#یازهرا
#شهدای_کرمان
از چه بر خاک اینچنین هر گوشه گوهر ریخته
آسمان شد جاده هر سو بسکه اختر ریخته
آسمان افتاده بر خاک اینچنین سنگین مگر
ناگهان با انفجاری سقف سنگر ریخته
چیست این مستی در این بزم غریب ناگهان
کاینچنین بر خاک هر سو جام و ساغر ریخته
بسکه چادر های خاکی بر زمین افتادهاند
از مصیبت قلب فرزندان حیدر ریخته
روز مادر شب شد از این غم که بابا برنگشت
خون طفلان بین که بر سیمای مادر ریخته
روز مادر وامصیبت، رد خون سرخ کیست
لالهها کاینگونه پرپر پشت هر در ریخته
هر طرف بال و پری در خاک و خون غلتیده است
از پی پرواز سیمرغ اینهمه پر ریخته
#علیمحمد_مودب
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهمان شوید به شنیدن روضهی مداح شهید حاج عادل رضایی از شهدای دیروز گلزار کرمان .
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم | شعر بانوی طلبه یزدی در محکومیت حادثه تروریستی کرمان
حوزه/"فاطمه فرهیخته" شاعر طلبه یزدی در مدرسه علمیه الزهرا سلام الله علیها شهر یزد در محکومیت حادثه تروریستی کرمان قطعه شعری را سرود.
🔰 شعر جدید «افشین علاء» پیرامون حادثه تروریستی کرمان و حواشی آن
🔹️غذای نذری و شربت؟ چه گفت مردک پست؟
گدای اجنبی افسار خود چگونه گسست؟
🔹️زبان الکن این لات، ازچه لال نشد؟
میان دست پلیدش قلم چرا نشکست؟
🔹️دهنکجی به شهیدان و ادعای شعور؟
مجیزگویی خصم و به خلق، ضربت شست؟
🔹️کسی که نان سگان میخورد چه میفهمد؟
غذا و شربت نذری نشانهی شرف است
🔹️حرامخوار چه داند که شد به کام شهید
نه نان و شربت نذری، که می ز جام الست
🔹️به خویش غره نگردد! خطاب من نه به اوست
که شأن شاعر دلخون کجا و جاهل مست؟
🔹️دلم پر است نه از او که نیست جز مگسی
دلم پر است ز مصدرنشین سفلهپرست
🔹️دلم پر است از آنان که اسوه میسازند
به دست خویش برای جوان ز مردم پست
🔹️ز صاحبان مناصب که از خصومتشان
هر آنکه ناصح و دلسوز بود و نخبه، نرست
🔹️هر آنکه گیشه پسندید، نورچشمی شد
هر آنکه شوت بلد بود و گل، به صدر نشست
🔹️گناه را ز سلبریتیان مبین که نظام
خودش به تازه به دوران رسیدگان دل بست
🔹️برای مردم دانا رسانه هست؟ که نیست
سخنشناس و هنرور به خانه نیست؟ که هست
🔹️ز مدح و نوحه، جوانان چقدر گریه کنند؟
ز نطقهای شعاری چه آورند به دست؟
🔹️خطای شیوهی تبلیغ و حکمرانی ماست
گدای غرب، اگر حرمت شهید شکست...
آقا بیا.....
📌 آقا بیا ڪه فاجعہ از حد گذشته است!
انسان ز مرزِ هر چه نباید گذشته است!
آقا بیا ببین که چه ها در زمان ما!
بر امتِ مسیح و محمد «ص» گذشته است!
تو شاهدی خودت که در این روزگار تلخ!
بر دوستان خوبِ خدا بد گذشته است!
هر روز بی قراریِمان می شود فزون!
فرصت برای حوصله شاید گذشته است!
هر روز ترس و توطئه،هر روز مرگ و خون!
آقا بیا که فاجعہ از حد گذشته است!
#شعر
#ایران_تسلیت
#کرمان_تسلیت
#ایمان_به_غیب
آهای ملت! هر کسی که هنرمند نیست!
به گزارش آرتین، رسانه رسمی نوهنران؛ محمدصادق مختاری:
بعضیا فکر میکنن نوجوان هنرمند یعنی کسی که یک عمر آزگار میخواد عینک ششضلعی بزنه و موهاشو هپلی کنه و با لباس عجق وجق و یک کلاه شبیه دمکنی بذاره سرش و تنها مزیت این کارم اینه که بعد از صد و بیست سال طرف رو قطعه هنرمندان خاک میکنن! اما نه! هنرمند کسیه که… (جدا میخوای الان کل ماجرا رو اسپویل کنم؟ واقعا که!)
دستورالعمل درآوردن بابای خلاقیت!
راستشو بخواین یک نوجوون هنرمند لازم نیست تیپ خاص و عجق وجقی داشته باشه! بجاش باید بابای خلاقیتو دربیاره! یعنی چی؟ یعنی تو ذهنش از کاه، کوه بسازه! مثلا وقتی شما یک تختهسنگ رو تو کوه میبینید، اگه دید هنری نداشته باشین و یکی ازتون بپرسه که چی میبینید؟ احتمالا میگید: «سنگه دیگه!… راستی ناهار چی داریم!؟» ولی همین سوال رو اگه از یک نوجوون هنرمند بپرسی، احتمالا جواب میده: «اگه از سمت چپ به این سنگه نگاه کنی شبیه یه بز معتاد در حال ترکه!… اما اگه برعکس بهش نگاه کنی شبیه جوونیای گورباچفه!» میبینید؟ تختهسنگ تغییری نکرده فقط نوع نگاه کردن فرق میکنه!
این فرق کردن نوع نگاه واسه هنرمند خیلی مهمه و هرکی این نگاه رو داشته باشه… چی داداش؟ نونش تو روغنه! پس اولین لازمه هنرمند بودن یک نوجوون اینه که موتور خلاقیت رو روشن کنه…
فقط خلاقیت داشتن مهم نیست! یک نوجوون هنرمند باید بتونه از خلاقیت استفاده کنه!
لازمه هنرمند بودن خلاق بودنه. خلاقیت داشتن برای نوجوون خیلی مهمه! اما از خلاقیتش استفاده کنه، اونجاست که برد کرده! کسی که خلاقیت داشته باشه اما نتونه درست از ظرفیتش استفاده کنه مثل کسی میمونه که خر داره؛ اما بدبخت پالون نداره! و کسی هم که بیپالون سوار خرش بشه مشکلاتی براش پیش میآد که جزو بحث ما نیست…!
مثلا خود من! یادش بخیر! اون روزا که کلاس آنلاین بود، معلم کار و فناوری گفته بود یک «اختراع» انجام بدیم و براش بفرستیم! بچهها برداشته بودند طی پروژه سخت یهماهه وسایلی مثل جامدادی، پنکه، کولر… ساخته بودند اما من روز ارائه یادم اومد که ای بابا! پروژه رو انجام ندادم! یهو چشمم به دمپایی موردعلاقه بابام افتاد! (موقعی که بابام حواسش نبود) ورش داشتم و یک کفی تی را توی دمپایی «زورچپون» کردم و با نام «دمپایی تیکش: مدل مختاری» فرستادم. فردای اون روز معلم کار و فناوری به اکثر بچهها نمره تک و کمتر از پونزده داد. اما با افتخار به اثر کاملا هنری من بیست داد! پس توانایی استفاده از خلاقیت هم دستکمی از ارزش خود خلاقیت نداره!
خر بود؛ پالون هم بود؛ حالا کجا میخوای بری؟!
گیریم که یک هنرمند هم خلاقیت داشت و هم میتونست از خلاقیتش استفاده کنه اما جهت استفادهاش هم باید معلوم باشه! بیجهت استفاده کردن از خلاقیت مثل این میمونه که یکی خر و پالون و… را داشته باشه و سوار خرش بشه و بگه: «یاعلی از تو مدد ببینیم کجا میریم!» خب این بزرگوار تا به خودش بیاد از مرز رد شده و چهار تا ماشین پلیس به جرم ورود غیرمجاز دنبالشن!
بنابراین یک هنرمند نوجوون یک هدفی رو مشخص میکنه و میگه مثلا من تا فلان موقع میخوام این تابلو رو که به نفع کشورمه بکشم یا من تا فلان موقع میخوام هنری رو که دارم گسترش بدم.
حالا تهش که چی؟
پس یک نوجوون هنرمند با اینکه خصوصیات فرعی زیادی داره. اما خصوصیات اصلیش اینه که اول باید خلاقیت داشته باشه، راه استفاده از خلاقیت رو بلد باشه و با هدف بره جلو… آقا اینو جدی میگم! آدم نمیشه کلهش رو بندازه پایین و بی هیچ هدفی بدوه! (البته میتونهها!… اما وسط راه انگشت کوچیکهی پاش گیر میکنه به مبل و آرنجش تو لوزالمعدهاش فرومیره…!)
منبع:حوزه هنری کودک و نوجوان
https://ble.ir/artteen_ir
#خلاقیت #هنرمند #هنرمند_خلاق
هدایت شده از آب وآجر.الهه بیات مختاری
سلام
به خواست مکرر و اصرار دوستان شاعرم
درین جا صفحه ای گشودم از جنس آب و آجر رو به بینایی و روشنایی ان شاءالله
پیشتر در تلگرام صفحه ای به همین نام بود که رفته رفته چون ستاره ی صبح خاموش شد
حالا اینجا چراغی افروخته ام
باشد که آفتاب در حوالی این قریه اتفاق بیفتد
و شعر دل ما و چشم دوستان را روشن کند
@aboajor
اول قدم از عشق سر انداختن است
جانباختن است و با بلا ساختن است
اول این است و آخرش دانی چیست؟
خود را ز خودی خود بپرداختن است
#رباعی
#فخرالدین_عراقی
به دندان گرفتم که از سر نیفتد
که این عشق از دست باور نیفتد
به دندان گرفتم که این سایهی سر
به پای غمی گریهآور نیفتد
دلم گوشهی مسجد آتش گرفته
خدایا که آتش به منبر نیفتد
به کاشی مجروح ایوان بگویید
که بر روی بال کبوتر نیفتد
سر از شوق افتاده تا از مناره
سر شور اللهاکبر نیفتد
دل من دعا کن که چشمی پس از این
به جنگی چنین نابرابر نیفتد
سپردم شهان را به شاه خراسان
مگر کار ایشان به محشر نیفتد
گرفتم به دندان خود چادرم را
بگو روضهخوان یاد معجر نیفتد
#عاطفه_سادات_موسوی
#کشف_حجاب
#واقعه_مسجد_گوهرشاد
اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنین... در باز شد
از میان جمعیت راهی به این سر، باز شد
در حرم سهل است، حتی در دل میدان مین
هر زمان که یا رضا گفتیم، معبر باز شد
اول ِ نامش که آمد بر زبانم سوختم
در دلم بال صد و ده تا کبوتر باز شد
از صدای گریه ی زن ها یکی واضح تر است
خوش به حالش بعد عمری بغض مادر باز شد
دار قالی... پنجره فولاد... مادر... سال ها
بس که روی هم گره زد بخت خواهر باز شد
نان حضرت، آب سقاخانه، اشکی پر نمک
سفره ی یک شعر آیینی دیگر باز شد
مادر از باب الرضا رد شد، به من رو کرد و گفت
بچه که بودی زبانت پشت این در باز شد
#محمدحسین_ملکیان
ناودانها شرشر باران بیصبری است
آسمان بی حوصله، حجمِ هوا ابری است
کفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بیصبری است
پشت شیشه میتپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری است
و سرانگشتی به روی شیشههای مات
بار دیگر مینویسد: «خانهام ابری است»
#قیصر_امینپور