حال ِ مرا هر کس که می پرسد بگو خوب است!
اشـکش روان...
اندوه جاری...
زخـم ها کاری ست...
Nasrollah_Medghalchi_Nameye Khodahafezi.mp3
2.36M
دکلمه زیبای نامه #خداحافظی
#گابریل_گارسیا_مارکز با صدای بینظیر و جاودانهء #نصرالله_مدقالچی
#کافهیادگاه
ابر وقتی که ببارد
همه جا میبارد
رحمتت ریخت و یکسان
همه را بخشیدی
یک نفر توبه کند
با همه خو میگیری
یک نفر گشت پشیمان
همه را بخشیدی
بی سبب نیست شب جمعه
شب رحمت شد
مادری گفت "حسین جان"
همه را بخشیدی
#امامحسینجانم❤️
انسانها در قول و قرار
به هم شبیه اند🌱
تنها در عمل است که
با هم فرق دارند 🌿
صبح بخیر
#کـافـهیـادگـاه
Mohammad Motamedi - Parva.mp3
7.28M
بر من همه درها بسته شد و از پا ننشستم
آمد سوی من سنگ از همه سو اما نشکستم
گفتند مرو قدری بنشین ره دور و دراز است
گفتند مگو گفتند مَبین اینها همه راز است
شادم که دلم راهی شد شادم که نماندم در خود
شادم که شنیدم دیدم جنگیدم
حاشا که شوم سرگردان یک آن شکنم این پیمان
حاشا که ببیند دنیا تردیدم
من بالم را که شبی در طوفان گم شد
آوازم را که میان باران گم شد پیدا کردم پیدا کردم
دادم دل را به صدایی پنهان در جان
من بی پروا سوی رویایی بی پایان پروا کردم پروا کردم
همه عالم اگر به تو گفته دگر نَبُود زمانه ی عشق
دل من تو بمان تو بمان و بخوان به جهان ترانه ی عشق
من بالم را که شبی در طوفان گم شد
آوازم را که میان باران گم شد پیدا کردم پیدا کردم
دادم دل را به صدایی پنهان در جان
من بی پروا سوی رویایی بی پایان پروا کردم پروا کردم
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی #حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند
#حافظ
کـافـهیــادگــاه
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
بنظرم می گوید : می ترسم در نزاع دل و عقل ، عشق بدنام شود...
عقل هی می گوید لا و الا و نه و ارزشش را ندارد ...
دل اما ، کارش وابستگیست. دلبستگیست.
عقل ، روی فکر و دانش ،غیرت دارد. تلاش می کند ناموس فکر و دانشش را حفظ کند و با بی ناموسی و بی فکری مبارزه میکند، پس غیرت دارد.
دل هم روی عشق ، غیرت دارد .
حافظ معتقد به نزاع بین عشق و عقل بوده.
اما دل را فاقد شعور نمی داند اگرچه او را همیشه مست توصیف میکند و با زبان کنایه ، عقل را هی توصیه به می خوردن کرده تا او هم مست شود . چون دل را راهبر و راننده می داند و عقل را راهنما .
بوی یوسفم=بوی عشق
برادران غیورش= عقل و دل
پیراهن قبا کردن = می ترسم در نهایت این نزاع ، عشق بدنام شود و باعث و بانی نزاعشان را عشق بدانند و عشق را بخواهند سر به نیست کنند. و عشق را در چاه بیندازند.
به عقل ، کنایه زده و می گوید : ای عقل! تو اگر راهنمایی به کاری کنی ، در نهایت ، این دل است که باید مرا به مقصد برساند ، بگذار کارش را بکند ، او کاربلد است ، تو هم مثل دل ، اهل عمل باش ، هی لا و الا و نه و اگر و مگر نکن! هی حرف نزن ، هی فلسفه نباف! هی بهانه پیدانکن! هی دلیل و برهان تحویل نده! مثل دل که زیر و بم راه را می داند باش. تو هرکار کنی فقط لب و دهنی! عقب بایست و بگذار دل کار خودش را بکند.
به عقل می تازد و می گوید : کم خرده بگیر! کمتر هی عیب و ایراد ها را جلوی چشم بیاور! کمتر از کاه ، کوه بساز! چه خبره!😁
کمتر شقایق را به گودرز ربط بده! .. بابا این دل لامذهب! پر از صدق و عشق و از خود گذشتن و نیکی هاست.
تویی که پر از رنگ و روی و ریا و خود پسندی و خودخواهی و خودبینی هایی.
دلی که پر از عشق و صدق و مهر و وفا و نیکی است ، کاری هم اگر انجام دهد که تو خیال کنی اشتباه است ،
بهتر است از تو که هی حرف میزنی و پاچه ی دل را می گیری و نق میزنی و عر میزنی و غر میزنی.
خداراشکر که کسی مثل من حافظ را نمی خواند😱😁
عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد
لیلی و مجنون قصهی شیرینتری دارد
دیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی
هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد
حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت
- عاشق که باشی - بیتهای محشری دارد
با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد
حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد
بهمن_صباغ_زاده