حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسنحججی)
#معرفی_کتاب
«چشم روشنی» روایت داستان زندگی شهید مدافع حرم از شهدای لشکر زرهی ۸نجف اشرف «موسی جمشیدیان» است.
📚انتشارات:دارخوین
موسی از سال 90 جزو اولین نفراتی بود که برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد و در طول این چند سال تلاش زیادی برای اعزام انجام داد تا بالاخره در مهر 94 برای اولین بار به سوریه اعزام شد و در همان اعزام اول هم به شهادت رسید. تخصص اصلی «موسی» فرماندهی تانک بود. اسم کتاب هم براساس تفألی است که همسر شهید به قرآن میزند که بعد از آن در واقعیت هم شهادت همسرش را مایه «چشم روشنی»اش میداند.
سبک نوشتاری کتاب به صورت دانای کل و روایتگونه است. راویان کتاب هم مادر، همسر و برادر شهید و همچنین دوستان و همرزمان در جبهه مقاومت و همکاران در لشکر زرهی هشت نجف هستند. جالب است بدانید یکی از راویان کتاب، شهید مدافع حرم «محسن حججی» است که در سوریه تا آخرین لحظه کنار موسی بود.
📖بخشی از کتاب
«قرار بود شهر «الحاضر» را به کلی تصرف کنند، تصمیم برآن شد که از دو محور، یک محور پیاده و یک محور هم با تانک پیشروی کنند. فرماندهان بر سر این موضوع تصمیم میگرفتند. پنجشنبه صبح، موسی به همراه یکی از دوستانش به خانوادههایشان زنگ زدند. وقتی برگشتند، موسی به یکی از نیروهایش گفت:
- یه کمی به نظافت تانک برس.
خودش با همان قمقمة کوچکی که داشت، وضو گرفت. رو به قبله کنار تانک نشست. شروع کرد آرام آرام قرآن خواندن. چند دقیقهای از قرآن خواندنش نگذشته بود که بیسیمها یکی یکی به صدا درآمدند.
- خودتون رو برسونید.
هر کسی در هر قسمت دور یا نزدیکی بود، خودش را نفسزنان رساند. هرکدام از نیروها یک گوشه افتاده بودند. به سر و صورت خود میزدند. پاهای آنها که نفسزنان آمده بودند، دیگر رمق نداشت. همه بغض در گلویشان بود. صدای گریة نیروها در فضا پر شده بود. هیچکس دوست نداشت این صحنه را ببیند. موسی به سجده رفته و محمد جواد قربانی دچار مجروحیت شدیدی شده بود. خون نصف سنگر را گرفته بود. هرکس از راه میرسید، احساس خفگی میکرد. اختیار اشکهایشان دست خودشان نبود و از چشمانشان جاری میشد. موشک کرنت اسرائیلی کار خودش را کرده بود. در چهاردهم آبان سال 94 عمر موسی به پایان رسید. قرآنش کنارش افتاده بود. همان قرآنی که همیشه به دست میگرفت، نیروها را از زیرش رد میکرد و میفرستاد به میدان جنگ. حفظ قرآنش را هم با همین قرآن انجام داد. صفحه 72 قرآنش و آیه «وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ» پر از خون شده بود.»
@najz_ir
@yadmanshohada
📚اهدا کتاب "سربلند" توسط یادمان شهدای نجف آباد به انجمن ناشنوایان شهرستان مبارکه
#معرفی_کتاب
#شهید_محسن_حججی 🌹
@najz_ir
@yadmanshohada
📚#معرفی_کتاب:
کتاب #عارف_١٢_ساله روایتی از مادرانه های مادر شهیدیست که برای شهادت فرزندش دعا کرد تا او به آرزویش برسد.
رضا پناهی عارف ١٢ ساله ای ایست که شگرف ترین و عظیم ترین صحنه های از خود گذشتگس را در عمر کوتاه خود به نمایش گذاشت... ستاره درخشان کلاس اول راهنمایی که عظمت روحی او به تنهایی می تواند عالمی را روشن کند...
📗#عارف_١٢_ساله
☘️به کوشش:#سید_حسین_موسوی
🍂 #انتشارات_شهید_کاظمی
🗂#فروشگاه_سربه_راه
❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹
🔸جهت مشاهده و تهیه کتب به فروشگاه سربه راه واقع در یادمان شهدای نجف آباد مراجعه نمایید.
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
#معرفی_کتاب
🌿زندگی داستانی و عاشقانه به روایت همسر شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
✂️فرزانه یه چیزی بگم نه نمیگی؟
با تعجب پرسیدم: "چی شده حمید؟ اتفاقی افتاده؟"
گفت:" میشه یه تُک پا با هم بریم هیئت؟ باور کن کسایی که اونجا میان خیلی صمیمی و مهربوند. الان هم ماشین رفیقم بهرام رو گرفتم که با هم بریم، تو یه بار بیا اگه خوشت نیومد دیگه من چیزی نمیگم."
قبلا هم یکی دوبار وقتی حمید میخواست هیئت برود اصرار داشت همراهیاش کنم، اما من خجالت میکشیدم و هر بار به بهانهای از زیر بار هیئت رفتن فرار میکردم.
از تعریفهایی که حمید میکرد احساس میکردم جو هیئتشان خیلی خودمانی باشد و من آنجا در بین بقیه غریبه باشم.
📕 #یادت_باشد
✍🏻به کوشش: #محمدرسول_ملاحسنی
🍂توسط #انتشارات_شهیدکاظمی
🗂#فروشگاه_سربه_راه
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🔸جهت مشاهده و تهیه کتب به فروشگاه سربه راه واقع در یادمان شهدای نجف آباد مراجعه نمایید.
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
#معرفی_کتاب
🌱#راض_بابا
🍂 خاطرات شهیده
#راضیه_کشاورز
راضیه ۱۱ شهریور ۱۳۷۱در مرودشت شیراز به دنیا آمد و تا قبل از بهار ۱۶ سالگیش موقعیتهای چشمگیری را در زمینه ورزش کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصیل کسب کرد. دختری که تمام تلاشش را به کار می بندد تا در زندگی اول باشد. در شانزدهمین بهار عمرش حادثه ای رخ می دهد و او را در رسیدن به خواسته اش کمک می کند؛ بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب، بعد از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع شهیدان سرفراز و سربلند که ره صد ساله را یک شبه پیمودند پیوست.
🔹️#راض_بابا
🔸️به قلم: #طاهره_کوه_کن
🔸️#انتشارات_شهید_کاظمی
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
📚نحوه تهیه کتاب:
یادمان شهدای نجف اباد
#فروشگاه_سربه_راه
🌷منتظرتون هستیم...
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
#معرفی_کتاب
#سربلند
💠#چاپ_چهل_و_دوم
🌿روایتی داستانی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم محسن حججی
✂️برگشتم به حاج سعید گفتم: آخه من چطور این بدن ارباٌ اربا رو شناسایی کنم؟! خیلی بهم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کشید طرفم. سرش داد زدم: شما مگه مسلمون نیستید؟ به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرف هایم را ترجمه می کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده اند بپرسید، فهمیدم می خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می گویداسیرتان را این طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: تقصیر خودش بوده!، پرسیدم به چه جرمی؟ بریده بریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد: از بس حرصمون رو در آورد،نه اطلاعاتی به ما دادف نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود.......!
📗 #سربلند
#سربه_راه
✍🏻به کوشش: #محمدعلی_جعفری
🍂توسط #انتشارات_شهیدکاظمی
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🔸جهت مشاهده و تهیه کتاب به #فروشگاه_سربه_راه واقع در یادمان شهدای نجف آباد مراجعه نمایید.
🌷منتظرتون هستیم...
#اللهمعجللولیڪالفرج
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
#معرفی_کتاب
💠 #چاپ_بیستم
خاطراتی از شهید مصطفی کاظم زاده به نقل از همرزم و برادر قسم خورده اش
شهید مصطفی کاظم زاده در 9 شهریورماه 1344 در محله شاهپور متولد شد. ماجرای بین حمید و مصطفی از همین برادریهاست که دو نوجوان کمسنوسال باهم راهی جبهه میشوند و درنهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید، که برادر واقعیاش شده بود، جدا میکند. نویسندۀ این اثر خود راوی و همرزم و همراه شهید است، از زمان اولین برخورد، حضور در چادر وحدت برای مقابله با گروههای منافقین و معترضین جمهوری اسلامی، گرفتن رضایت خانواده و حضور در جبهه جنگ، اعزام به منطقۀ سومار و شهادت مصطفی... شرح این رفاقت آنقدر شیرین است که وقتی به لحظۀ جدایی آن دو میرسد، حمید میگوید: «دیدم که جانم میرود.»
📗 #دیدم_که_جانم_میرود
🍃به کوشش: #حمید_داوودآبادی
🍂توسط #انتشارات_شهیدکاظمی
#فروشگاه_سربه_راه
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🔸جهت مشاهده و تهیه کتاب به فروشگاه سربه راه واقع در یادمان شهدای نجف آباد مراجعه نمایید.
🌷منتظرتون هستیم...
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
#معرفی_کتاب
📿#آخرین_نمازدرحلب
🌱 عباس به ما نشان داد که شهدای ما آدمهایی معمولی با ویژگیهای خاص بودهاند. ما تا پیش از شهادت عباس فکر میکردیم جنس آسمانی شهدا، دستنیافتنی است. تقصیری نداشتیم. از شهدا یک سری کلیپ دیده بودیم و تعدادی خاطره خوانده بودیم؛ همین! اما با عباس زندگی کردیم. دیدیم که شهادت چگونه به او میآمد.
عباس یک انسان معمولی بود، اما ارتباط ویژهاش با خدا، او را از دیگران متمایز میکرد. "اولین بند دستورالعمل عبادی عباس، نماز اول وقت بود."نماز آخرش را هرگز از یاد نمیبرم. نماز ظهر را در تیررس دشمن اقامه کرد، مثل یاران امام حسین (علیهالسلام). حتی در این شرایط هم آرام بود و این موقعیت خطرناک از کیفیت نمازش کم نمیکرد. نمیدانستیم در این نماز آخر میان عباس و خدا چه گذشته است که پای عباس ساعتی بعد به پلهٔ کمال رسید. ساعتی بعد از این نماز بود که دو موشک تاو ضد تانک هدایتشونده، مأمور شدند تا عباس را به سوی بهشت هدایت کنند.
✍به نقل از امیر قرالو، همرزم شهید
🔖بریدهای از کتاب «آخرین نماز در حلب» زندگینامه شهید مدافع حرم #عباس_دانشگر
(صفحه ۵٠ ، با اندکی تصرف)
#فروشگاه_سربه_راه
#یادمان_شهدای_نجف_آباد
🆔 @yadmanshohada
#معرفی_کتاب
#یک_دقیقه_کتاب | قدرت عجیب حاج قاسم...
🔹 حاج قاسم فقط فرماندۀ یک سیستم به نام نیروی قدس نبود. او قدرت عجیب شخصی داشت. یعنی یک حاج قاسم را جدا بررسی کن، جایگاهش در نیروی قدس را هم جدا بررسی کن. قدرت عجیب مذاکرهای داشت. بارها این وزارتخارجۀ ما رفت روسیه را راضی کند تا وارد سوریه شود. اما پوتین نمیآمد. حاج قاسم رفت با او یک جلسه گذاشت، روسیه را به سوریه کشاند. این مذاکره است.
🔸شما الان میبینید که در موارد متعدد آقایان مسئول دولتی صدایشان درآمده که حاج قاسم به ما هم کمک میکرد. وزیر بهداشت میگوید: «برای ما دارو میآورد.» بعد برای اینکه نتوانند این رد را بزنند پولها را با چمدان جابهجا میکردند. ایشان همچین جایگاهی داشت.
📗برشی از #کتاب تحلیل شهادت سردار سلیمانی
#سردار_دلها 💔
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
#معرفی_کتاب
📘 کتاب « #سربلند»، روایتی داستانی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم، محسن حججی» به قلم « محمد علی جعفری»
🩸محسن اسفندماه سال ١٣٩٢ به استخدام سپاه درآمد و با عنوان پاسدار عازم سوریه برای مجاهدت و دفاع از حرمین شد. در سحرگاه ١۶ مرداد ١٣٩۶ عناصر تکفیری-تروریستی داعش به مواضع جبهۀ مقاومت حمله کردند و در نهایت محسن توسط عناصر تروریستی به اسارت درآمد. دو روز بعد این رزمندۀ دلاور را به شهادت رساندند و این جنایت را رسانهای کردند. لازم به ذکر است این کتاب حاوی تصاویر، اسناد و دلنوشتههای محسن حججی است.
ازجمله آثار نویسنده میتوان به آرام جان، عمار حلب، عروسی لاکچری و... اشاره کرد.
❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹
🔸جهت مشاهده و تهیه کتاب به #فروشگاه_سربه_راه واقع در یادمان شهدای نجف آباد مراجعه نمایید.
📌 #انتشارات_شهیدکاظمی
🆔 https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
🆔 @yadmanshohada
#معرفی_کتاب
📔 مثل یک خواب شیرین
شهید مدافع حرم سردار حاج حمید مختاربند به روایت همسر...
✍🏻 به قلم طیبه مختاربند
🔴 به زودی...
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🍃 با ما همراه باشید...
📌 #انتشارات_شهید_کاظمی
#فروشگاه_سربه_راه
#یادمان_شهدای_نجف_آباد
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
https://www.instagram.com/mohsen_hojaji.ir/
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
#معرفی_کتابـــ
📚بلاگردان
📘کتاب «بلاگردان» که در خصوص زندگینامه و خاطرات ، شخصیت و ایثاگریهای شهید مدافع حرم «داوود نریمیسا» 🕊🌷 توسط طاهره ولیپور نوشته شده :
این کتاب موفق شده از نگاه خانواده و خاطرات دوستان و همرزمان شهید، به خوبی شخصیت والای او را ترسیم کند.
ای که مرا خواندهای، راه نشانم بده...
با شهدای🌷 زیادی آشنا بودم و به راه و هدفشان عشق میورزیدم اما آشنایی با شهیدداوود نریمیسا🕊🌷، چیز دیگری بود❗️ وقتی تصمیم گرفتم که با کسب اجازه از خانوادهی این شهید بزرگوار، خاطرات ایشان را در مجموعهای گردآوری کرده و به چاپ برسانم، فصل جدیدی در زندگی من آغاز شد. برای این کار با موانع زیادی مواجه شدم؛ مثلاً پیدا کردن تعداد زیادی از دوستان و همرزمان ایشان که در شهرهای مختلف ساکن بودند و همچنین دیدار با آنها خیلی سخت بود ولی هیچکدام از این موانع، با عنایت شهید، باعث نشد که دست از تلاش بردارم. 🌷شهیدداوود نریمیسا آرزو داشت که بلاگردان دیگران شود و به آرزویش هم رسید. حال من هم آرزو میکنم که این کتاب هم با به نمایش گذاشتن حداقل کمی از عظمت روح این شهید بزرگوار، بتواند بلاگردان زندگی دیگران بهخصوص جوانان شود.
در سی و سومین نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شد👌
✅ از سایت انتشارات قدر ولایت قابل تهیه می باشد
لینک خرید کتاب👇👇👇
https://ghadr110.ir/book/3080
#بلاگردان
#نویسنده_طاهره_ولی_پور
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
#معرفی_کتابــ
#یادت_باشد
📚برش کتاب:
یه چیزی بگم نه نمیگی؟
با تعجب پرسید:" چی شده حمید؟ اتفاقی افتاده؟"
گفت:" میشه یه تک پا با هم بریم هیئت؟ باور کن کسایی که اونجا میان خیلی صمیمی و مهربوند، الان هم ماشین رفیقم بهرام رو گرفتم که با هم بریم، تو یه بار بیا اگه خوشت نیومد دیگه من چیزی نمیگم."
قبلا هم یکی دوبار وقتی حمید میخواست هیئت برود اصرار داشت همراهیاش کنم؛ اما من خجالت میکشیدم و هر بار به بهانهای از زیر بار هیئت رفتن فرار میکردم.
از تعریفهایی که حمید میکرد احساس میکردم جو هیئتشان خیلی خودمانی باشد و من آنجا در بین بقیه غریبه باشم.
🔹️شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید
🔸️#یادت_باشد
🔸️به قلم #محمدرسول_ملاحسنی
🔸جهت مشاهده و تهیه کتاب به #فروشگاه_سربه_راه واقع در یادمان شهدای نجف آباد مراجعه نمایید.
📌 #انتشارات_شهیدکاظمی
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰❀🖤❀⊱⊱⊱━━╯
#امام_زمان ❣
🌀 از عارفی پرسیدند...
از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه‼️
🌀 او جواب داد :
☝🏼️ اگر برای امام زمانت کاری می کنی یا تبلیغی انجام میدهی و خلاصه قدمی برمی داری و به ظهور آن حضرت کمک میکنی،
بدان که بیداری؛ و الّا اگر مجتهد هم باشی درخواب غفلتی!
📒 برگرفته از کتاب: کیست مرا یاری کند، من مهدی صاحب الزمانم.
📇 تالیف: محمد یوسفی
#معرفی_کتاب
#اللهمعجللولیڪالفرج
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@yadmanshohada
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
📚 #معرفی_کتاب | «سربلند»
🔹وقتی کتاب «سربلند» را تمام میکنی، به این نتیجه میرسی که محسن انگار آدمی بود که حواسش جمع خیلی از چیزهای دور و بر ما بود. چیزهایی که ما به آنها توجه نمیکنیم یا انجام بعضی از کارها را در شأن خودمان نمیدانیم؛ ولی احساس میکنم، معادله شهادت، طور دیگری است. انگار خدا به همین کارهای ساده بیشتر از کارهای مهم اهمیت میدهد. مثل کارهای سادهای که محسن انجام میداد و همانها شدند پلههایی برای رسیدن به درب شهادت.
🔍 ادامه را بخوانید:
khl.ink/f/57331
💢یادمان شهدای نجف آباد💢
| ایتا | روبیکا | آپارات |