eitaa logo
یادداشت های فلسفی من
424 دنبال‌کننده
146 عکس
3 ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کنفرانسی را تصور کنید که سخنرانان آن ، سینا و باشند، شرکت در این کنفرانس و دقت هایی که سخنرانان آن نسبت به یکدیگر انجام می دهند چه مقدار می تواند برای انسان مفید باشد و از لحاظ فکری او را جلو بیندازد؟ برگزاری همچین کنفرانس باشکوهی در حال حاضر صرفا با پرداختن به ممکن است، امری که با مهیا کردن این چنین جلساتی باعث می شود که به فهم دقیق مسائل برسیم و با تعیین کیفیت آن ها نظام علمی خود را شکل بدهیم، با منابع علمی عالمان آشنا شده و دارای نظام تتبعی گردیم، با آشنایی فراز و فرود های علم، تورمات و نواقص آن را شناسایی کنیم و در جهت اصلاح آن ها گام برداریم، به درکی نسبی از هویت علم برسیم و با توجه به آن، به پاسخ گویی شبهات و اصلاح تحلیل های غلط بپردازیم و در بهترین حالت به متنی آموزشی دست یابیم که این زمینه را برای ما ایجاد کند که ذهن دانشجو را در بستر تاریخ رشد دهیم و به جلو ببریم. متاسفانه در امروز به دلیل عدم توجه جدی به فضای مدیریت دانش و سبک آموزشی متن محور( در جای خود محاسن زیادی دارد) به علوم درجه دو از جمله تاریخ توجه زیادی نمی شود که با توجه به فوایدی که در بالا ارائه شد، لازم است این روند اصلاح گردد تا طلبه با نقشه ای که از شهر علم دارد هرچه بهتر در خیابان های آن گام بردارد
با توضیحی که در مورد ضرورت و کاردکرد های آن مطرح کردیم این مسئله واضح است که تاریخ فلسفه صرفا بیان اقوال گذشتگان نیست، بلکه علمی است که علاوه بر بیان کامل و بی طرفانه نظرات گذشتگان ، به نقد و تحلیل اندیشه‌ی فلاسفه‌ی بزرگ و تاثیر گذار می پردازد و سعی می‌کند میان فلسفه‌های پیشین و فلسفه‌های موجود ارتباط برقرار کند، لذا نویسندگی صرفا از عهده یک فیلسوف بر می آید تا ضمن تحلیل و نقد آراء گذشتگان، پیوندی صحیح میان فلسفه های گذشته و فلسفه های موجود برقرار کند. با توجه به موارد گفته شده می توان گفت که تاریخ نگاری فلسفه در سه سطح: 1- بیان تاریخ علمای فلسفه 2- بررسی ادوار و مکاتب مطرح شده و فراز و فرود های آن ها 3- و تحلیل مسائل فلسفی، از زمان مطرح شدن تا به امروز، می باشد
پس از پرداخت به ضرورت‌ها و فواید لازم است که در کنار آن به مسئله‌ی هایی که می تواند در این بحث گریبانگیر ما شود نیز توجه کنیم. 1- از مواردی که شخص در حین مطالعه‌ی تاریخ یک علم ممکن است با آن رو به رو گردد، مسئله شکاکیت می باشد. مواجه شدن با مسائلی که علمای آن علم روزگاری آن را مسلم می دانستند و سپس مورد نقض قرار گرفته است یا نظر در یک مسئله که با انواع اقوال رو به رو است باعث می شود شخص از خود بپرسد از کجا معلوم این موردی را که من یقینی و مسلم می دانم فرداروزی مورد نقض واقع نشود؟ اصولا از کجا معلوم که نظر من درست باشد و نظر فرد مقابل من صحیح نباشد؟ مگر هیات بطلمیوسی سال ها مورد تایید دانشمندان نبود و سپس نقض نشد؟ شاید چیزی را هم که من یقینی می دانم اینچنین نقض گردد؟ 2- یا ممکن است فرد در پرداخت به این علوم به خاطر جذابیت ها و گستردگی هایی که دارند از خود علم غافل شود و هیچگاه از مقدمه به ذی المقدمه نرود لذا در کنار پرداخت به باید این را به دانشجو داد که مسائل یک علم دارای درجه بندی هستند و قرار نیست که تمام مسائل آن غیر قابل نقض یا غیرقابل اختلاف باشند و باید تذکر داد که پرداخت به این دست از علوم زمینه ای برای پرداخت به علوم اصلی است، پس مقدمه بودن آن نباید فراموش شود
بررسی تشبیه تمدن به بدن و بررسی این مطلب که آیا هر لزوما افول دارد؟ و آیا بعد از افول امکان صعود هست؟
عدم توجه تاریخ نگاران به رشد فکری مسلمانان در بازه های خاص زمانی
یکی دیگر از مواردی که در مباحث لازم است به آن پرداخته شود، مبحث دوره بندی هایی است که برای ارائه گردیده، نقد و بررسی اقوال مطرح شده در این باب باعث می شود که بتوانیم مدل مطلوب خود را انتخاب کرده و با نقشه صحیحی وارد علم شویم. جناب کربن در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی خود، فلسفه اسلامی را به سه دوره تقسیم می کند: . از اوایل اسلام تا جناب . از سه قرن پیش از صفویه تا دوره‌صفویه، با تمرکز بر عرفا و الهات صوفیانه بخصوص . از دوره‌صفویه تا زمان خودشان از نکات مثبت تفکر ایشان برخلاف عموم مستشرقین دیگر این می باشد که در اندیشه خود به فلسفه ما بعد ابن رشد نیز توجه کرده اند و از لحاظ روشی این دقت را داشته اند که عرفان و شهود چه میزان در فلسفه اسلامی تاثیرگذار بوده است، اما دغدغه ای که ایشان نسبت به فضای مستشرقین داشتند(که در مقدمه و پایان بخش اول به آن اشاره کرده اند) باعث شد که ایشان در طرحشان توجه خاصی به جناب ابن رشد داشته باشند و او را معیار یک دوره لحاظ کنند، در حالی که شاید این امر با فضای واقعی فلسفه اسلامی خیلی همخوانی نداشته باشد، ضمن اینکه نگاه خاص ایشان به حکمت باعث می شود که ایشان مباحث عرفانی را به عنوان یک دوره خاص از حکمت اسلامی مطرح کنند، در حالی که در سنت اسلامی ما این دو علم از هم تفکیک شده‌اند.