eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
653 عکس
350 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹کشتی نجات🔹 کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات... یا حسین بن علی عشق، دعای عرفه‌ست عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم به منا با سر رفتی پی رمی جمرات... تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هم آیین صفاتی و هم آیینۀ ذات مرحبا آجرک الله بزرگا مردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟ از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات 📝
«نفختُ فیه مِن روحی» مرا از خویش جان دادی مرا در بهترین دل‌ها -دل مادر- مکان دادی برای گفتن حرفم، برای لقمۀ نانم برای بازدم‌هایم، زبان، دندان، دهان دادی خداوندا تو بودی مادرم را عاشقم کردی مرا با دست‌هایش بین گهواره تکان دادی تو با آرامش دریا، تو با کوه و گل و صحرا خودت را به تمام بنده‌های خود نشان دادی زمین را فرش زیر پای مخلوقات خود کردی برای بال پرواز پرنده، آسمان دادی به قدر قطره‌ای از لطف‌های تو نخواهد شد اگر یک عمر بشمارم، از این دادی، از آن دادی اگر جوشید خونِ گرم تو از حلق مجروحم تو بودی که درون سینه‌ام آتشفشان دادی گلایه نیست در کارم، اگر آخر نوازش را به خواهر نه، به دختر نه، به چوب خیزران دادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای آنکه به جز تو نیست فریادرسی غیر از کرمت نداد کس داد کسی کار من مستمند بیچاره بساز کان بر تو به هیچ آید و برماست بسی - رباعی شمارهٔ ۵۰ شهید خلیلی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چنان آغوش وا کن بر منِ تنها که انگاری نداری بعد از آن آغوش، دیگر در جهان کاری! یا امام حسین سلام «تویی سایه سرم تویی کس بی کسی هام» یا امام حسین سلام «غیرتو کدوم رفیق سنگ تموم گذاشت برام»
واقعاًچه ظریفانه است خلقت... قلب آدمی به نگاهی میشکند به لحنی میسوزد برای دلی میمیرد به نگاهی جان میگیرد وبه یادی میتپد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
··• اللهُمَّ یَسِّر لَنا بُلوغَ ما نَتَمَنّی ✨ ··• خدایا رسیدن به آنچه آرزومندیم را برای ما آسان کن🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹آرزوی تو🔹 به کعبه رفتم و زآن‌جا هوای کوی تو کردم جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم... نهاده خلق حرم سوی کعبه روی عبادت من از میان همه، روی دل به سوی تو کردم مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو نامی طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم به موقفِ عَرفات ایستاده خلق، دعاخوان من از دعا لب خود بسته، گفتگوی تو کردم فتاده اهل مِنا در پی مُنا و مقاصد چو «جامی» از همه فارغ من آرزوی تو کردم 📝
«اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى؟» مرا به که می‌سپاری؟ مرا جز خودت پناهی نیست...
رفتار و حرفای خوب انسانها را مثل یک پیکره آدمیزاد تصور کنید رفتار خوبش حرفای خوبش بدون در نظر گرفتن خدا مثل مردار هست جسد جسم روح باید در این پیکر دمیده بشه تا دستگیر آدم باشه اون کارهای خوبش و ... این روح : اسمش : « » است..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[در نزدیکی خـــــــدا💕] 📹 نماهنگی از بیانات روز گذشته رهبر انقلاب درباره استفاده از
در در این روز بود که ابراهیم خلیل (ع)به فرمان الهی فرزند دلبندش را به قربانگاه می برد تا درراه معبودش قربانی نماید اما سرانجام اوازآزمایش الهی سرافرازبیرون می آید وابراهیم به دستورخداوند قوچی را به جای اسماعیل ذبح می کند .این واقعه بسیارمهم درسروده های شاعران فارسی بازتاب گسترده ای یافته وآنان رابرآن داشته تا هنرمندانه مضامین بکر وتازه ای از این واقعه بسازند . عید قربان در شعر مولانا اینگونه جلوه گر می گردد : مترس از جانفشانی گرطریق عشق می دانی چواسماعیل باید سرنهادن روز قربانی **** خویشتن فربه نمایم ازپی قربان عید کان قصاب عاشقان بس خوب وزیبا می کشد سعدی شیرازی به موضوع عید قربان درمفهوم اصلی اش با تداخل شاعرانه پرداخته است فدای جان تو گرمن فداشوم چه شود برای عید بود گوسفند قربانی *********** اگر تو عید همایون به عهد بازآیی بخیلم ار نکنم خویشتن به قربانت بعید نیست که گرتو به عهد بازآیی به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان ازنظر ناصرخسرو قربانی تنها سربریدن گاو وگوسفند نیست بلکه باید انسان درقرب الهی نفس شیطانی اش را ذبح نماید . قرب حق دیدی اول و کردی قتل وقربان نفس دون لئیم عطارنیشابوری با بینش عرفانی خویش با استفاده از این واقعه بزرگ ازمردان دین ودانایان دیندار می خواهد تا گاو نفس را درروزقرب الهی فدا سازند . او استادانه درمصراع دوم به اقامه نمازعید قربان اشاره می کند : کوفریدونی که گاوان راکند قربان عید تامن اندر عید گه الله اکبر گویمی نظیری نیز همچون دیگر شاعران نگاهی ژرف به این واقعه قرآنی داشته ودربیتی ازآن الهام گرفته است : همچو ابراهیم دیدم شکل قربانی به خواب شکر لله بی عوض مقبول شد قربان من ملک الشعرای بهار درمدح مولا امیر المومنین علی (ع)از عید قربان درشعرش اینگونه یاد می کند . نک به فرمانت چنان گفتم به خود گفتم زپیش ((عید قربان آمدی جان جهان قربان تورا )) درپایان ضمن تبریک عید سعید قربان شایسته است این نوشتار را با این بیت از شاعری گمنام به پایان رسانم ای صبا ازمن به اسماعیل قربانی بگو زنده برگشتن زکوی دوست شرط عشق نیست
بسیار بدی کردی و پنداشتی‌اش نیک نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟!
و اسماعيل مي‌دانست آن چاقو نمي‌برد كه صيادي كه من ديدم دل از آهو نمي‌برد كدامين بارگاه‌است اين كدامين خانقاه‌است‌اين كه در اينجا نفس از گفتن ياهو نمي‌برد دلا ديوانگي كم نيست شايد عشق كم باشد اگر زنجيرها را زور اين بازو نمي‌برد چرا ناراحتي اي دوست از دست رفيقانت كه خنجر عادتش اين است رو در رو نمي‌برد زليخا را بگو نارنجهايش را نگه دارد كه ديگر نوبت عشق است و تيغ او نمي‌برد
حیاطشان حیات دارد ...
کـافـه‌یــادگــاه‌
حیاطشان حیات دارد ...
👌 فزاینده ی رشد گیاه های حیاط ، صدای گام های کسیست که مایه حیات را در رگ برگ ها ی ریز و درشت ، جاری می کند . این موسیقی باکلام گام های باغبان و موسیقی جریان آبست که ، درختان را رشد می دهد و حیاط را حیات می بخشد. این عطر دست های باغبانست که به گل ها حیات می دهد و گل ها هم عطر خود را می پراکنند و به زبان عطرآگین ، از باغبان قدردانی می کنند ... باغبانی که حیات به حیاط خانه می بخشد از حیاط حیات دار خانه ، باارزش تر است . سر باغبان سلامت👌🍃
14.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدِقربان است اے یاران گل‌افشانۍڪنید در مناے دل وقوف از حج روحانۍ‌ڪنید تا نیفتاده است جان در پنجہ‌ے گرگ هوا گوسفند نفس را گیرید و قربانۍ ڪنید.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ عیدتان مبارک🌹
احرام درش گیرد لافرمان کن واندر عرفات نیستی جولان کن خواهی که ترا کعبه کند استقبال مائی و منی را به منا قربان کن مبارک
قربانِ بودنت که تو جانی برای من!
در عصری که تکنولوژی هنوز فراگیر نشده بود، ابزار ارتباط جمعی اهالی خانه با جامعه گاهی از طریق این سکو های جلوی درب خانه صورت می گرفت... <<پیرنِشین>> یکی از هزاران عناصر زیبای معماری ایران اسلامی
«ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش »
🔹کعبۀ دل🔹 گه احرام، روز عید قربان سخن می‌گفت با خود کعبه، زین‌سان که من، مرآت نور ذوالجلالم عروس پردۀ بزم وصالم مرا دست خلیل اللَه برافراشت خداوندم عزیز و نام‌ور داشت نباشد هیچ اندر خطۀ خاک مکانی همچو من، فرخنده و پاک چو بزم من، بساط روشنی نیست چو ملک من، سرای ایمنی نیست... مقدس همتی، کاین بارگه ساخت مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه خدا را سجده آرد، گاه و بی‌گاه «أنا الحق» می‌زنند این‌جا در و بام ستایش می‌کنند اجسام و اَجْرام در اینجا عرشیان تسبیح‌خوان‌اند سخن‌گویان معنی، بی‌زبان‌اند... در این‌جا رخصت تیغ‌آختن نیست کسی را دست بر کس تاختن نیست نه دام است اندر این جانب نه صیاد شکار آسوده است و طائر آزاد خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت... مرا زین حال بس نام‌آوری‌هاست به گردون بلندم برتری‌هاست بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل که گویی فارغی از کعبۀ دل تو را چیزی برون از آب و گل نیست مبارک کعبه‌ای مانند دل نیست تو را گر ساخت ابراهیم آذر مرا بفراشت دست حیِّ داور تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است مرا از پرتو جان، آب و رنگ است تو را گر گوهر و گنجینه دادند مرا آرامگاه از سینه دادند تو را در عیدها بوسند درگاه مرا باز است در، هرگاه و بی‌گاه تو را گر بنده‌ای بنهاد بنیاد مرا معمار هستی، کرد آباد... تو جسم تیره‌ای، ما تابناکیم تو از خاکی و ما از جان پاکیم تو را گر مروه‌ای هست و صفایی مرا هم هست تدبیری و رایی در این‌جا نیست شمعی جز رخ دوست وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست تو را گر دوست دارند اختر و ماه مرا یارند عشق و حسرت و آه تو را گر غرق در پیرایه کردند مرا با عقل و جان، همسایه کردند در این عزلت‌گه شوق، آشناهاست در این گم‌گشته کشتی، ناخداهاست... چه محرابی‌ست از دل با صفاتر چه قندیلی‌ست از جان روشناتر... خوش آن‌کس، کز سر صدق و نیازی کند در سجدگاه دل، نمازی... 📝
عید قربان بنظرم عاشقانه ترین روزها ست فکر می کنم روز عشق است این را به لاف زنان و مدعیان بگویید ... برای عشق باید از خود گذشت نه از عشق ! مذهب ما به ما یاد می دهد که گرفتار تعلقات و خودخواه ها ، حرف از عشق و انسانیت که می زنند حال آدم به هم می خورد چون عشق یعنی توخواهی ... خودخواهی ها هوس اسمشونه. دل بستن به عشق فناپذیر ، هم ، کار خودخواه هاست ما یادگرفته ایم که خدا یکی عشق یکی ... شما ها خدا هیچی! یار هم هیچی ! اما خود خدایی می کنید! عشق هم یکی یکی دوتا دوتا هرکس به نسبت توان مالی اش! گوسفند ، گذشتن از تعلقات است که باعث بذر عشق پاک و ناب و سالم در افکار و گفتار و رفتار ما می شود . شما سگ را از قطب می کشانید وسط اقلیمی که آن سگ را روزی هزار بار کشتن ، بدتر است انسان و انسانیت را هم می کشید . شما خدا را می کشید در خودتان و خودتان خدا میشوید ما گوسفند می کشیم تا بگوییم جز عشق از همه گذشتن را آموخته ایم.
🚩 قربانی قدسیان باید پر جبریل قربانی کنند! آل ابراهیم، اسماعیل قربانی کنند او که می‌آید، ابابیل اندکی از خیل اوست مکّیان باید سپاه فیل قربانی کنند سیصد و چندی سوار از بازگشت از کوه طور سامری را در کنار نیل قربانی کنند سامری سهل است، باید در کنار رود نیل پیش پای قدس، اسرائیل قربانی کنند آل ابراهیم، مدیون حسین‌بن‌علی است چون که لازم نیست اسماعیل قربانی کنند
بخاطر مادرم برگرد پیش فامیل خیلی پُز تو رو داده😅
از دلم با یک تلنگر، گاه بیرون می‌زند سینه‌ام را می‌تکانم، آه بیرون می‌زند هرچه می‌گویم صراط المستقیم این است، دل با نگاهی ناگهان از راه بیرون می‌زند می‌زنم سنگ تو را بر سینه در رمی جمر سنگی از مشتم اگر ناگاه بیرون می‌زند نیست در قلبم صفایی، سعی باطل را ببین جای زمزم، گریه‌ی جانکاه بیرون می‌زند گوش می‌چسبانم، انگار از شکاف کعبه هم نغمه‌ی حیدر ولی الله بیرون می‌زند هرچه خنجر رو کنی ای عشق، اسماعیل من زنده از تقدیر قربانگاه بیرون می‌زند..