#عیدقربان در #ادبیاتپارسی
در این روز بود که ابراهیم خلیل (ع)به فرمان الهی فرزند دلبندش را به قربانگاه می برد تا درراه معبودش قربانی نماید اما سرانجام اوازآزمایش الهی سرافرازبیرون می آید وابراهیم به دستورخداوند قوچی را به جای اسماعیل ذبح می کند .این واقعه بسیارمهم درسروده های شاعران فارسی بازتاب گسترده ای یافته وآنان رابرآن داشته تا هنرمندانه مضامین بکر وتازه ای از این واقعه بسازند .
عید قربان در شعر مولانا اینگونه جلوه گر می گردد :
مترس از جانفشانی گرطریق عشق می دانی
چواسماعیل باید سرنهادن روز قربانی
****
خویشتن فربه نمایم ازپی قربان عید کان قصاب عاشقان بس خوب وزیبا می کشد
سعدی شیرازی به موضوع عید قربان درمفهوم اصلی اش با تداخل شاعرانه پرداخته است
فدای جان تو گرمن فداشوم چه شود
برای عید بود گوسفند قربانی
***********
اگر تو عید همایون به عهد بازآیی
بخیلم ار نکنم خویشتن به قربانت
بعید نیست که گرتو به عهد بازآیی
به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان
ازنظر ناصرخسرو قربانی تنها سربریدن گاو وگوسفند نیست بلکه باید انسان درقرب الهی نفس شیطانی اش را ذبح نماید .
قرب حق دیدی اول و کردی
قتل وقربان نفس دون لئیم
عطارنیشابوری با بینش عرفانی خویش با استفاده از این واقعه بزرگ ازمردان دین ودانایان دیندار می خواهد تا گاو نفس را درروزقرب الهی فدا سازند .
او استادانه درمصراع دوم به اقامه نمازعید قربان اشاره می کند :
کوفریدونی که گاوان راکند قربان عید
تامن اندر عید گه الله اکبر گویمی
نظیری نیز همچون دیگر شاعران نگاهی ژرف به این واقعه قرآنی داشته ودربیتی ازآن الهام گرفته است :
همچو ابراهیم دیدم شکل قربانی به خواب
شکر لله بی عوض مقبول شد قربان من
ملک الشعرای بهار درمدح مولا امیر المومنین علی (ع)از عید قربان درشعرش اینگونه یاد می کند .
نک به فرمانت چنان گفتم به خود گفتم زپیش
((عید قربان آمدی جان جهان قربان تورا ))
درپایان ضمن تبریک عید سعید قربان شایسته است این نوشتار را با این بیت از شاعری گمنام به پایان رسانم
ای صبا ازمن به اسماعیل قربانی بگو زنده برگشتن زکوی دوست شرط عشق نیست
#کـافـهیـادگـاه
#کاشتباورهایخداباورانه
دنیا خوب، بد، زشت، زیبا فراوان دارد. تو خوب باش، تو زیبا بمان و بگذار با دیدنت هررهگذر ناامیدی لبخند بزند، رو به آسمان نگاه کند و زیر لب بگوید: هنوز هم عشق پیدا میشود.
📕 یک عاشقانه ی آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
#کتاب #کافهیادگاه
پنجشنبه که از عصرش گذشت
به کل دنیا پشت کن و از نداشتن ها و نخواستن ها بنویس
از عصر پنجشنبه است که انسان دلش میگیرد
غروب جمعه بهانه است..!
#کافهیادگاه
دلي شكسته تر از ناي ني لبك دارم
يواش...
دست نزن...
شيشه ام...
تَرَک دارم
#کافهیادگاه
چقدر وسوسه در چشم ِ انتظار ِ من است
به بي نظيری ِ آيينه نيز شک دارم
رفيق!
بار غريبي به دوش من مانده است
كه احتياج به يك دوست ، يك كمك دارم
صدا زدم كه به من در قبال ِ سكهء زخم...
چه مي دهيد!؟ يكي گفت من نمك دارم
من وتو هردو غريبيم وآشنای ِ سكوت
خوشم به اينكه غمي با تو مشترك دارم
#عليرضا_دهرويه
.
.
به خيالم كه تو از خويـشتنم خويـش ترى
حيف...
از خواهش ِ بى جاى دلم بيـشترى
.
هرچه رفتم كه به پايت برسم هيـچ نشد
چه كنم ؟
يك قدم از پاى دلم پيــشترى !
#کافهیادگاه
كلِّ اين شهــر نميخــواست ، بميرم در تو
كلِّ اين شهــر بميرند...
تو همكيــش ترى
.
فاتحِ دردْ شدن از صف ِ چشمت ، كم نيست...
كه تو از نيش ترين نيـش ِ جهان ، نيش ترى!!
.
باد ِ كوبندهء سرمست ، تو بر شمع بخند
كه ز ِ پروانگى ام عـاقبت انديــش ترى...
@YAD_GAH🎧رادیویادگاهNasrollah_Medghalchi_Nameye Khodahafezi.mp3
زمان:
حجم:
2.36M
دکلمه زیبای نامه #خداحافظی
#گابریل_گارسیا_مارکز با صدای بینظیر و جاودانهء #نصرالله_مدقالچی
#کافهیادگاه
انسانها در قول و قرار
به هم شبیه اند🌱
تنها در عمل است که
با هم فرق دارند 🌿
صبح بخیر
#کـافـهیـادگـاه
کجاست آن که مرا و دل مرا بلد است
که خندههاش دلیل حیات این جسد است
مرا نگفته و ننوشته، خوب میداند
در امتحان دلم نمرهاش همیشه صد است
#کـافـهیـادگـاه
کنار چای به من شعر میدهد هرشب
سلام اولِ صبحش به بوسه مستند است
دلم برای دلش یا دلش برای دلم
قوارهٔ هم و آیینهٔ تمامقد است
نه هیچ برکه و ساحل، نه هیچ چشمه و رود
نفس کشیدنِ او وقت خواب، جزر و مد است
به جز ترازوی تقوا چه میتوانم گفت؟
به او که طرز نگاهش تمیزِ خوب و بد است
اگر نیامده امشب به این اتاق بهار
درخت شعر من آیا چرا شکوفه زدهست؟!
#جواد_شیخالاسلامی
📚فواید مطالعه کردن
🌕 چراغ مغزتان را روشن میکند
❄️ در درک دیگران به شما کمک میکند
🌻 خوشحالتان میکند
⭕️ استرس را کاهش میدهد
🟠 ماده خاکستری مغز را می سازد
#کـافـهیـادگـاه
#قرآن_نمیسوزد
#کافهیادگاه
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
ما خودمان قرآن را فرستادهایم و خودمان هم از هر آسیبی حتماً و حتماً حفظش میکنیم. ..
دوره ای در تاریخ که
زبان و ادب فارسی به سوی شرق و غرب گسترش یافت
فارسیِ دری به زبان فرهنگی و دیوانی دربارهای دهلی و استانبول یعنی پایتخت دو امپراطوری بزرگ هند و عثمانی بدل شد؛
شعر و ادبیات به عرصههای زندگی مردم عادی راه یافت؛
سطح سواد عمومی بالا رفت
آثار پیشینان بازنویسی و حتی بازخوانی شد
تاریخ نگاری، شرح و تفسیرهای ادبی، تذکرهنویسی، لغتنامهنویسی، دستور زبان، نقد الشعر و دیگر دانشها گسترش یافت
تا آنجا که میتوان ادعا کرد بخش عمدۀ دانش و نگرش امروزی ما دربارۀ تاریخ ادبیات، زبان فارسی، فرهنگ و تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران متأثر از منابع آن دوره تاریخ است.
می دانید این دوره ی تاریخ ، دوره ی «حکومت صفویه» است ؟! ✓
#کـافـهیـادگـاه