eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
682 عکس
367 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی پناه که شدی صدایش کن او حسینِ «وِتْرَ الْمَوْتُورَ» است، می داند تک و تنها شدن یعنی چه؛ و در آغوشت می گیرد...
1_1021592493.pdf
1.19M
🔰 تقدیم به همه مبلغان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و مروّجان مکتب سیدالشهدا علیه‌السلام ▫️ 📗 متن کامل کتاب گران‌سنگ عاشورا‌‌پژوهی 💠 اثر جناب حجت‌الاسلام والمسلمین استاد دکتر محمد‌حسین‌زاده‌یزدی 🔻 کتاب در دو بخش سامان یافته است: ▫️ دفتر نخست: مبانی معرفت‌شناختی پژوهش در نهضت عاشورا ▫️ دفتر دوم: نهضت عاشورا در ساحت روایات (رخدادهای عاشورا در منابع روایی) مؤلف در بخش نخست به صورت ریشه‌ای به برخی شبهات عاشوراستیزان خصوصاً روشنفکرنماها و جامعه‌شناس‌های سکولار پاسخ داده است. بخش دوم، حاوی برخی روضه‌های مأثور و مستند می‌باشد. 🔸 ان‌شاءالله وعاظ و ذاکرین سیدالشهدا علیه‌السلام، دعاگوی نویسنده باشند که بدون چشم‌داشتی، متن کامل اثر را جهت انتشار در اختیار عموم قرار دادند.
پرچم زده‌اند از غم تو کوچه به کوچه انگار عوض کرده زمین پیرهنش را   🏴
علیرضا قزوه شاعر آیینی گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود تنها‌تر از مسیح، کسی بر صلیب بود سر‌ها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود! مولا نوشته بود: بیا‌ای حبیب ما تنها همین، چقدر پیامش غریب بود مولا نوشته بود: بیا، دیر می‌شود آخر حبیب را ز شهادت نصیب بود مکتوب می‌رسید فراوان، ولی دریغ خطش تمام، کوفی و مهرش فریب بود اما حبیب، رنگ خدا داشت نامه‌اش اما حبیب، جوهرش «امن یجیب» بود یک دشت، سیب سرخ، به چیدن رسیده بود باغ شهادتش، به رسیدن رسیده بود
🏴 تویی که نام تو در صدر سربلندان است هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است اگر در آتش مهرت گداختیم چه غم جزای سوختگان در غمت دوچندان است به احتیاج، سراغ از غم تو می‌گیریم که غم، قنوت نماز نیازمندان است از آن زمان که گرفتی ز مردمان بیعت جدال عهدشکن‌ها و پای‌بندان است خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما تویی که نام تو در صدر سربلندان است
🌙 ای دلِ خسته ی من همدمِ ویرانی ها غرق شو غرقِ خودت غرقِ پریشانی ها زَرق و برق بدلیجات اسیرت نکند ماه را گم نکنی بینِ چراغانی ها…! جان به لب آمد و جانانِ جهان بازنگشت جان گرفتند ز بی جانی ما جانی ها خسته ام خسته از این بی عملی ها خسته خسته از حرف زدن ها و سخنرانی ها پینه دوزی به بَرَش رفت ولی ما عمریست غَرّه هستیم به این پینه ی پیشانی ها ماهمه غمزده و غمزه ی چَشمَش کافیست تا زشادی بشود پُر دلِ زندانی ها غم مخور یوسف گمگشته میاید ای دل این خبر را برسانید به کنعانی ها…! ✍ محسن کاویانی
🖤بسم رب الحسین 🖤 خلیل خواست که در راه حق جوان بدهد بنا نبود کسی جز تو امتحان بدهد نبی شبیه عبایی تورا به دوش گرفت که تارو پود کسا را به ما نشان بدهد کسی که قدر تو را چون حبیب فهمیده رواست پای غمت لحظه لحظه جان بدهد ندیده بود به چشمش زمین، ز خلق کسی که خون کودک خود را به آسمان بدهد نماز از تو بجا مانده و سزاوارست اگر به نام تو هر ماذنه اذان بدهد کجاست غیر حسینیه مکتب درسی که پای روضهء تو عشق یادمان بدهد
🤍سرم خاک کف پای حسین است 🖤دلم مجنون صحرای حسین است 🤍بود پرونده ام چون برگ گل پاک 🖤در این پرونده امضای حسین است 🤍بهشت ارزانی خوبان عالم 🖤بهشت من تماشای حسین است 🤍به وقت مرگ چشمم را نبندید 🖤که چشم من به سیمای حسین است 🤍تمام هستیم باشد دل من 🖤که لبریز از تولاّی حسین است 🖤 ایام سوگواری سرور سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین تسلیت🖤
به نام نامی سر ، بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر ، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات ، سجده خواهم کرد که بنده‌ ی تو نخواهد گذاشت ، هرجا سر قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق که پر شده است جهان ، از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین ! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر ! ما رأیت إلا سر سری که گفت : ” من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌ روم با سر هر آنچه رنگ تعلق ، مباد بر بدنم مباد جامه ، مبادا کفن ، مبادا سر “ همان سری که ” یحب الجمال ” محوش بود جمیل بود ، جمیلا بدن ، جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ ها را که یک به یک ، همه بودند سروران را سر زهیر گفت : حسینا ! بخواه از ما جان حبیب گفت : حبیبا ! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس ، ” أجنّنی ” گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ” أم وهب ” را ، به پاره تن گفت برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا به حال غلامش ، به آرزوش رسید گذاشت آخر سر ، روی پای مولا سر چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید به روی چادر زهرا گذاشت سقا ، سر در این قصیده ولی آن که حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر همان که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود ، پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت ، سرتاسر میان خاک ، کلام خدا مقطعه شد میان خاک ؛ الف ، لام ، میم ، طا ، ها ، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ ی اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر جدا شده است و سر از نیزه‌ ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیه ی کهف الرقیم می‌ آید بخوان ! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر عقیله ، غصه و درد و گلایه را به که گفت ؟ به چوب ، چوبه ی محمل ، نه با زبان ، با سر دلم هوای حرم کرده است می‌ دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر ▪️شاعر: سید حمیدرضا برقعی
خانه پیرزن ته کوچه پشت یک تیر برق چوبی بود پشت فریاد های گل کوچک واقعا روزهای خوبی بود پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر منتظر بود در زدن ها را دم در می نشست و با لبخند جفت می کرد آمدن ها را روضه خوان محله می آمد میرزا با دوچرخه آهسته مثل هر هفته باز خیلی دیر مثل هر هفته سینه اش خسته "ای شه تشنه لب سلام علیک" ای شه تشنه لب...چه آوازی زیر و بم های گوشه ی دشتی شعرهای وصال شیرازی می نشستیم گوشه ی مجلس با همان شور و اشتیاقی که... چقدر خوب یاد من مانده در و دیوار آن اتاقی که - یک طرف جمله ی "خوش آمده اید به عزای حسین"بر دیوار آن طرف عکس کعبه می گردد دور تا دور این اتاق انگار گوشه گوشه چه محشری برپاست توی این خانه ی چهل متری گوش کن! دم گرفته با گریه به سر و سینه می زند کتری عطر پر رنگ چایی روضه زیر و رو کرده خانه ی او را چقدر ناگهان هوس کردم طعم آن چای قند پهلو را تا که یک روز در حوالی مهر روی آن برگ های رنگا رنگ با تمام وجود راهی کرد پسری را که برنگشت از جنگ هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز پستچی نامه از عزیز نداشت کاشکی آن دوشنبه ی آخر روضه ی میرزا گریز نداشت پیرزن قطره قطره باران شد کمی از خاک کربلا در مشت السلام و علیک گفت و سپس روضه ی قتلگاه او را کشت تاهمیشه نمی برم از یاد روضه ی آن سپید گیسو را سالیانی است آرزو دارم کربلای نرفته ی او را