#میان_محمد_شریف( تاریخ فلسفه در اسلام)
ایشان #فلسفه_اسلامی را در پنج دوره معرفی می کنند:
. ظهور اسلام تا سقوط بغداد( قرون اولیه)
. رخوت 50ساله
.ابتدای قرن هشتم تا اوایل قرن دوازدهم( شکوفایی دوم)
.سقوط150ساله
. از نیمه قرن سیزدهم تا عصرحاضر( دوره تجدید)
از جمله نکات مثبتی که در کار ایشان مشاهده می شود توجه به نقش #دین، #فرهنگ و علوم دیگر، در #فلسفه_اسلامی است، به طوری که در قسمت ابتدایی و انتهایی کتاب به خوبی به این امور پرداخته اند.
اما شاید بتوان گفت نقطه قوت این طرح موجب #لغزش آن نیز شده است، توجه جدی ایشان به مقوله دین و فرهنگ اسلامی موجب گردیده که عملا معیار دوره بندی خود را دین و فرهنگ اسلامی قرار دهند و با فراز و فرود های دینی، فراز و فرود های فلسفی را هم تبیین کنند، در حالی که این تطبیق در واقعیت صحیح نیست، برای مثال دوره اول رخوت ایشان همزمان است با نهضت فلسفی #خواجه و شاگردانشان که به فلسفه جانی دوباره بخشیدند .
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
#میان_محمد_شریف
#دوره_بندی
#فرهنگ_از_نگاه_حکمت
اگر ما برای جامعه یک وجود حقیقی قائل باشیم با یک پدیدار انسانی رو به رو هستیم که می تواند ما را با یک معنا رو به رو کند. افعال عمومی که در سطح جامعه اتفاق می افتد و افراد به شکل فعال در آن شرکت دارند را می توان افعال جامعه برشمرد که به علت پدیده انسانی بودن ما را با یک معنا مواجه می کنند که ما به آن معنا فرهنگ می گوییم .
پس فرهنگ با توجه به این بیان و توضیحاتی که در بحث معناداری افعال انسانی مطرح کردیم می تواند متصف به خوبی یا بدی شود و به همین دلیل تلاش برای رسیدن به فرهنگ مطلوب از لحاظ فلسفی موجه می شود و بحث پذیرش همه فرهنگ ها امری پوچ می گردد چراکه فرهنگ مطلوب یک امر مشخص معنادار می شود.
با این توضیحات و با توجه به مطالب قبلی این نکته واضح می شود که برای کنش ها و پدیده های اجتماعی یک اجتماع صرفا نباید به شکل بیرونی آن پدیده توجه کرد بلکه با رجوع به فرهنگ آن پدیده اجتماعی باید معنای این پدیده را دریافت و با توجه به آن به قضاوت آن امر پرداخت، مثلا یک فرهنگ سود محور مطالعه علمی می کند و یک فرهنگ حقیقت محور هم مطالعه علمی می کند، پدیده یکی است اما معانی دوتاست و به این ترتیب قضاوت ما نیز متفاوت می شود.
#فرهنگ
#حکمت_عملی