🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
29
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_علی_اکبر_سلیمانی
@yadvare_shohada_mishkindasht
شہداگاهے
دݪماززمیـنوزمانمےگیرد ...
وآنزماناسـتکہ
درخانہشماآمدن
بسےآرامممےکند 😌
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقایان تروریست خوب و بد نداریم!
کشور ما ،ملت ما ،
احتیاج دارد عمق دشمنی را بفهمد!
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی زیبای شهدایی .....
#مداحی-شهدا
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 انتشار برای نخستین بار
صحبتهای شهید فخری زاده درباره انتقام خون حاج قاسم:
"اقل نتیجه این خون به نا حق ریخته شده، این هست که این آشغالها، وجودشون از منطقه پاک خواهد شد؛ بلاشک"
@yadvare_shohada_mishkindasht
#طنز_جبهه
خُر و پُف شهید!
صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازهها زیر آتش میمانند و یا به نحوی شهید میشوند که قابل شناسایی نیستند. هر کس از خود نشانهای میداد تا شناسایی جنازه ممکن باشد. یکی میگفت: «دست راست من این انگشتری است.»
دیگری میگفت: «من تسبیحم را دور گردنم میاندازم.»
نشانهای که یکی از بچهها داد برای ما بسیار جالب بود. او میگفت: «من در خواب خُر و پُف میکنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف میکند، شک نکنید که خودم هست.»
@yadvare_shohada_mishkindasht
#حاج_احمد_متوسليان
این مسلمانان واقعی هستند که اکنون دارند در مقابل تجاوز صهیونیست ها ایستادگی می کنند و ما نیز به یاری خدا هر شهری را که توسط اسرائیلی ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهای دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط می کشانیم.
روزی را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جای گلوله، پاسدار بیرون بیاید.
باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛
همچون عقابان تیزپروازی که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایی به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست ها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمان مان می جنگیم؛
نه به اتکای #هواپیما...
نه با #موشک های سام،
نه با #تانک،
نه با توپ،
نه با آتش جنگ افزارهای مادی مان،
ان شاءالله...
#اسرائیل۲۵سالآیندهرانخواهددید
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ شهدایی با بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی از رشادت شهدای مدافع حرم
#نماهنگ_شهدا
#رشادت_شجاعت
@yadvare_shohada_mishkindasht
مداحی_آنلاین_پناه_بی_پناهی_پویانفر.mp3
9.39M
🍃سلام ای کس بی کسی هام
🍃پناهم توی بی پناهی
🎤 #محمدحسین_پویانفر
#السلطان_اباالحسن✋
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
@yadvare_shohada_mishkindasht
یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ
با قرائت حمد شفاء ، مادر جوانی که در بستر بیماری هستند را یاد کنیم.حال بیمار مدنظر وخیم است. ان شاالله در سایه لطف الهی و دعای خیر شما عزیزان سلامتی خود را بدست آورند.
ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
@yadvare_shohada_mishkindasht
⭕️ اطلاعیه
📌قابل توجه مردم شریف و شهید پرور شهر مشکین دشت
▪️بزرگداشت یاد و خاطره دانشمند شهید #حاج_محسن_فخری_زاده و محکومیت ترور ناجوانمردانه ایشان در #شهرستان_فردیس
به صورت :👇
🚗حرکت کاروان خودرویی
📆زمان : پنجشنبه ۱۳ آذر
🕝ساعت برگزاری : ۱۴:۳۰
📍مکان: فردیس،خیابان داوری،۴۸ دستگاه ،مقابل سپاه ناحیه امام رضا (ع)
به سمت شهر مشکین دشت
🇮🇷با حضور در این مراسم، ارادت خود به این شهید والا مقام و پاسداری از آرمان های مقدس ایشان را نشان خواهیم داد. ✌️
#نشر_حداکثری
#رسانه_باشید
✅معاونت فرهنگی هنری سپاه ناحیه امام رضا (ع)
✅معاونت فرهنگی هنری حوزه مقاومت بسیج ۳۲۱ شهید باهنر مشکین دشت
@yadvare_shohada_mishkindasht
نسیم . . .
عطرِ شما را
صبـح با خودش آورد
و گفت: روزیِ عشّاق ،
با خداوند است
#سلام_صبحتون_شهدایی
#شهید_محمد_رضا_حیدری
@yadvare_shohada_mishkindasht
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
30
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_محمدرضا_حیدری
@yadvare_shohada_mishkindasht
🔻خبر خوب رئیس روابط عمومی وزارت بهداشت و رئیس مرکز اطلاعرسانی ستاد اجرایی فرمان امام در مورد آماده شدن مقدمات تست انسانی واکسن ایرانی کرونا
🔸"واکسن ایرانی کرونا کد اخلاق گرفت"
@yadvare_shohada_mishkindasht
⚘خاطرهایازشهیدابراهیمهادی⚘
◽️عاشق حضرت زهرا بود. همیشه روضه حضرت زهرا میخوند. حتی موقعی که مجروح شده بود و تو بیمارستان بود یا تو گرفتاری افتاده بود شروع میکرد به روضه خوندن در مورد حضرت زهرا.....
◽️وقتی شنید حضرت زهرا هر روز پیش شهدای گمنام میرن از اون موقع دیگه آرزوی شهید شدن نداشت .... فقط میخواست گمنام بشه.
◽️ابراهیم جان! تو که به خواستت رسیدی رفیق.... مفقودالجسد شدی و گمنام .... میشه جان حضرت زهرا وقتی حضرت اومدن کنارت سفارش ما رو هم بهشون کنی بگی برامون مادری کنن؟
🗯ابراهیم جان بازم کاری کن که دوباره بگم دمت حیدری🕊🌹
@yadvare_shohada_mishkindasht
~🕊
ای شهـید؛
پنجشنبه است
نگاهت را ، خیرات دلم کن
که شیرین ترین حلواست . . .
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شهید مهدی باکری توسط حضرت رهبر معظم انقلاب اسلامی و شهید سردار سلیمانی.....
بسیار زیبا ....
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ مصاحبه
📌 مصاحبه جالب با مردم در شرایط #کرونا
❓ این روزها دلتنگ کی هستید؟
@yadvare_shohada_mishkindasht
#حضرٺ_عشـق⚜️❤️
ڪاسہ صبرم شده لبریز از داغ حرم
داغـــدار #گنبـــدم آقا تَسَـــلّایَم بده
من مگر چیز زیادے از تو مےخواهم #حسین؟
گوشہ اے از #صحن زیبایٺ مرا جایم بده
#سـیـدالشهدا❤️⚜️
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
#شب_جمعه🌙
@yadvare_shohada_mishkindasht
#طنز_جبهه
اینطوری لو رفت
دو تا از بچههای گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند وهای های میخندیدند. گفتم: «این كیه؟»
گفتند: «عراقی»
گفتم: «چطوری اسیرش كردید؟» میخندیدند.
گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آورده با لباس بسیجیها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود. پول داده بود!»
اینطوری لو رفته بود. بچهها هنوز میخندیدند😂😂😂
@yadvare_shohada_mishkindasht
YEKNET.IR - shoor - shabe avale moharram1399 - banifatemeh.mp3
5.22M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃این که از غم تو پیرم
🍃این که دورم و دلگیرم
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #شور
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
@yadvare_shohada_mishkindasht
✍️ #رمان_دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هفتم
💠 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا میزد من نبودم، سعد ناباورانه نگاهش میکرد و من فقط میخواستم با او بروم که با #اشک چشمانم به پایش افتادم :«من از اینجا میترسم! تو رو خدا ما رو با خودتون ببرید!»
از کلمات بی سر و ته #عربیام اضطرارم را فهمید و میترسید هنوز پشت این پرده کسی در کمین باشد که قدمی به سمت پرده رفت و دوباره برگشت :«اینجوری نمیشه برید بیرون، #شناساییتون کردن.» و فکری به ذهنش رسیده بود که مثل برادر از سعد خواهش کرد :«میتونی فقط چند دیقه مراقب باشی تا من برگردم؟»
💠 برای #حفاظت از جان ما در طنین نفسش تمنا موج میزد و سعد صدایش درنمیآمد که با تکان سر خیالش را راحت کرد و او بلافاصله از پرده بیرون رفت.
فشار دستان سنگین آن #وهابی را هنوز روی دهانم حس میکردم، هر لحظه برق خنجرش چشمانم را آتش میزد و این #ترس دیگر قابل تحمل نبود که با هقهق گریه به جان سعد افتادم :«من دارم از ترس میمیرم!»
💠 رمقی برای قدمهایش نمانده بود، پای پرده پیکرش را روی زمین رها کرد و حرفی برای گفتن نداشت که فقط تماشایم میکرد. با دستی که از درد و ضعف میلرزید به گردنم کوبیدم و میترسیدم کسی صدایم را بشنود که در گلو جیغ زدم :«#خنجرش همینجا بود، میخواست منو بکشه! این ولید کیه که ما رو به این آدمکُش معرفی کرده؟»
لبهایش از ترس سفید شده و بهسختی تکان میخورد :«ولید از #ترکیه با من تماس میگرفت. گفت این خونه امنه...» و نذاشتم حرفش تمام شود و با همه دردی که نفسم را برده بود، ناله زدم :«امن؟! امشب اگه تو اون خونه خوابیده بودیم سرم رو گوش تا گوش بریده بود!»
💠 پیشانیاش را با هر دو دستش گرفت و نمیدانست با اینهمه درماندگی چه کند که صدایش در هم شکست :«ولید به من گفت نیروها تو #درعا جمع شدن، باید بیایم اینجا! گفت یه تعداد وهابی هم از #اردن و #عراق برای کمک وارد درعا شدن، اما فکر نمیکردم انقدر احمق باشن که دوست و دشمن رو از هم تشخیص ندن!»
خیره به چشمانی که #عاشقش بودم، مانده و باورم نمیشد اینهمه نقشه را از من پنهان کرده باشد که دلم بیشتر به درد آمد و اشکم طعم #شکایت گرفت :«این قرارمون نبود سعد! ما میخواستیم تو مبارزه کنار مردم #سوریه باشیم، اما تو الان میخوای با این آدمکشها کار کنی!!!»
💠 پنجه دستانش را از روی پیشانی تا میان موهای مشکیاش فرو برد و انگار فراموشش شده بود این دختر مجروحی که مقابلش مثل جنازه افتاده، روزی #عشقش بوده که به تندی توبیخم کرد :«تو واقعاً نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟ اون بچهبازیهایی که تو بهش میگی #مبارزه، به هیچ جا نمیرسه! اگه میخوای حریف این #دیکتاتورها بشی باید بجنگی! ما مجبوریم از همین وحشیهای وهابی استفاده کنیم تا #بشار_اسد سرنگون بشه!»
و نمیدید در همین اولین قدم نزدیک بود عشقش #قربانی شود و به هر قیمتی تنها سقوط نظام سوریه را میخواست که دیگر از چشمانش ترسیدم. درد از شانه تا ستون فقراتم میدوید، بدنم از گرسنگی ضعف میرفت و دلم میخواست فقط به خانه برگردم که دوباره صورت روشن آن جوان از میان پرده پیدا شد.
💠 مشخص بود تمام راه را دویده که پیشانی سفیدش از قطرات عرق پر شده و نبض نفسهایش به تندی میزد. با یک دست پرده را کنار گرفت تا زنی جوان وارد شود و خودش همچنان اطراف را میپائید مبادا کسی سر برسد.
زن پیراهنی سورمهای پوشیده و شالی سفید به سرش بود، کیفش را کنارم روی زمین نشاند و با #مهربانی شروع کرد :«من سمیه هستم، زنداداش مصطفی. اومدم شما رو ببرم خونهمون.» سپس زیپ کیفش را باز کرد و با شیطنتی شیرین به رویم خندید :«یه دست لباس شبیه لباس خودم براتون اوردم که مثل من بشید!»
💠 من و سعد هنوز گیج موقعیت بودیم، جوان پرده را انداخت تا من راحت باشم و او میدید توان تکان خوردن ندارم که خودش شالم را از سرم باز کرد و با #بسم_الله شال سفیدی به سرم پیچید. دستم را گرفت تا بلندم کند و هنوز روی پایم نایستاده، چشمم سیاهی رفت و سعد از پشت کمرم را گرفت تا زمین نخورم.
از درد و حالت تهوع لحظهای نمیتوانستم سر پا بمانم و زن بیچاره هر لحظه با صلوات و ذکر #یاالله پیراهن سورمهای رنگی مثل پیراهن خودش تنم کرد تا هر دو شبیه هم شویم.
💠 از پرده که بیرون رفتیم، مصطفی جلو افتاد تا در پناه قامت بلند و چهارشانهاش چشم کسی به ما نیفتد و من در آغوش سعد پاهایم را روی زمین میکشیدم و تازه میدیدم گوشه و کنار مسجد انبار #اسلحه شده است...
#ادامه_دارد
@yadvare_shohada_mishkindasht