درمورد #برخورد انسان با حرفهای درونی که عقل میگوید و یا احساسات و ندای قلبی ماست ،
یکسری اختلافات و تفاوت هایی هست
اگر درباره #احساسات ، بگویی مثلا «من شادم ، من غمگینم ، من پرخاشگرم ، من مهربانم، من دوست دارم ، من دوست ندارم و...
یا
به دیگران بگویی: تو شادی ، تو ناراحتی ، تو بی اعصابی ، تو نامهربون بی وفایی ، دوستت دارم ، دوستت ندارم و...»
روی عقل ، که محرک و مسبب رفتار انسان است تاثیر فوری دارد .
یعنی من یا دیگری را شاد یا غمگین میکند و بروز پیدا میکند و ظاهر میشود .
با انسان شادمان و خداباور همنشین باشیم ماهم شادمان و خداباور بار می آییم و رشد میکنیم.
درباره #عقل ، اگر بگویی «من دانشمندم ، من حالیمه، من بیشتر میفهمم ، من ...»
احساسات دیگران ، حالت تنفر و انزجار پیدا میکند ،
خودبزرگ بینی ، دیگران را از انسان دور میکند.
اگر عقل ، بگوید «من خیلی زیاد نمی دونم، خیلی چیزهاهست که نمی دونم و نمیفهمم، ...»
احساسات خود انسان ، اصطلاحا کیفور میشود و نشاط تولید میکند .
دیگران هم احساسشان نسبت به این فرد ، خوبست و او را دوست خواهند داشت.
ازنظر عقل و دانش ، هرچه بالاتر از خود را به خودمان یاداوری کنیم و بگوییم دست بالای دست بسیارست ، از من داناتر و فهمیده تر خیلی هست ، و... ، قلب و احساسات خود ادم ، زنده تر میشود ، یعنی در برابر قلب ، اگر عقل ، از خودگذشت و عاشق دل شد ،( دل حرم خدا است ،دل همه کاره است ولی دلی که عاقل باشد ),
ان وقت ، دل ، سراسر وجود انسان را ارام میکند . عقل هم ارام میگیرد ذهن ارام میگیرد از تشویش ها .
و چون دل انسان ها به همدیگر راه دارند ، روی احساسات دیگران نسبت به انسان تاثیر خوب میگذارد و انها هم انسان را دوست می بینند ، دوستش خواهند داشت.
مگر ادم حسود و بخیل و ... ، چون دل ادم حسود و ... دل الوده ایست.
بنابراین، بنظرم ، در مسائل عقلی ، خود را نادیده باید گرفت تا حال آدم را به هم نزند. چه خودش را ، چه حال دیگران را.
و اینکه ، دست بالاگرفتن خود در مسائل عقلی ، غرور است ، غرور هم آفت احساسات خوب است آزاردهنده ی فرد و اطرافیان اوست .
دیدید وقتی ادم کنار یک نفر باشد که خودش را میگیرد و کلاس میگذارد ، چه حس بدی به ادم منتقل میشود و ادم دلش نمیخواهد زیاد با او همکلام شود یا بگوید و بخندد و...؟!
و میگوییم «فکرکرده کیه!؟ دیدی چه خودشو گرفته؟! و...»
درباره مسائل عقلی و دانش ، انسان هرچه خودش را بیشتر بگیرد، احمق تر جلوه میکند و دیگران از او فاصله میگیرند و دلگیر میشوند.
خودش هم حالش خوب نمیشود!
توی خودسازی ها مراقب باشید (دل) خود را (گم نکنید)
هرچه عقل ، خودش را بیشتر بگیرد ، دل تنگ تر میشود و دلگیری ها و دلخوری ها بیشتر ...
یعنی در برخورد با مسائل عقلی و مسائل احساسی باید برعکس عمل کنیم تا حال خوبتر داشته باشیم .
پس سعی کنیم عقلی افتاده تر داشته باشیم و دلی مهربانتر و پر مهر تر .
این به معنای دست برداشتن از طلب علم و رشد و پرورش عقلی نیست . طلب العلم فریضه...
این تفسیر من از یک کلمه ی #افتادگیآموز در این بیت شعر بود:
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد اب زمینی که بلند است