و او گاهی غرولند می کرد که چطور می توانند او را از این لذت محروم کنند. آخر یک شب، پدر یک سینی بامیه خرید و به فرشته گفت «توی خانه به خودمان بفروش! » حالا دیگر آرزویی نداشت که برآورده نشده باشد. 🥀 @yaade_shohadaa
1_2505605852.mp3
5.07M
🔳رفقا این صدا رو تنهایی گوش کنید عشق و عاشقی تو این صدا به تصویر کشیده شده 😭 🔻حالتون عوض شد شادی روح شهید «منوچهر مُدِق» صلوات ختم کنید این رو گذاشتم که بگم ماها زندگی نمی کنیم ، اکثر ماها تو این دنیا داریم فقط وقت میگذرونیم تا بگذره ... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀دلتنگی فرزندان شهدا 💔به هر که هرچه داشتی بخشیدی حتی تیر‌ها هم از پیکرت خون نوشیدند 🥀 @yaade_shohadaa
❤️‍🔥خاطره‌ی قبرهای غریب و شهید محمدحسن(رسول) خلیلی روزهای آخر اسفند که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردند. آن موقع هوز برنامه‌ی راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم. به فکّه رسیدیم، کمی جلوتر از آن، مقرّ تخریب ما بود که اسم آنجا را الوارثین گذاشته بودیم. رسول کم سن و سال بود. به رسول می گفتم: نگاه کن پسرم ببین بچه ها این قبر را زمان جنگ کنده بودند. می آمدند داخل این قبرها، نماز می خواندند، نماز شب می‌خواندند، مناجات می‌کردند، ولی حالا این قبرها غریب مانده‌اند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست! بعد از نماز ظهر یک دفعه متوجّه شدم رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم داخل یکی از این قبرها به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه می‌کند. بنده حقیقتاً همان جا گریه‌ام گرفت. ✍🏻به روایت پدر شهید 🥀 @yaade_shohadaa