#طرح_مطلوب
از نظر ما #تاریخ_فلسفه_اسلامی به شش دوره کلان که خود دارای بخش های مختلفی هستند تقسیم می شود:
#دوره_تمهید( از آغاز اسلام تا نیمه قرن دوم، قبل از منصور دوانیقی): این دوره را می توان یکی از بال های تفکر عقلانی مسلمانان به شمار آورد، دعوت اسلام به #فکر کردن و #استدلال کردن مسلمین را در شرایطی قرار می دهد که ضمن به وجود آوردن نحله های مختلف فکری، به شکلی فعال با اندیشه های دیگر همچون #اندیشه_یونانی رو به رو گردیده و محتوای مطلوب خود را از آن دریافت کنند. در اواخر این دوره و زمان بنی امیه است که با ترجمه برخی از متون طبی و نجومی ما برای اولین بار با پدیده #ترجمه در جهان اسلام رو به رو می گردیم.
#نهضت_ترجمه( نیمه دوم قرن دوم تا حدود اوایل قرن پنجم): در این دوره با حمایت دستگاه #خلافت از نهضت ترجمه رو به رو هستیم؛ با حمایت خلفا از نهضت ترجمه، افراد و خانواده های سرشناس بسیاری به ورود در این وادی تشویق می شوند. این پدیده باعث به وجود آمدن ظرفیتی عظیم برای تحقق نهضت ترجمه به شکلی دقیق می گردد. در این دوره است که ما باید نوع مواجههٔ #اهل_بیت_علیهم السلام با نهضت ترجمه را واکاوی نموده و بررسی کنیم که این نهضت چگونه باعث ظهور فلاسفه ای مستقل همچون #کندی گردیده است.
#تکوین_مشاء به دست #فارابی و تکامل آن به دست #ابن_سینا: در این دوره ضمن پرداخت به بعضی از فلاسفه مثل سجستانی و اخوان الصفاء و...، به صورت تفصیلی به #فلسفه_مشاء در قالب کار جناب فارابی و ابن سینا پرداخته می شود و نشان داده می شود که فلسفه اسلامی به چه نحو تکون یافت و دلیل اسلامیت آن چه چیزی می باشد.
#افول_مشاء_و_شروع_اشراق: این دوره را می توان به دو بخش #افول_مشاء و ظهور #اشراق تقسیم بندی کرد. در بخش اول فلسفه با موضع گیری شدید افرادی چون #غزالی و #فخررازی به صورت جدی ضربه دیده و تا مرز نابودی پیش می رود، اما با ظهور جناب شیخ اشراق و توجه ایشان به کاستی های مشاء و ارائه راه حل های بدیع برای رفع این نواقص، فلسفه اسلامی به نوعی نجات یافته و راه خود را در فضای حکمی ادامه می دهد.
#تجدید_حیات فلسفه و امتزاج فلسفه وکلام با نیم نگاهی به شریعت و عرفان نظری( بعد از #جناب_خواجه تا #جناب_صدرا): جناب خواجه با توجه به جایگاه علمی و اجتماعی که داشتند و با تدریس کتب مشاء و اشراق و پاسخ گویی به شبهات متکلمین بخصوص فخررازی در مثل شرح اشارات و نقدمحصل باعث رونق دوباره فلسفه می گردند، ایشان با تالیف کتاب تجرید و تلفیق فلسفه و کلام عملا کاری می کنند که از این زمان به بعد هرکس درصدد تحصیل #کلام برمی آید مجبور به مطالعه فلسفه نیز گردد، در ادامه این فضا می باشد که ما با جناب میر سید شریف رو به رو می شویم که ایشان با به وجود آوردن #مکتب_شیراز زمینه جمع میان فلسفه، کلام، دین و حتی عرفان نظری را فراهم تر می کنند.
#شکل_گیری_و_رواج_حکمت_متعالیه: این دوره را میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
بخش اول، شکل گیری #حکمت_متعالیه توسط جناب صدراست. حکمت متعالیه توسط ایشان و با ظرفیتی که پیشتر مکتب شیراز، مکتب اشراق و جناب #میرداماد ایجاد کرده بودند تحقق یافت؛ اما متاسفانه حکمت متعالیه در این بازه به دلیل عظمت افکار جناب میرداماد، بروز فتنه افغان و تضعیف #حوزه_اصفهان، به طرز شایسته ای گسترش نیافت؛ اما با ظهور #مرحوم_بیدآبادی و شاگرد ایشان جناب #ملاعلی_نوری، فلسفه صدرایی جانی دوباره گرفته و شهرت قابل توجهی پیدا کرد. جناب ملاعلی نوری با تربیت شاگردان برجستهای مانند #جناب_ملاهادی_سبزواری و #زنوزی پدر، #فلسفه_صدرایی را در نقاط مختلف ایران گسترش دادند؛ به طوری که برای مثال زنوزی پدر با تاسیس #حوزه_فلسفی_تهران، زمینه تربیت شاگردانی را فراهم کردند که در دوره های بعد و با هجرت ایشان به حوزه های نجف و قم، شاگردانی همچون #علامه_طباطبایی و #امام_خمینی رحمه الله علیهما پرورش یافتند. پس از این دوره، فلسفه صدرایی وارد بخش سوم خود که وجه بارز آن مواجهه با مکاتب فکری مختلف بخصوص #فلسفه_غرب است، می گردد. همچنین در این زمان، حکمت متعالیه با شکل گیری انقلاب اسلامی وارد عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شده و چالش های جدیدی را تجربه می کند که این امر تاکنون نیز ادامه دارد.
#دوره_بندی
شکایت #ملاعلی_نوری رحمه الله علیه از ترک علوم معارفی در زمان ایشان.
این نکات در کتابی نوشته شده که در پاسخی است به رساله ای از مسیحیت در رد اسلام
#عبرت