eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
78 دنبال‌کننده
740 عکس
429 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️واکاوی واژگان - خانواده 🦋واکاوی واژه 1.مادر: ماد + در= یعنی«پدید آورنده ما» 2. مادر: آنکه ما را به دنیا آورده (در آورده) است. 3. «مادر» = مادینه ای،(ماده ای) که فرزندی به دنیا می آورد. 4. نیز این واژه از زبان هندی- پارسی- اروپایی و هم خانواده ی (هم معنی) واژه ی ماما یا مامان می باشد و هیچ پیوندی با واژه عربی ندارد. این واژه در زبان اوستایی ماتر mã-tar که «ما» یعنی دفاع کننده به هر بهایی و «تر» یعنی نگهداری کننده؛ و مادر یعنی کسی که هم به هر بهایی از فرزندش دفاع می کند و هم از او نگهداری می کند. ♦️واکاوی واژه در زبان سنسکریت: پیتر حرف «پـِ » در «پدر» از پاییدن است. پدر یعنی پاینده کسی که می پاید. معانی دیگر: پشتیبان، پاینده، مراقبت کننده، ارث و میراث( در زبان سغدی) پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است. جالب است که تلفظ «فاذر» در انگلیسی بیشتر به «پادَر» شبیه است تا تلفظ «پدر» ! پدر: کسی که مراقب خانواده اش است و آنان را می پاید. ♦️واکاوی واژه مامان : ما + مان( بن مضارع ماندن است). چنانچه مان در کلمات مانا و ماندگاری و ساختن … کاربرد دارد. مامان: ما+ مان= ما و میهمان را برای ماندن در زندگی نگهداری می کند. میهمان: میه و مه = بزرگ + مان مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است نه خانه، چراکه خانه محل گذر و خان است. آری میهمان، بزرگی است که از خان عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) رسیده است. ♦️واکاوی واژه (ریشه کُردی) بابا= معرب(عرب شده) پاپا است. کسی که بر روی دو پا می ایستد و استوار است و در راه خانواده کار می کند. به پیران کامل که بمنزله ٔ پدر باشند «بابا» گویند چنان که باباافضل کاشی و باباطاهر. صورت های دیگر بابا= پاپ، آتا، دادا، daddy، tata و… ♦️واکاوی واژه دُختر از ریشه «دوغ» است که در میان مردمان آریایی به معنی «شیر» بوده و ریشه واژه ی دختر «دوغ دَر» بوده به معنی «شیر دوش» زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود. به daughter در انگلیسی توجه کنید. واژه daughter نیز همین دختر است . gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوختدر می باشد. دوغ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد . چکیده معنی دختر 1. آنکه کار دوخت و دوز را بر عهدهدارد. 2. آنکه برای خانواده شیر و فرآورده های شیر را از مَشک درمی آورد. ♦️واکاوی واژه تلفظ پِسر تحت تأثیر کلمه پِدر پدیدآمده که در واقع پُسَر درست است. اما پُسر، «پوسْتْ دَر» بوده است. کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند. پوست در، به پسر تبدیل شده است. در پارسی باستان puthra پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است. در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی (فَیلی) هنوز پسوند «دَر» به کار می رود. مانند «نان دَر» که به معنی «کسی است که وظیفه ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد». پسر: برای خانواده پوست حیوان( گوسفندو…) در می آورد تا لباس و… فراهم کند. ♦️واکاوی واژه / خوهر مادینه ای که دارای یک پدر و مادر باشد. به نظر می‌رسد خواهر (خوهر) خواه+ پسوند معنا ساز ــَر یا ــار، است یعنی آنکه خواهنده( در حالت فاعلی زبان خوارزمی) و خواهانِ خانواده و آسایش آن است. ♦️واکاوی واژه ریشهbher هندواروپایی است به معنی بردن. برادر: بَرَنده، حمل کننده، حفظ کننده، حامی و پشتیبان، نگهبان آتش.. بَرادر: بَرا + در/بر +اَدر. یعنی آنکه برای آسایش ما کار(پشتیبانی و نگاهبانی و.. ) انجام می دهد. منبع : فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، دکتر محمد حسن دوست ج1 ص 431 همچنین شکل های دیگر «بَر» در برادر، مثل : بَر و بازو، بَرومند، بَر و سینه و… پس «بَر» در برادر: دارنده بَر و بازو و قدرت برای بَرندگی حَمل کردن و نگهبانی و… است. ♦️واکاوی /میهمان مهمان/ میهمان: مِیه و مِه = بزرگ + مان(جایگاه ماندن، مثل خانه/خانمان) اما، اصل واژه خانه، خانمان است. مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است و خانه، گذرگاه و خان است. پس میهمان: یعنی بزرگی که از خان (خانه) عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) می رسد و می ماند. خوش آن دمی که در آید سپیده دم ز درم/ پر از ستاره و مه ساخت خانمان مرا/ دل شکسته خسرو به جانب تو شتافت/ غریب نیست، نگهدار میهمان مرا/ شبی با ما خیال خویشتن را میهمان گردان/ چو خسرو هر طرف از عشق خود بی خانمان گردان/ (امیر خسرو دهلوی) ♦️ممکن است معانی دیگری نیز برای این واژگان باشد. ✍️دکتر محمدی مبارز
🍃🍃 گله ها كرده بودى از پسرت كه برايت ، ترانه اى نسرود شاعـرِ هر كه بود و هر چه ، ولى در خـورت مادرانه اى نسرود                          □ آه مـادر ! مپرس ، شـكوه مكن كه چرا شعـر من ، براى تو نيست راست اين است و راستى مادر ! شعـر من در خور صفاى تو نيست                          شعـر من در برابر تو خسى است كه نسيمش به باغبان سپرد يا نه ! رودى كه تكّه چوبى را سوى دريا به ارمغان ببـرد               ‌‌‌‌           من چه گویم که تحفه ی تـو کنم ای تو شعر مجسّم ! ای مادر ! ای صدایت هـنوز ها و هـنوز خوش نشینِ وجـودم ، ای مادر !                         ای صدای همیشه ! ای مادر ! ای که شعـرم رهین منّت توست ، تا مرا شاید و تـو را زیبد ، شعـر من در خـور عنایت توست ،                           اوّلین لای لاییِ تـو هنوز زیر این سقف کهنه پیچیده است مثل عطـری که در سرم آن را دست های همیشه پوشیده است                         اوّلین لای لاییت ، آری آن صدای «لای لای دی ییم، یاتاسان»* وان گل سرخ خواب دیدن من با سرودِ «قئزیل گوله باتاسان»                          شعـر اگر دارم از تـو دارم ، تـو ای تـو جوهر به ذهن من داده ای تـو با قصّه های شیرینت درسم از دوست داشتن داده                        آه ! شب های چلّه و کرسی قصّه و ذهن زود باور من با صدای تـو ، شعر من گل می کرد در ضمیر  خیال پرورِ من                        قصّه ی شاهزاده ی عاشق قصّه ی دختر ترنج طلا قصّه ی دیو و قلعه ی جادو چارمیخ غم و طلسم بلا                       این زمان کودکی که قصّه ی تـو تا به اوج ستاره اش می بُرد شادی قصّه ، شادی اش می داد با غم قصّه های تـو می مُرد،                        خود پر از قصّه است و هر قصّه ماجرای غمی است ، مـادر جـان ! پسرت قصّه های پر دردش هر یکی ، عالمی است ، مـادر جـان!                           عالم قصّه های من پیش تـو داستان کوتاهی است مـادر ! ای قصّه ات بزرگ ترین ! که زمان نیز با تـو همتـا نیست                          اینک ، اینک ، منم همـان کودک باز در گـوش او ، تـو قصّه بگـو با همـان شوق و با همـان خواهـش من خمـوشم، بگـو ، تـو قصّه بگـو ! 🌹👈