eitaa logo
یادداشت های فلسفی من
427 دنبال‌کننده
144 عکس
3 ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
و اشتراک با وجود پذیرفتن صورت های مختلف إنّ للمادة - لكونها مبهمة - تحصلات مختلفة نوعية، ففي كل منها تحتاج إلى صورة نوعية خاصة ، و ارتفاعها لا يوجب زوالها بالكلّية؛ بل زوال نوعيتها الخاصة كحال الجنس بالنسبة إلى الفصول المختلفة المقوّم كل منها لوجوده النوعي، فإنّ زوال نوعه بزوال كل فصل لا يوجب زوال الجنس بالكلّية، بل زوال نحو واحد من أنحاء وجوداته و تحصلاته. تعلیقات صدرا بر ص223
وجود، وجود، ماهیت و
نحوه ی وجود
یکی از حرفهای بسیار خوبی که آخوند دارد در همین جاست. ایشان یک حرفی در باب وجود دارد که ریشه‏اش همان اصالت وجود است- که این مطلب اساساً در فلسفه شیخ نیست- و آن اینکه اگر وجود اصالت نداشته باشد اصلا وحدتی حاصل نمی‌شود. یکی از مطالبی که حاجی سبزواری در منظومه‏ گفته این است که ماهیت، مناط تباین و کثرت است و اگر وجود اصالت نداشته باشد اصلا وحدتی حاصل نمی‌شود. اگر وجود اصیل نباشد، با اعتبار لابشرطی و بشرط لائی وحدت حاصل نمی‌شود. این حرف- که با اعتبار لابشرطی و بشرط لائی وحدت حاصل می‌شود- حرف سستی است؛ عمده وجود یک وحدت واقعی است. «لو لم یؤصّل وحدة ما حصلت». آن حیثیتی که مناط صدق حیوان است، و مناط صدق انسان است، و مناط صدق ناطق است و... باید واقعا یک چیز باشد نه با اعتبار. اعتبار نمی‌شود که ملاک وحدت باشد، و الّا می‌شود فرس را لابشرط گرفت و بر انسان حمل کرد. در اینجا وجود است که منشأ وحدت است. خاصیت وجود این است که مفاهیم متباین متعدّد از آن انتزاع می‌شود و هر چه وجود شدیدتر و قوی‏تر باشد مفاهیم بیشتری از آن انتزاع می‌شود. در مورد واجب هم همین طور است. به عقیده ما اگر دنبال این مطلب را بگیریم باید بعضی مطالب را دور بریزیم؛ یعنی مسئله‌ لابشرطی و بشرط لائی دیگر کفایت نمی‌کند؛ و مهم‏تر اینکه اساساً مسئله‌ کلیات خمس از بین می‌رود؛ یعنی علیرغم اینکه دو هزار و اندی سال در این مورد بحث شده است باید آنها را رها کرد... البتّه کلیات خمس را داریم ولی به معنای دیگر؛ معنایش این می‌شود که یک حقیقت است، همان حقیقت نوعیه، و جنس از شکم همان نوع خارج می‌شود و جنس ذاتی فصل است و اساساً بین جنس و فصل تباین وجود ندارد؛ همان طور که وجود ناقص منطوی در وجود کامل است جنس نیز منطوی در فصل است؛ مفهوم جنس در خود مفهوم فصل گنجانده شده است. استاد مطهری، فلسفه ابن سینا، ج ‏1 (مجموعه آثار، ج7)، ص300 توضیح مفصل تر این مطلب را خود ایشان در فصل قبل داده اند: امّا نظر خود ما- حالا به صورت یک فرضیه- این است که: این حکما بیانی دارند در باب تشکیک (تشکیک تقریبا به معنای زیاد و کم است). می‌گویند تشکیک در ماهیت جایز نیست. مثلًا ماهیت انسان را در نظر بگیرید، نمی‌شود گفت یک فرد انسان‏تر است و آن یکی کمتر انسان است. پس تشکیک در چیست؟ می‌گویند تشکیک در اتصافات است؛ یکی عالم است یکی عالم‏تر است و یا تعبیری که می‌گویند فلانی انسان‏تر است به معنی اینکه اخلاقش عالی‏تر است. حکمایی مثل بوعلی که راجع به «اصالت وجود» بحثی نداشته‌اند بحثشان به همین جا ختم می‌شود. امّا شیخ اشراق گفت تشکیک در خود ماهیت جایز است. ولی حکمای بعد از او این مطلب را نپذیرفتند. صدرالمتألّهین که به اصالت وجود قائل شد تشکیک در وجود را قبول کرد؛ یعنی تشکیک فقط در اتصافات و در «وجود ناعت» نیست، در خود وجود هم می‌تواند باشد. ولی ایشان هم در مسئله‌ تشکیک ماهیت نظریه بوعلی را قبول کردند. امّا نظر ما این است که بنابر این سخن که اصالت از آن وجود است و ماهیت اعتباری و از هر جهت تابع وجود است، پس تشکیک در ماهیت به تبع وجود اشکالی ندارد. اگر وجود مشکک شد ماهیت هم مشکک می‌شود. با این حساب به طور کلّی بساط کلیات خمس برچیده می‌شود؛ اساساً بین جنس و نوع هیچ تفاوتی نیست مگر تفاوت تشکیکی؛ یعنی دو ماهیت یکی است، اختلافشان به شدّت و ضعف است، مخصوصاً در باب فصل که ما یک ماهیت نوعی را ذهنا به جنس و فصلی تقسیم می‌کنیم، ولی بین ایندو تفاوتی نیست. ماهیت جنس منغمر در ماهیت فصل است، همان طور که وجود جنس منغمر در وجود فصل است. اساساً ماهیت جنس در ضمن ماهیت فصل هست. آنوقت فرق بین جنس و فصل اعتباری می‌شود. فصل حاوی تمام معنای نوع است. حق این است که همان طور که خود حاجی سبزواری گفته: «حقیقة النوع فصله الأخیر» یعنی فصل تمام حقیقت نوع است نه جزء حقیقت آن. استاد مطهری، فلسفه ابن سینا، ج ‏1 (مجموعه آثار، ج7)، ص288
چه بسا اگر انسان دید بین داشت و همه چیز را وابسته به می دید، غفلت نکرده و بیش از این به حقیقت خود احترام می گذاشت. توجه به وحدت از جمله مواردی است که را به دین پیوند داده و فیلسوف اسلامی را به سمت سالک اسلامی شدن پیش می‌برد.