برگی از دفتر فرهنگ ایران
برای کسانی که بنام ملی گرایی ، ایرانیان را جور دیگری معرفی می کنند...
علوی دوست باش #خاقانی
کز عشیرت علی است فاضلتر
هرکه بد بینی از نژاد علی
نیکتر دان ز خلق و عادلتر
بدشان بهتراز همه نیکان
نیکشان از فرشته کاملتر
دست من خالی است و چشمانی
پُرِ اشک و گناه آوردم
از خودم هم فراریام، امشب
من به اینجا پناه آوردم
چیز بهتر نداشتم، با خود
غیر ازین چشمهای گریانم
گریهام قاطی ریا شده است
اشک خالص که نیست، میدانم
باخودم فکر می کنم گاهی
" بی حیا این هزارمین بار است"
در دلم وحی می شود انگار
که دوباره بیا که غفار است
سالها بندهی خودم بودم
هی خودم را فریب میدادم
همه چیزم به پای نَفْسم رفت
جان مولا برس به فریادم
قسمت میدهم تورا حقِ
خانهای که درش در آتش سوخت
قسمت میدهم به آن مردی
که پَر همسرش در آتش سوخت
به همان ذوالفقار تنها که
سپرش را مقابلش کشتند
به علی که دو دست او بستند
همسرش را مقابلش کشتند
یا الهی به حق آن اشک و
گریههای درون چاه علی
آهِ مرد غریب میگیرد
قسمت میدهم به آه علی
می روم با دوچشم گریانم
به در خانهی علی امشب
آن علی که حدود سی سال است
کَمکَمَک جانش آمده بر لب
خاطرات گذشته میکُشَد و
فکر فردا عذاب می دهدش
تب مولا که میرود بالا
دست عباس، آب میدهدش
به حسن خیره میشود گاهی
یاد کوچه ... و میرود از حال
به حسینش نگاه میکند و
روضه میخوانَد از تهِ گودال
حَسَنم پس چرا از آن سیلی
هیچ حرفی به من نمیگفتی؟
نگرانم حسین جان! روزی
زیر پاهای اسب میاُفتی
چقدر حرفهای ناگفته
از وصایای همسرش دارد
به حسینش نگاه میکند و
گوشهچشمی به دخترش دارد
همهی ماجرای فردا را
از دوچشم حسین خود میخوانْد
یاد آن نیزهها و خنجرها...
خیره بر حنجر پسر میمانْد
همهی روضههای کرب و بلا
باهم از پیش چشم او رد شد
آه این قامت رشید حسین
قسمت سُمّ اسب خواهد شد
لحظههای وداع آخر تا
خواست زیر گلوش بوسه زند
یادش آمد که هیچ شمشیری
جای این بوسه را نمیبُرَّد
تا به زینب نکاه میکرد... آه
صورتش غرق حسِ غربت بود
آخر این نازدانهی بابا
سرنوشتش غم و اسارت بود؟
⚫️ اعمال مخصوص شب ۲۱ ماه رمضان
🔵 به غیر از اعمال مشترکه شب های قدر اعمال مختصه این شب به قرار زیر است :
1⃣ نماز شب بیست و یکم ماه رمضان؛ در شب بیست و یکم ماه رمضان خواندن نمازی هشت رکعتی به گونهای که پس از سوره حمد، هر سوره دلخواهی خوانده شود، مورد سفارش قرار گرفته است.
2⃣ لعن بر قاتل امیرالمومنین علی(ع): گفتن ۱۰۰ بار ذکر «اللهم العن قتلة امیرالمومنین» و زیارت امیرالمومنین(ع) توصیه شده است.
3⃣ توصیه شده تا دعای زیر خوانده شود:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِی حِلْما یَسُدُّ عَنِّی بَابَ الْجَهْلِ وَ هُدًی تَمُنُّ بِهِ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ ضَلالَةٍ وَ غِنًی تَسُدُّ بِهِ عَنِّی بَابَ کُلِّ فَقْرٍ وَ قُوَّةً تَرُدُّ بِهَا عَنِّی کُلَّ ضَعْفٍ وَ عِزّاً تُکْرِمُنِی بِهِ عَنْ کُلِّ ذُلٍّ وَ رِفْعَةً تَرْفَعُنِی بِهَا عَنْ کُلِّ ضَعَةٍ وَ أَمْناً تَرُدُّ بِهِ عَنِّی کُلَّ خَوْفٍ وَ عَافِیَةً تَسْتُرُنِی بِهَا عَنْ کُلِّ بَلاءٍ وَ عِلْما تَفْتَحُ لِی بِهِ کُلَّ یَقِینٍ وَ یَقِینا تُذْهِبُ بِهِ عَنِّی کُلَّ شَکٍّ وَ دُعَاءً تَبْسُطُ لِی بِهِ الْإِجَابَةَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ یَا کَرِیمُ وَ خَوْفا تَنْشُرُ [تُیَسِّرُ] لِی بِهِ کُلَّ رَحْمَةٍ وَ عِصْمَةً تَحُولُ بِهَا بَیْنِی وَ بَیْنَ الذُّنُوبِ حَتَّی أُفْلِحَ بِهَا عِنْدَ الْمَعْصُومِینَ عِنْدَکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
4⃣ غسل کردن؛ گفته شده است که در هر شب از شبهای این دهه غسل مستحب است.
روایت شده است که حضرت رسول(ص) در هر شب این دهه غسل میکرد و اعتکاف در این دهه مستحب است و فضیلت بسیار دارد و أفضل اوقات اعتکاف است که روایت شده که مقابل دو حجّ و دو عمره است: «وَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ: اِذا کانَ الْعَشْرُ الْأَواخِرَ، اعْتَکَفَ فِی الْمَسْجِدِ، وَضُرِبَتْ لَهُ قُبَّةٌ مِنْ شَعْرٍ، وَشَمَّرَ الْمیزَرَ، وَطَوی فِراشَهُ؛ رسم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله چنان بود که چون دهه آخر ماه رمضان میشد در مسجد معتکف میشد و چادری معین برایش میزدند و کمر را محکم میبست و بستر خواب را جمع میکرد.
5⃣ دعایی که در «مصباح المتهجّد» و «کافی» نقل شده است که در شب بیست و یکم خوانده میشود:
یا مُولِجَ اللَّیْلِ فِی النَّهارِ، وَمُولِجَ النَّهارِ فِی اللَّیْلِ، وَمُخْرِجَ الْحَیِّ مِنَ......( رجوع به مفاتیح الجنان)
6⃣ صلوات فرستادن؛ به فرموده «شیخ مفید»، در این شب صلوات بسیار فرستید و بر ظالمان و غاصبان حقوق آل محمّد صلی الله علیه وآله و همچنین بر قاتل امیرمؤمنان علیهالسلام بسیار لعن فرستید و برای خویش و پدر و مادرش و سایر مؤمنان دعا کنید.
7⃣ دعا برای وجود مبارک امام زمان(ع) و فرج آن حضرت، یکی دیگر از اعمال این شب است.
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبار در مناقب او گفته هل اتی
زورآزمای قلعهٔ خیبر که بند او
در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود
تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچهٔ مروت و سلطان معرفت
لشکر کش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
...
غم نیست زخم خوردهٔ راه خدای را
دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا
مابین آسمان و زمین جای عیش نیست
یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟
عمرت برفت و چارهٔ کاری نساختی
اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیا
کردار نیک و بد به قیامت قرین تست
آن اختیار کن که توان دیدنش لقا
تا هیچ دانهای نفشانی به جز کرم
تا هیچ توشهای نستانی به جز تقی
گویی کدام سنگدل این پند نشنود
بر کوه خوان که باز به گوش آیدت صدا
نااهل را نصیحت #سعدی چنانکه هست
گفتیم اگر به سرمه تفاوت کند عمی
آوردهاند که در باغی بلبلی بر شاخ درختی آشیانه داشت. اتفاقاً موری ضعیف در زیر آن درخت وطن ساخته و از بهر چند روزه مقام و مسکنی پرداخته. بلبل شب و روز گرد گلستان در پرواز آمده و بربط نغمات دلفریب در ساز آورده، مور به جمع نفحات لیل و نهار مشغول گشته، و هزاردستان در چمن باغ به آواز خویش غره شده. بلبل با گل رمزی می گفت و باد صبا در میان غمزی می کرد. چون این مور ضعیف ناز گل و نیاز بلبل مشاهده می کرد، به زبان حال می گفت از این قیل و قال چه گشاید، کار در وقت دیگر پدید آید.
چون فصل بهار برفت و موسم خزان درآمد خار جای گل بگرفت، و زاغ در مقام بلبل نزول کرد، باد خزان در وزیدن آمد، و برگ از درخت ریزیدن گرفت. رخساره برگ زرد شد، و نفس هوا سرد گشت. از كلۀ ابر دُر میریخت، و از غربیل هوا کافور میبیخت. ناگاه بلبل در باغ آمد، نه رنگ گل دید و نه بوی سنبل شنید. زبانش با هزاردستان لال بماند، نه گل که جمال او بیند و نه سبزه که در کمال او نگرد. از بی برگی طاقت او طاق شد، و از بینوایی از نوا باز ماند. فرو مانده با یادش آمد که آخر نه روزی موری در زیر این درخت خانه داشت و دانه جمع می کرد؟! امروز حاجت به در وی برم و به سبب قرب دار و حق جوار (حق همسایگی)چیزی طلبم.
بلبل گرسنه ده روز پیش مور به دریوزه رفت. گفت ای عزیز سخاوت نشان بختیاری است و سرمایۀ کامکاری، من عمر عزیز به غفلت می گذاشتم، تو زیرکی میکردی و ذخیره میاندوختى، چه شود اگر امروز نصیبی از آن ،کرامت کنی؟!. مور گفت تو شب و روز در قال بودی و من در حال، تو لحظه ای به طراوت گل مشغول بودی و دمی به نظاره بهار مغرور، نمی دانستی که هر بهاری را خزانی و هر راهی را پایانی باشد.
ای عزیزان! قصۀ بلبل بشنوید و صورت حال خود ،بدان جمله حمل کنید و بدانید که هر حیاتی را مماتی از پی است، و هر وصالی را فراقی در عقب،
صاف حیات، بیدُرد نیست، اطلس بقا ،بیبُردِ فنا نه، نه !
اگر قدم در راه طاعت مینهید« ان الابرار لفی نعیم »برخوانید که جزای شماست، و اگر رخت در کوی معصیت میکشید «و ان الفجّار لفی جَحیم »برخوانید که سزای شماست. در بهار دنیا چون بلبل غافل مباشید و در مزرعۀ دنیا به زراعتی اطاعت اجتهاد نمایید که « الدنیا مزرعة الاخرة » تا چون صرصر خزان موت در رسد، چون مور با دانه های عمل صالح به سوراخ گور درآیید.
کارتان فرمودهاند(فرمان داده اند که کاری کنید به کار بیاید)، بیکار مباشید تا در آن روزها که شهباز «اذا وقعت الواقعة »پرواز کند و پر و بال «لیس لوقعتها كاذبة» باز کند، و کوس «القارعه »بجنباند, از نیش آفتاب قیامت مغزها در جوش آید، و از هیبت نفخۀ صور دلها در خروش، معذور باشی و پشت دست تحسّر به دندان تحیر نبری که چنین روزی در پیش داری و جهد کنی که در این ده روزه مهلت زوادهای (زاد و توشه ای)حاصل کنی و ذخیره ای بنهی که روز قیامت روزی باشد که خلایق زمین و ملائکه آسمان متحیر و متفکر باشند و انبیا لرزان و اولیا ترسان و مقربان و حاضران مستعان.
گر به محشر خطاب قهر کند
انبیا را چه جای معذرت است
پرده از روی لطف گو بردار
کاشقیا را امید مغفرت است
اگر امروز از مزرعه دنیا توشه برداری فردا به بهشت باقی فرود آیی.
کسی گوی دولت ز دنیا برد
که با خود نصیبی به عقبی برد
#سعدی
... گدایان بینی اندر روز محشر
به تخت مُلک همچون پادشاهان
چنان نورانی از فرّ عبادت
که گویی افتابانند و ماهان
تو خود ،چون از خجالت سر بر آری
که بر دوشت بوَد بار گناهان
اگر دانی که بد کردی و بد رفت
بیا ، پیش از عقوبت ، عذر خواهان ...
رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار
هزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزانند
مرا چو با تو که مقصودی آشتی افتاد
رواست ، گر همه عالم به جنگ برخیزند
...
ای دوستان، خدای تعالی، به تقوا می فرماید و نشان دوستی فرمان بردن است. تو که دعوی دوستی خدای عزوجل کنی ، پرهیزگاری کن ،چنان که فرموده است. نکنی، دعوی بی بینه (و برهان) آورده باشی ، ترسم که ثابت نشود .
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو می روی به ترکستان است
مخالفت ، صفت دشمنان است ، از دوستان نپسندند «ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم : از کسانی نباشید که (خدای عزوجل را از یاد بردند) و فرمان خدای تعالی فراموش کردند و لاجرم ، درِ معرفت باری (تعالی) ، بر ایشان بسته شد...
فرمود «و فی انفسکم افلا تبصرون»
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
خود، سراپرده ی قدرش ز مکان بیرون بود
آن که ما در طلبش کون و مکان گردیدیم
صورت یوسف، نادیده ،صفت می کردند
با میان آمد و بی عقل و زبان گردیدیم
همچو بلبل همه شب نعره زنان، تا خورشید
روی بنمود ، چو خفاش ، نهان گردیدیم
با اول سخن آییم تا مقصود فوت نشود ، ... کافر از ترک عبادت غم نخورد و از معصیت باک ندارد ، اصل، اعتقاد است ، چون (کسی)اصل ندارد ، فرع به چه کار(ش) آید ؟!
در ادای عبادت، تقصیر و تهاون(سستی ) روا مدار تا به صفتی از صفت بیگانگان (با خدای عز اسمه) موسوم نشوی که از تو ، قبیح تر و ناخوبتر آید .
دشمن که جفایی کند آن شیوه ی اوست
باری ، تو جفا مکن ، که معشوقی و دوست
#سعدی
کعبه بشکاف ؛مرادت آمد
تا گلو حرف نهان دارد عشق
قدر این قدر بدان خانه حق
فزت و رب دهان دارد عشق
ای فلک از قدم روز بگو
از امیری، که به دوشش نان داشت
تا خداوندی او راه نبود
غیر ممکن شدنش امکان داشت
سر هر کوچه ؛طوافی می کرد
شمس و مهتاب ؛غزل می خواندند
صد ملک بر سرسجاده ی صبر
زیر لب خیرالعمل می خواندند
کاش آن شب ؛وسط راه طلب
ذوالفقاری به کمر می بستی
تا که از ترس ؛بمیرند ای کاش
آیتی زرد؛ به سر می بستی
ابن ملجم، همه ی همهمه هاست
که صدای تو به جایی نرسد✓
او بهانه است که در دجله ی پیر
ناخدایی به خدایی نرسد
تو چه گفتی که در آن حلقه ی چاه
آب از اندوه به قل قل آمد
سر سجاده ی هر تیره دلی
بویی از دامنه گل آمد
تا که از قافله تان جاماندیم
از شما یاری و از ما گله بود
خانه هایی که بنا می کردیم
بر دهان گسل وزلزله بود
قطره هایی که به صورت دارند
عرق شرم و نگاهی خیس است
تا شما روی گرفتی از نور
سهم آتشکده ی ابلیس است
ما که امروز به تنگ آمده ایم
هر طرف خانه ملجم شده است
از خود ماست که بر ماست علی
یا علی گفتنمان کم شده است
ماه و خورشید شمایید شما
بی شما روز به یغما می رفت
هرکه تنها به جهان می آمد
آخرش هم تک و تنها می رفت
از شما بود که باران صبور
روی افسرد گی خاک آمد
از شما و پسرت بود ای عشق
قدسیان را ره افلاک آمد
من اسیر خودمم کاری کن
آخرش سر به قدم بگذارم
نرسد روز سیاهی که در آن
قدمی محض تو کم بگذارم
علی رضا آذر
علی به باغ فدک، بیلِ زارعان بر دوش
چنان که چوب شبانان، عصاست با موسا
هوا تَفیده، دهن روزه، کار مرد افکن
ولی چه حملهی بیجا، به کوهِ پابرجا
عرق به طرفِ جبین، شدّههای مروارید
که موج ریخته باشد، به ساحلِ دریا
فتاد ناگهش از پیش دیده، پردهی غیب
به چشم باز فرو رفت، در دلِ رؤیا
چه دید؟ فتنه فتّانهایست شهر آشوب
شکسته طَرفِ نقاب و، گُسسته بندِ قبا
به شیوه، چون قلم سِحرِ سامری فتنه
به غمزه، چون غزلِ قیس عامری غوغا
به بِنتِ عامره مانَد، که در بلادِ عرب
ستارهایست درخشان و، شاهدی یکتا
ولی چو شعله، که از خشک و تر نیندیشد
سَلیطهایست، کجا پرده و کجا پروا؟
کمانه بسته، چو تیرِ شهاب می آمد
که موج سر همه کوبد، به سینه خارا
علی جوانِ یلی بود، نو خط و نورَس
ولی کجا سگ نفس و حریم شیر خدا؟
رسید در حرم حُرمت و عفافِ علی
به عشوه کرد سلامی و، گفت: من دنیا
مرا به عقد خود آور، که من برای علی
براتِ عِزّتم از بارگاهِ عِزّ و عُلا
قبولِ صیغه عقد و، کلیدِ گنج الست
نهفته زیر زبانت، یکی بگوی: بلا
بیا معامله کن، بیل دستِ مُزدوران
به من دِه و، بِسِتان تاج و تختِ استغنا
کلید هر چه خزانه است، با تو خواهم داد
جهیزِ من شجرِ الخُلد جنّتُ المأوا
علی مخاطرهها دیده، جنگها کرده
ولی چه بود که اینجا عظیم یافت بلا؟
چه رِخنه بود، به ارکانِ دین که در ملکوت
فرشتگان همه برداشتند، دست دعا
«جهاد اَکبرِ» سردارِ دین و تقوا بود
در این مخاطره لرزید عرش و فرش و سما
علی سفینه دل، سخت در تلاطم دید
ولی سکینهی غیبی، رسید و گفت: بپا
بلی، سفینه نوح و نجاتِ اُمّت بود
که باز یافت سکونت، به عرشهی اعلا
علی به چشم خدا، خیره شد به دختر و یافت
چروک سیرتِ زشتش، به صورتِ زیبا
ببین چه گفت؟ که ابقا به هیچ نکته نکرد
برو برو، که تو با کس نمی کنی اِبقا
برو، تو گرسِنِه چشمانِ کور دل بفریب
که من به فضلِ خدا، سیرم از جمالِ شما
من از جهانِ شما، جمله قانعم به کفاف
بُد آن قدر، که رضا داده کارگاهِ قضا
من از جهان به همین قوت قانعم، آری
کجا رسد همه دنیا، به یک تنِ تنها
از این گذشته، جهان خوان لاشخوران است
به میهمانی کرکس، نمی رود عنقا
من از جهانِ تو، یک گوشه خواهم و آن هم
پی مبادله، با زاد و توشهی عقبا
گرفتم آن که جهان را، همه به من دادی
مگر نه سیر و مسیر جهان بُوَد، به فنا
چگونه کام علی را، روا توانی ساخت
جهان نساخته هیچ آفریده کامروا
کدام عهد تو بستی، که باز نشکستی
کدام عاشق بی دل، که از تو دید وفا
مگر نه پادشهان را و، پهلوانان را
به زیر خاک و گِل و تخته سنگ، دادی جا
مگر نه خاتم پیغمبران محمّد، مُرد
که بود سر گُل اولادِ آدم و حوّا
دهانِ گرگ اجل را، کجا توانی بست؟
مگر ندوخته چشم حریصِ گور، به ما
هوای آتش شوقم، به عالم دگر است
به آب و خاک خسیسان، چه جای نشو و نما؟
چنین رباط سپنجی، کجا سزای من است
سرای سرمدیام دِه، که آن مراست سزا
بدین جهان فنا، می توان تجارت کرد
تجارتی که بُوَد سودِ آن، جهانِ بقا
مگر کنند به اَسعار آخرت تبدیل
وگرنه نقدِ جهان، قصّه بود و بادِ هوا
برو به دور، که دنیا به پیشِ چشم علی
همه کتیبهی عبرت خوش است و دور نما
حریف باخته، تا رفت دور خود پیچد
فتاد، پرده اش از روی کید و مکر و ریا
عوارض از بَزَک و، زرق و برقها همه ریخت
حقایق آن چه که در پرده بود، شد پیدا
خدا به دور! چه عفریت بد هیولایی
عجوز و عاریتی، جمله بر تنش اعضا
چنان که، گیسو و پستان و چشم مصنوعی است
جمالِ پیر زَنکهای هرزهی حالا
مظاهر حق و باطل، جدا شدند از هم
خدا گشاده جبین بود و اهرمن رسوا
دوباره بیلِ علی شد بلند و، می دانی
به گوش دیو چه میگفت با زبان صدا:
برو به کار خود ای دون، که در دیارِ علی
به عالَمی نفروشند، مویی از زهرا
#محمدحسین_شهریار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹روضهخوانی شهید «تورجیزاده» پشت بیسیم به درخواست شهید خرازی
🌴◼🌴◼🌴◼🌴◼🌴◼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👁️🎥 فزت و ربّ الکعبه 🏴
▪️روضهی سحر نوزدهم ماه رمضان و ضربت خوردن امیرالمؤمنین علیهالسلام
#راوی
#حکیم_انقلاب
#شب_قدر
💔 یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 💔
🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲
4_5944801325454723906.mp3
5.03M
#تلاوت_کامل ☝️
🔸 تلاوت آرامش بخش و محزون استاد عبدالباسط از سوره مبارکه قدر
هدایت شده از یادگاه (فصل آگاهی)
مرحوم آیت اللّه میرزا جواد ملکی، عارف بزرگ معاصر، می فرماید: «هنگام قرآن به سرگذاشتن چهار نیت را از دل بگذارنید:
1. مغز که به مثابه مرکب عقل و خرد است، به واسطه قرآن تقویت شود؛
2. عقل و خرد انسان به واسطه قرآن و علوم قرآن تکمیل گردد؛
3. عقل و خرد در برابر قرآن و عظمت آن خاضع گردد؛
4. نور عقل و خرد به قرآن ضمیمه شود».
👇👇👇👇👇
در حقیقت ما با این عمل، نشان می دهیم که اندیشه و خردمان، بلکه همه هستی مان زیر نظر قرآن است و با کتاب خدا، به خدا رو می کنیم.
کاشکی من چاه بودم
گوش میدادم نیمه شب درد دلاشو
کاشکی من آب بودم
میگرفتم تو بغل اشک چشماشو
یا که سائل بودم
میشنیدم حتی واسه یه بار صداشو
اما چه فایده
کاشکی شمشیر بودم
مثل ذوالفقار میذاشتم دست تو دستاش
یا سپرکه آخر شد همش خرج جهیزیه زهراش
یا اصلا خاک بودم
گرد و خاکی میشدم به زیر پاهاش
اما چه فایده
این علی علیِ سابق نیست
خوشی هم که بر نمیگرده
حق داره آخه با این دستاش
زهراشو خودش کفن کرده
با یه دل شکسته
دستای پینه بسته
علی رفت
بهتره بگیم ما
روزی که رفته زهرا
علی رفت
غربت آخه بیشتر از این
پهلوون خونه نشین
مرهم نزن دوباره خون روی سرم را
زینب بیا و بردار با گریه بسترم را
گیرم طبیب امشب زخم مرا دوا کرد
پیش تو می شکافد صد زخم دیگرم را
یک عمر چاه کوفه هم ناله علی بود
با فاطمه گرفتم احیای آخرم را
سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند
آنها که بد شکستند پهلوی همسرم را
زهرا میان بستر رویش کبود بوده
بگذار پای آن غم زردی پیکرم را
علی علی علی علی علی علی
او را که غسل دادم سر را زدم به دیوار
چه خوب شد ندیدی بازوی پر ورم را
زهرا غم حسن را در کوچه دید و جان داد
رویش نشد بگوید بردار زیورم را
طبق روال مادر روضه فقط حسین است
رفتم به کربلایت پای منبر است
از صبح تا غروبی صد بار گریه کردم
گودال را بگویم یا غارت حرم را
اصلا بیا ابالفضل جان تو جان زینب
در بین کوفه تنها نگذار دخترم را
حتی اگر که خوردی بالای نیزه ها سنگ
نگذار که بگویند بردند معجرم را
چرا دشمنان جمهوری اسلامی ، سعی در جذب نخبگان ملی و مذهبی (چه علمی چه ورزشی چه هنرهای هفتگانه ،چه سیاسیون چه ...) دارند؟!
هرچند ، این یک مطلب کلی هست و درباره حاکمیت ما هم صدق میکنه ، اما ساده ترین شکلی که میشه جواب داد :
چون ، به ظاهر ، جوامع بشری ، طایفه ای و قبیله ای اداره نمیشن ، اما
در محدوده ی ذهن و فکر ، همون رسومات قبیله ای حاکمه.
شاگرد به استادش اعتماد میکنه و هرچی او گفت میگه حرف استاد من درسته.
کاربرهای مجازی به اسم و شهرت افراد اعتماد میکنن و هر مطلب که ارسال و منتشر کنند براشون حجته .
دانشجوهای دانشگاه صنعتی الف با دانشجوهای دانشگاه صنعتی ب ، صد و هشتاد درجه از نظر فکری و فرهنگی اختلاف دارن ، چون صاحبان کرسی تعلیم اون دانشگاه (همون سران قبیله سابق), با صاحبان کرسی تعلیم این دانشگاه ، اختلاف فکری فرهنگی دارند.
و ... و... و...
کد خدا را ببین ده را بچاپ!
افراد سرشناس را با تطمیع جذب میکنن تا با این کار ، جمع طرفدارانش و کسانی که به این فرد اعتماد کردن را از یک مسیر به مسیر دلخواهشون هدایت کنن.
آدم های سرشناس ، مستعد هستند که خودشون رو بفروشن. قیمتشون رو تعداد طرفداراشون تعیین میکنه و کاری که ازشون بر بیاد . یعنی شعاع تاثیرگذاریشون.
رشد ، وقتی اتفاق می افته که فرد فرد جامعه صاحب فکر بشه. قدرت فکرکردن رو بدست بیاره. و قبیله ای ، در زمینه تفکرات ، مرید و مراد بازی راه نندازه .
در زمینه پیروی ،
تنها استثنا ، امام جامعه فعلی و زمان ماست. چرا؟! چون بر گفتار و رفتار امام جامعه فعلی ، مجمعی از خبرگان علم فقاهت و سیاست ، نظارت مستمر دارن . برخلاف بقیه اساتید و رهبران فرق و اشخاصی که شهرت پیدا کردن ،
چون ، روی افکار و رفتار اینها ، هیچ نظارت نیست . هیچ معیاری برای نظارت بر گفتارشون مطرح نشده . و هر شخص ملقب به یک شهرتی ، مثلاً استاد یا حجت الاسلام یا ...، با انتساب خودش به یک مکتب علمی یا مرکز فرهنگی و حوزوی ، صرفا داره نشر تراوشات ذهنی خودش رو انجام میده بدون اینکه نقد و بررسی شده باشند.
مخالف طرح نظرات این اشخاص نیستم ، مطرح کنند ، اما
جامعه کم برخوردار محروم از قوه ی سنجش منطقی و قدرت تحلیل و تخصص ، قربانی خیلی از این مطالب شدند . به همین علت ، من نمی توانم جامعه ی مخاطبین این افراد رو جاهل خطاب کنم و بهشون تهمت جهل بزنم. مگر اینکه بگم :
مثلاً:
من در زمینه سیاست تخصص ندارم اما در زمینه فنی مهندسی خبره ام. من مهندس خوبی هستم اما سیاست سرم نمیشه. من جاهل سیاسی هستم . اما با این وجود ، باز هم در امور سیاسی نظراتم رو نشر میدم. و حتی نماینده مجلس شدم و قراره وارد بدنه دولت بعنوان وزیر بشم. من به زور وارد سیاست شدم. کم کم نگاه به مشق های سیاسی دور و بری ها میکنم یاد میگیرم . من ، الان یک مهندس هستم که وارد سیاست شده ام. باز هم کارشناس سیاسی نیستم. با اینکه وارد بدنه سیاست شده باشم. یعنی نمیخوام اعتراف کنم که در ورطه سیاسی ، از مانیفست هر حزبی خوشم آمد ، پیرو اونها هستم . خودم مستقل نیستم.
سوال بپرس و دنبال جواب درست باش.
فاسالوا اهل الذکر ...
اما وقتی به حقیقت رسیدید حق پذیر باش نه حق گریز.
باید
مرید منطق باشه نه افراد.
ما شیعه شدیم اهل تفکر باشیم
در مکتب ما قدرت منطق جاریست.
جامعه ایرانی به ظاهر مدرن امروز ما ، بعداز هزار و چهارصد و چهار سال از شهادت حضرت علی ، آیا واقعا از اسارت افراد رها شده و صاحب تفکرشده؟!
بله. ولی مطلوب نیست.
الحمدلله در جامعه مذهبی هر روز شاهد گسترش مساحت جامعه خداباور مذهبی هستیم .
به همین خاطر ، افرادی ، خارج از این محدوده جامعه مذهبی ، لباس و رخت و ریخت مذهبی میپوشند و ادای مومن در میارن و تقلب میکنند و تزویر .
تا در نهایت ، بذر فکرهای شومشون رو در بین مردم بکارند و منتشر کنن .
+ آقا؟
- بله؟
+ شما بابایِ من را ندیدی؟
او یک رَدایِ سبز دارد، هميشه برای ما غذا میآورد و یک کوله روی پشتش است.
- اسمش چیست؟
+ نمیدانم. هربار پرسيدم، نگفت!
- چه كارش داری؟
+ میخواهم خبرِ خوشی به او بدهم. خبرِ كشته شدنِ علی را
- از اين خبر خوشحال میشود؟
+ آری. مطمئنم او از خوشحالیِ من، خوشحال میشود.
- مرگِ علی را جلویِ او آرزو میکردی؟
+ آری. هميشه غذا كه میآورد، جلويش علی را نفرين میکردم، او هم دستهایش را بالا میبُرد و میگفت: خدایا مرگِ علی را برسان..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 صادق شیرازی لعنه الله، دست به هر مغالطه ای می زند تا جمهوری اسلامی را زیر سوال ببرد !!!
💠 آیا در زمان امیرالمومنین علیه السلام ، کشته های سیاسی نداشتیم ؟؟؟
جواب 👇👇👇
یادگاه (فصل آگاهی)
🔰 صادق شیرازی لعنه الله، دست به هر مغالطه ای می زند تا جمهوری اسلامی را زیر سوال ببرد !!! 💠 آیا در
📌سادغ شیراذی لعنه الله، سه ادعا مطرح میکند.
اول آنکه در حکومت علوی، کشته سیاسی نداشتیم!
در حالیکه کل کشتههای دشمن در جنگهای حضرت امیر، «کشتههای سیاسی» بودند و همگی، علیه حکومت، «بغی و شورش» کردند و با حضرت، وارد «مبارزه مسلحانه» شدند تا حکومت علوی سرنگون شود. مگر بغی و شورش، شاخ و دُم دارد؟ ظاهراً این آقا تصور کرده کشته سیاسی فقط کسی است که در زندان اوین بمیرد.
دوم اینکه مدعی است در حکومت حضرت، هیچ زندانی سیاسی نبوده است. این هم مغالطه است زیرا مخالفت براندازان و مخالفان سیاسی، اگر صرفاً مخالفت تئوریک باشد آزادند ولی اگر وارد «فاز عملی» شوند(از تحریک و تحریض به شورش تا حضور در میدان) حضرت امیر به شدت با آنها برخورد کرد و همواره این مخالفان حضرت بودند که درگیری مسلحانه را شروع کردند و اساساً کار به زندان و حبس نکشید بلکه لشکر مسلح فراهم کردند. لذا کشتههای آنها هم همگی سیاسی بودند.
سوم مدعی است حضرت فرموده اگر زنده ماندم ابن ملجم را عفو میکنم! این هم خلاف واقع است. در این باره دو نقل از حضرت هست اول آنکه فرمود ابن ملجم را قصاص کنید(نهج البلاغه نامه ۴۷) دوم آنکه فرمود اگر زنده ماندم خودم تصمیم میگیرم که قصاص کنم یا عفو (بحارالانوار ج ۴۲ ص ۲۰۷) لذا حضرت امیر هیچ کجا نفرمودند اگر زنده ماندم ابن ملجم را عفو میکنم.
#بیسوادی_نجومی
🛑 يَا مُوسَى سَلْنِي كُلَّ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ حَتَّى عَلَفَ شَاتِكَ وَ مِلْحَ عَجِينِكَ
اي موسي همه چيز را از من بخواه حتي علف گوسفندت و نمك خميرت را
وسائل الشيعه، ج7، ص32.
امشب شب خجالت نیست ، هرچه دل تنگت میخواهد بگو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این شب ۲۳ ماه رمضان که از قضا شب جمعه هست شاید همون شب جمعه ای است که صیحه آسمانی ظهور زده میشه به شرطی که....
هشدار! صرفا جهت اطلاع ، باز نشر دادم. مطالب مطرح شده در فیلم ، تایید یا رد نمیشه. ...
چرا دیگه منتشر کنندگان کلیپ ، این جملات و اضافه کردن و میگن:
🔹 بهسادگی از کنار این کلیپ عبور نکنیم
و با فرستادن این ویدیو برای دیگران قدم کوچکی برای ظهور امام زمانمون برداریم❗️
#شب_قدر
واقعا چرا؟!!🕳
باز روایت نادرست مفسرین علایم ظهور از روایات درست
و سوالاتی که نوجوان و جوان می پرسه درباره اینکه «پس اگر فردا ظهور رخ نداد ، باید منتظر باشیم یه دور تقویم بچرخه و باز شب ۲۳ با شب جمعه تقارن پیدا کنه و ... » و ... و...
تولید شبهه در ذهن مومنین میکنن بعد میان میگن کار دشمنان!
خدا یا به حق لیله القدر ، همه ی مفسرین علایم ظهور را به راه راست هدایت کن.
به خدا خسته شدیم از دست مفسرین علایم ظهور!
یادگاه (فصل آگاهی)
چرا دشمنان جمهوری اسلامی ، سعی در جذب نخبگان ملی و مذهبی (چه علمی چه ورزشی چه هنرهای هفتگانه ،چه سیا
خیلی از اشخاص ، لغزش هایی داشتند که باور نمی کردیم
پس لطفاً
یادت باشه
فقط پشت سر ولی فقیه حرکت کن
نه هیچ سخنران و ...