eitaa logo
کـافـه‌یــادگــاه‌
84 دنبال‌کننده
657 عکس
351 ویدیو
12 فایل
رساله‌ی‌عشق‌‌ من همانم که خودم از خود من جا مانده و در این مرحله از زندگی تنها مانده https://abzarek.ir/service-p/msg/1793684
مشاهده در ایتا
دانلود
ابر وقتی که ببارد همه جا می‌بارد رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی یک نفر توبه کند با همه خو می‌گیری یک نفر گشت پشیمان همه را بخشیدی بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد مادری گفت "حسین جان" همه را بخشیدی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسانها در قول و قرار به هم شبیه اند🌱 تنها در عمل است که با هم فرق دارند 🌿 صبح بخیر
Mohammad Motamedi - Parva.mp3
7.28M
بر من همه درها بسته شد و از پا ننشستم آمد سوی من سنگ از همه سو اما نشکستم گفتند مرو قدری بنشین ره دور و دراز است گفتند مگو گفتند مَبین اینها همه راز است شادم که دلم راهی شد شادم که نماندم در خود شادم که شنیدم دیدم جنگیدم حاشا که شوم سرگردان یک آن شکنم این پیمان حاشا که ببیند دنیا تردیدم من بالم را که شبی در طوفان گم شد آوازم را که میان باران گم شد پیدا کردم پیدا کردم دادم دل را به صدایی پنهان در جان من بی پروا سوی رویایی بی پایان پروا کردم پروا کردم همه عالم اگر به تو گفته دگر نَبُود زمانه ی عشق دل من تو بمان تو بمان و بخوان به جهان ترانه ی عشق من بالم را که شبی در طوفان گم شد آوازم را که میان باران گم شد پیدا کردم پیدا کردم دادم دل را به صدایی پنهان در جان من بی پروا سوی رویایی بی پایان پروا کردم پروا کردم 
در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا ما همه بنده و این قوم خداوندانند مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد که در آن آینه صاحب نظران حیرانند لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشقبازان چنین مستحق هجرانند مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند زاهد ار رندی نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند پیراهنی که آید از او بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند
کـافـه‌یــادگــاه‌
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
بنظرم می گوید : می ترسم در نزاع دل و عقل ، عشق بدنام شود... عقل هی می گوید لا و الا و نه و ارزشش را ندارد ... دل اما ، کارش وابستگیست. دلبستگیست. عقل ، روی فکر و دانش ،غیرت دارد. تلاش می کند ناموس فکر و دانشش را حفظ کند و با بی ناموسی و بی فکری مبارزه میکند، پس غیرت دارد. دل هم روی عشق ، غیرت دارد . حافظ معتقد به نزاع بین عشق و عقل بوده. اما دل را فاقد شعور نمی داند اگرچه او را همیشه مست توصیف میکند و با زبان کنایه ، عقل را هی توصیه به می خوردن کرده تا او هم مست شود . چون دل را راهبر و راننده می داند و عقل را راهنما . بوی یوسفم=بوی عشق برادران غیورش= عقل و دل پیراهن قبا کردن = می ترسم در نهایت این نزاع ، عشق بدنام شود و باعث و بانی نزاعشان را عشق بدانند و عشق را بخواهند سر به نیست کنند. و عشق را در چاه بیندازند. به عقل ، کنایه زده و می گوید : ای عقل! تو اگر راهنمایی به کاری کنی ، در نهایت ، این دل است که باید مرا به مقصد برساند ، بگذار کارش را بکند ، او کاربلد است ، تو هم مثل دل ، اهل عمل باش ، هی لا و الا و نه و اگر و مگر نکن! هی حرف نزن ، هی فلسفه نباف! هی بهانه پیدانکن! هی دلیل و برهان تحویل نده! مثل دل که زیر و بم راه را می داند باش. تو هرکار کنی فقط لب و دهنی! عقب بایست و بگذار دل کار خودش را بکند. به عقل می تازد و می گوید : کم خرده بگیر! کمتر هی عیب و ایراد ها را جلوی چشم بیاور! کمتر از کاه ، کوه بساز! چه خبره!😁 کمتر شقایق را به گودرز ربط بده! .. بابا این دل لامذهب! پر از صدق و عشق و از خود گذشتن و نیکی هاست. تویی که پر از رنگ و روی و ریا و خود پسندی و خودخواهی و خودبینی هایی. دلی که پر از عشق و صدق و مهر و وفا و نیکی است ، کاری هم اگر انجام دهد که تو خیال کنی اشتباه است ، بهتر است از تو که هی حرف میزنی و پاچه ی دل را می گیری و نق میزنی و عر میزنی و غر میزنی. خداراشکر که کسی مثل من حافظ را نمی خواند😱😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت - عاشق که باشی - بیت‌های محشری دارد با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد بهمن_صباغ_زاده
پروانه صفت کشته هر نور مشو....
عشق را در قلب خود دعوت کنید با امیرالمؤمنین نور خدا بیعت کنید
نمی‌گُنجد‌ نَفَس‌ در سینه‌ی‌ِ من‌، بَس‌ که‌ دلتنگم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم شکستی و رفتی خلاف شرط محبت به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک آیه از قرآن که قلبم را آرام می کند. همانا آنچه در آینده برایت خواهد آمد بهتراز گذاشته است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید صدای جوشش شعری جدید می‌آید چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد که باغ شعر تر از آن پدید می‌آید نَفَس‌ نفس به امید تو عمر می‌گذرد امید می‌رود آری، امید می‌آید برای درد و دل تو مفید نیست کسی وگرنه نامه برای مفید می‌آید مُردّدم که تو با عید می‌رسی از راه و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید؟ کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست کسی‌ست حق که در آن بی‌کلید می‌آید و حاجیان همه یک روز صبح می‌گویند: چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید!
🌿 محضر عاشق تماماً آستان غیرت است بس کن ای قاصد! مبر با دلبر ما نام را
🔔📃 آیا شادی و استرس واگیر داند؟ ✍️ تحقیقات نشان میدهد استرس و شادی هر دو واگیر دارند و بودن در کنار افرادی که شاد و یا افسرده هستند به طور مشخص و مستقیم بر روح و روان ما تاثیر میگذارد. 🔻نیز افراد بین 18 تا 33 سال پر استرس ترین افراد جهانند. 🔻بعد از 33 سالگی سطح استرس رو به کاهش است. بخوانید و همرسانی بفرمایید..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 😔 "جمعه" با خود غالباً چشمان تر می‌آورد با خودش دلتنگی و خونِ جگر می‌آورد کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه‌هاست جمعه‌ها عمر مرا دارد به سر می‌آورد بوی یاس انگار می‌آید میان ندبه‌ها باد از پیراهنت وقتی خبر می‌آورد بت پرستان هم حساب کار خود را می‌کنند بت شکن وقتی به همراهش تبر می‌آورد در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می‌آورد العجل‌هایم چه بی تأثیر شد! رویم سیاه قلب آلوده دعای بی اثر می‌آورد تشنه‌ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است تشنگی یک انتظار شعله‌ور می‌آورد تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن یک پسر را سوی دامان پدر می‌آورد وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر: تشنگی دارد مرا از پای در می آورد
کجاست آن که مرا و دل مرا بلد است که خنده‌هاش دلیل حیات این جسد است مرا نگفته و ننوشته، خوب می‌داند در امتحان دلم نمره‌اش همیشه صد است کنار چای به من شعر می‌دهد هرشب سلام اولِ صبحش به بوسه مستند است دلم برای دلش یا دلش برای دلم قواره‌ٔ هم و آیینه‌ٔ تمام‌قد است نه هیچ برکه و ساحل، نه هیچ چشمه و رود نفس کشیدنِ او وقت خواب، جزر و مد است به جز ترازوی تقوا چه می‌توانم گفت؟ به او که طرز نگاهش تمیزِ خوب و بد است اگر نیامده امشب به این اتاق بهار درخت شعر من آیا چرا شکوفه زده‌ست؟!
دل ما با تو چنان است که خود می دانی گوشهٔ چشم تو با ما نه چنان است که بود
ای دلِ خسته ی من همدمِ ویرانی ها غرق شو غرقِ خودت غرقِ پریشانی ها زَرق و برق بدلیجات اسیرت نکند ماه را گم نکنی بینِ چراغانی ها...! برای
📚فواید مطالعه کردن 🌕 چراغ مغزتان را روشن می‌کند ❄️ در درک دیگران به شما کمک می‌کند 🌻 خوشحالتان می‌کند ⭕️ استرس را کاهش می‌دهد 🟠 ماده خاکستری مغز را می سازد