eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
82 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
💞خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی (مدافع حرم) ✅قسمت 6⃣1⃣ 💞 خادم حرم‌ام نه مدافع حرم 💠 تلاش‌های امین بر
❤️خاطرات همسر (مدافع حرم) ✅قسمت 7⃣1⃣ 💞تعلق‌خاطری که از من هم عزیزتر بود! 💠 واقعاً از صمیم قلبم راضی نشده بودم فقط به احترام امین و برای اینکه به برسد و آرام شود ساکت شدم😔اما به هیچ عنوان راضی نشدم که شوهرم به آنجا برود و خطری او را تهدید کند. 💠 گفت «برویم خانه حاجی؟» پدرم را می‌گفت. قبول نکردم. گفت «برویم خانه پدر من؟» نمی‌خواستم هیچ‌جا بروم. گفت «نمی‌توانم تو را اینطور بگذارم و بروم. تمام فکر و ذهنم پیش تو می‌ماند. پس بگذار بگویم آنها به اینجا بیایند.» گفتم «نه، حرفش را نزن! می‌خوام تنها باشم. می‌خواهم گریه کنم.» گفت «پس به هیچ‌وجه نمی‌گذارم تنها بمانی.» 💠 وابستگی خاصی به هم داشتیم. واقعاً ارتباطمان عجیب و غریب بود. 29 مرداد 94، اولین اعزامش به بود که حدود 15 روز بعد برگشت. 💠 با وجود تمام تلاش‌هایم، امین اما به اهدافش اعتقاد و ایمان داشت. امین وابستگی زیادی به زن و زندگی‌اش داشت اما وابستگی‌اش به چیزهای دیگری خیلی بیشتر بود. طوری از "خانم زهرا" و "خانم زینب" حرف می‌زد که سر به ‌سرش می‌گذاشتم و به او می‌گفتم «انگار صدها سال با آنها زندگی کردی و در خدمتشان بودی.» به شوخی می‌گفت «پس چی...»☺️😉 💠 دو شب قبل از اینکه امین حرفی از سفر به سوریه بزند، خوابی دیده بودم که نگرانی من را نسبت به مأموریت دو چندان کرده بود. خواب دیدم یک صدایی که چهره‌ای از آن به خاطر ندارم، نامه‌ای برایم آورد که در آن دقیقاً نوشته شده بود"جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) منصوب شده است" و پایین آن امضا شده بود💔 دارد
در دیدار خصوصی که به حضورشان رسیدیم گفتم ما دل‌مان به شما و حضرت آقا قرص است خندید و سرشان را تکان می‌دادند؛ گفتم  از خان‌طومان و بابام خبری ندارید، ما فرزندان شهدا خیلی منتظر هستیم گفتند مطمئن باش  باباتونو برمی‌گردونیم،چون گریه کرده بودم برای اینکه دلجویی کنند یک انگشتربه من و هم به مادرم و برادرانم دادند. شهید شهید حاج 🌐 @yadeshohada313
دیدار به سردار گفتم اگر ممکن است نصیحتم کنید گفتند که برایت کتبا کنار عکس بابات نوشتم که باباتم شاهد باشه.‌.. شهید شهید حاج 🌐 @yadeshohada313
در نماز وتر رفقا اول به حس وحال خودت نگاه کن ببین در چه حالی... نمازشب رو به صد روش میشه خواند امااین روش رو شما گوش کنید؛ ببینید یک رکعت نماز وتر نیت کن بعد اگر حال داشتی و حس معنویت بالابود به روش اصلی بخون اگرنه که لزومی نداره حتما بعداز حمد ۳بار توحید بخونی و یک ویاس و فلق بلکه میشه به یک حمد و یک توحید و سوره ناس و فلق روهم به یکیش بسنده کرد... شیرین و جذاب ترین بخشش قنوت نماز وتر هست❤️ هم میشه برای چهل مومن بدین شکل( اللهم اغفر لامام خامنه ای) دعاکرد وهم میتونید کلا چهل مرتبه بگید (اللهم اغفر للمومنین و المومنات) ولی بنظر من چهل مرتبه بصورت( اللهم اغفر لامام خامنه یافلانی) بخونید✔️ 📝حالا شما یه تکه کاغذ بصورت خیلی کوچیک بردار چهل مومن رو دسته بندی کن چجوری؟ میگم بهت: ☘رفقا جز ۴۰ مومن حتما حتما چند که دوست دارید رو نام ببرید مطمعن باشید اون شهدا هم دعاتون میکنند و این هارو اول اختصاص بدین بدین شکل: 1)اللهم اغفر لِشهید محسن حججی تا هرچندتا دوست داشتید. ☘بعد از شهدا چند مومن رو اختصاص بدین به کسانی که ازشون حقی بر گردن شماهست مثل کسانی که ازشون غیبت کردین و... بعدها بدرد تون میخوره میتونید به این شکل ازشون حلالیت بگیرید یا کسانی که مثل جانبازان یا استادان و کسانی که راهنمای شما در دین و زندگی بودند... ☘و تعدادی از مومنین رو اختصاص بدین حتما به دست شون از دنیا کوتاهه و نیاز به دعای ماها دارند وبدون شک هم باعث میشه از دعای خیرشون بهرمند بشیم درنام بردن اونها حتما کلمه مرحوم رو ذکر کنید مثلا (اللهم اغفر لِمرحوم فلانی... ☘وتعداد اخر روهم اختصاص بدیم به کسانی که دوست شون داریم (خانواده و دوست ورفیق) رفقا کسانی که بما نزدیک هستند حتما لازم نیست اسم و فامیل شون رو بگیم مثلا اللهم اغفر لِمامانم یا بابام ودایی و عمو.. چرا گفتم روی برگه بنویسید چون ممکنه یادتون بره و اینکه تکه کاغذ انداره کف دست تون باشه بزارید روی کف دست چپ تون روبروتون بگیرید .. یا اگر ذهن خوبی دارید میتونید همانطورکه مستجبه با دست راست تسبیح بدست بگیرید و بادست چپ قنوت. 👇👇 شو بیا کانال و بخون نمازشب واقعا شیرین هست..@namazeshab314
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
بعضی گناها خیلی خوشگلن، اصن به تیپ و قیافه شون نمیاد گناه باشن...!!!! مث #عجب مث حسادت مث کثرت عمل و
یواش یواش اشک چشم رو خشک میکنن ... بعد تو روضه سیدالشهدا دلت داره تیکه میشه ولی دریغ از یه نمه اشک..💔 نزاریم کار به اونجا بکشه💫 بحث برای شب های اینده ان‌شاءالله
در نماز وتر رفقا اول به حس وحال خودت نگاه کن ببین در چه حالی... نمازشب رو به صد روش میشه خواند امااین روش رو شما گوش کنید؛ ببینید یک رکعت نماز وتر نیت کن بعد اگر حال داشتی و حس معنویت بالابود به روش اصلی بخون اگرنه که لزومی نداره حتما بعداز حمد ۳بار توحید بخونی و یک ویاس و فلق بلکه میشه به یک حمد و یک توحید و سوره ناس و فلق روهم به یکیش بسنده کرد... شیرین و جذاب ترین بخشش قنوت نماز وتر هست❤️ هم میشه برای چهل مومن بدین شکل( اللهم اغفر لامام خامنه ای) دعاکرد وهم میتونید کلا چهل مرتبه بگید (اللهم اغفر للمومنین و المومنات) ولی بنظر من چهل مرتبه بصورت( اللهم اغفر لامام خامنه یافلانی) بخونید✔️ 📝حالا شما یه تکه کاغذ بصورت خیلی کوچیک بردار چهل مومن رو دسته بندی کن چجوری؟ میگم بهت: ☘رفقا جز ۴۰ مومن حتما حتما چند که دوست دارید رو نام ببرید مطمعن باشید اون شهدا هم دعاتون میکنند و این هارو اول اختصاص بدین بدین شکل: 1)اللهم اغفر لِشهید محسن حججی تا هرچندتا دوست داشتید. ☘بعد از شهدا چند مومن رو اختصاص بدین به کسانی که ازشون حقی بر گردن شماهست مثل کسانی که ازشون غیبت کردین و... بعدها بدرد تون میخوره میتونید به این شکل ازشون حلالیت بگیرید یا کسانی که مثل جانبازان یا استادان و کسانی که راهنمای شما در دین و زندگی بودند... ☘و تعدادی از مومنین رو اختصاص بدین حتما به دست شون از دنیا کوتاهه و نیاز به دعای ماها دارند وبدون شک هم باعث میشه از دعای خیرشون بهرمند بشیم درنام بردن اونها حتما کلمه مرحوم رو ذکر کنید مثلا (اللهم اغفر لِمرحوم فلانی... ☘وتعداد اخر روهم اختصاص بدیم به کسانی که دوست شون داریم (خانواده و دوست ورفیق) رفقا کسانی که بما نزدیک هستند حتما لازم نیست اسم و فامیل شون رو بگیم مثلا اللهم اغفر لِمامانم یا بابام ودایی و عمو.. چرا گفتم روی برگه بنویسید چون ممکنه یادتون بره و اینکه تکه کاغذ انداره کف دست تون باشه بزارید روی کف دست چپ تون روبروتون بگیرید .. یا اگر ذهن خوبی دارید میتونید همانطورکه مستجبه با دست راست تسبیح بدست بگیرید و بادست چپ قنوت. 👇👇 شو بیا کانال و بخون نمازشب واقعا شیرین هست..@namazeshab314
🔺🔹🔹🔺 🔻 (این داستان👈اولین پله های تنهایی) ــــ.ــــ.ــــ.ــــ.ــــ.ــــ.ـــــ.ـــــ.ـــــ 🔶مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود ... نیم ساعت ⌚️دیگه زنگ کلاس بود ... و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم🚌 ... کجا پیاده بشم ... یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید ...🚕 همون طور ... چند لحظه ایستادم ... برگشتم سمت در که زنگ بزنم🛎 ... اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد ... - حالا چی می خوای به مامان بگی؟ 🤔... اگر بهش بگی چی شده که ... مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره... این یکی هم بهش اضافه میشه ...😥 دستم رو آوردم پایین ... رفتم سمت خیابون اصلی ... پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه ... و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم ...🔷 مردم با عجله در رفت و آمد بودن ... جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت ... ندید گرفته می شدم ... من ... با اون ☹️ ... یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم ... رفتم توی یه مغازه ... دو سه دقیقه ای طول کشید ... اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم ... با عجله رفتم سمت ایستگاه ... دل توی دلم نبود ... یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن ...😟 اتوبوس رسید🚌 ... اما توی هجمه جمعیت ... رسما بین در گیر کردم و له شدم ... به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل ... دستم گز گز می کرد ... با هر تکان اتوبوس... یا یکی روی من می افتاد ... یا زانوم کنار پله له می شد...😫 توی هر ایستگاه هم ... با باز شدن در ... پرت می شدم بیرون ...😰 چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم ... با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ ... و من ...😭 بالاخره یکی به دادم رسید ... خودش رو حائل من کرد ... دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار ... توی تکان ها ... فشار جمعیت می افتاد روی اون ... دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود ... سرم رو آوردم بالا ... - متشکرم ... ... اون لبخند زد ... اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم ...😊 . دارد...🍃