#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_عباس_علی_خمری☘
🔻این داستان:کنترل نگاه
عادتمان بود توی کوچه وبازار قدم🚶♂ میزدیم وصحبت می کردیم
بخاطر خانم های بدحجابی👱♀ که ازکنارمان
رد می شدند "معذب بود" 😪
برای همین سرش را بالا نمی گرفت
محل کارش هم مراجعین خانم🧕
زیاد رفت و آمد داشتند
یک روز رفتم دفترش در اتاق🚪 باز بود
بیرون ایستاده بودم ونگاهش میکردم👀
داشت بایکی ازخانم ها درباره هماهنگی های تبلیغاتی بحث میکرد
سرش پایین بود و زمین را نگاه می کرد🌾
اصلا متوجه حضورم نشد من هم منتظر ماندم تا صحبت هایش تمام شود
eitaa.com/yadegaranir