ketabrah.ir07.mp3
زمان:
حجم:
26.51M
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
#کتاب_صوتی
#وقتی_مهتاب_گم_شد
#خاطرات_شهید
#علی_خوش_لفظ
💐 قسمت #هفتم💐
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
@yadvare_shohada_mishkindasht
✍️ #رمان_دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهاردهم
💠 باورم نمیشد پس از شش ماه که لحظهای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و میدانستم #زندانبان دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و میترسیدم مرا دست غریبهای بسپارد که به گریه افتادم.
از نگاه بیرحمش پس از ماهها محبت میچکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :«نیروها تو استان ختای #ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم!» و خودش هم از این رفتن ترسیده بود که به من دلگرمی میداد تا دلش آرام شود :«دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از #ارتش_آزاد حمایت میکنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به #سوریه حمله کنه!»
💠 یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟»
در این مدت هربار سوالی میکردم، فریاد میکشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدنشون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!»
💠 جریان #خون در رگهایم به لرزه افتاده و نمیدانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم #ایران!» و فقط ترس از دست دادن من میتوانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی میمیرم که میخوای بذاری بری؟»
معصومانه نگاهش میکردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو #داریا بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.»
💠 سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده #وهابی هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه میخوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابیهای افغانستانی!»
از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ #وحشت کرده بودم که با هقهق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانهام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمیفهمی نمیخوام از دستت بدم؟»
💠 خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را میسوزاند. با ضجه التماسش میکردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در دل سنگش اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد.
در انتهای کوچهای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت #قبرم میروم که زیر روبنده زار میزدم و او ناامیدانه دلداریام میداد :«خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه #سوریه آزاد شده و مبارزهمون نتیجه داده!»
💠 اما خودش هم فاتحه دیدار دوبارهام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم.
تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید #فرار میکردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید.
💠 طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد :«اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زندهات نمیذارن نازنین!»
روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و #خونِ پیشانیام پُر شده که چشمانش از غصه شعله کشید :«چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد و نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه تمنا کردم :«سعد بذار من برگردم #ایران...»
💠 روبنده را روی زخم پیشانیام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد و بیتوجه به التماسم نجوا کرد :«اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید تا به در فلزی قهوهای رنگی رسیدیم.
او در زد و قلب من در قفسه سینه میلرزید که مرد مُسنی در خانه را باز کرد. با چشمان ریزش به صورت خیس و خونیام خیره ماند و سعد میخواست پای #فرارم را پنهان کند که با لحنی به ظاهر مضطرب توضیح داد : «تو کوچه خورد زمین سرش شکست!»...
#ادامه_دارد
@yadvare_shohada_mishkindasht
ستاد یادواره شهدای مشکین دشت به مناسبت سالگرد شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی برگزار می کند.
مسابقه 🌹میثاق آسمانی🌹
وصیت نامه خوانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
پس از مطالعه متن وصیت نامه سیاسی الهی شهید میتوانید پاسخ سوالات مطرح شده را به آی دی زیر ارسال نمایید.
📌تلگرام:
@setadeyadvareh
📌ایتا:
@khadem_yadvare_shohada
فایل وصیت نامه و سوالات را می توانید از کانال ستاد یادواره شهدای مشکین دشت در تلگرام و ایتا دریافت نمایید.
@yadvare_shohada_mishkindasht
به قید قرعه از بین افرادی که پاسخ های صحیح را ارسال نمایند هدایایی اهدا می گردد.
#سردار_دلها_راهت_ادامه_دارد
#میثاق_آسمانی
#ستاد_یادواره_شهدای_مشکین_دشت
#شهید_قاسم_سلیمانی
وصیت نامه شهید قاسم سلیمانی(1).pdf
حجم:
485.8K
وصیت نامه الهی سیاسی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@yadvare_shohada_mishkindasht
سوالات مسابقه میثاق آسمانی(1).pdf
حجم:
419.3K
سوالات مسابقه میثاق آسمانی (وصیت نامه خوانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی)
@yadvare_shohada_mishkindasht
مرز ما #عشق است..
هرجا اوست، #آنجا خاک ماست؛
سامرا، غزه، حلب، #تهران،
چه فرقی میکند؟
پس در طلب #معشوق باشی،
درِ باغ #شهادت بالأخره باز میشود..
#شهید_سید_مهدی_حسینی
#سلام_صبحتون_شهدایی
@yadvare_shohada_mishkindasht
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے
49
🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_ سیدمهدی حسینی 🌸🍃
@yadvare_shohada_mishkindasht
❄️وقتی زمستون شد و تو پالتوی گرم و نرمت
آروم زير بارون و برف قدم ميزنی و لذت ميبری
👆اینو یادت باشه که آرامش و امنیت داخل کشور رو مدیون مرزبانانی هستی که با جان و دل از مرزها محافظت میکنند
@yadvare_shohada_mishkindasht
🌸🍂
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄
◽️همیشه مےگفت :
زیباترین شهادت را میخواهم !
یڪ بار پرسیدم :
شهادت خودش زیباست ،
زییاترین شهادت چگونه است ؟!
◽️در جواب گفت :
#زیباترین_شهادت این است ڪه
جنازهاے هم از انسان باقے نماند.....
°•{هادے دلهـــــا
#شهید_ابراهیــــم_هــــادے🍃🌹}•°
@yadvare_shohada_mishkindasht
3.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ این موارد را به نسل بعد یادآوری کنید
🔺 مدعیان تعامل و مذاکره؛ مدعیان روشنفکری؛ مدعیان اعتدال
🔺اشک پدر هستهای ایران را درآوردند
🔺منتقدان را به صدا و سیما راه ندادند
🔺دانشمند هستهای را در اداره آب و فاضلاب سرگرم کردند
🔺باعث فرار دانشمندان از کشور شدند
🔹 نگذاریم تاریخ تحریف شود
@yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 ۱۱ روز مانده تا سالگرد آسمانی شدن شهید سرباز حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یارانشان🕊
#میثاق_نامه
@yadvare_shohada_mishkindasht
🔴چرا بسته معیشتی کرونا به برخی از افراد اعطا نشد؟
♦️حسین میرزایی، سخنگوی حمایت جبرانی معیشت خانوارها:برای بسته معیشتی کرونا بودجه محدودی در نظر گرفته شده است.
♦️وزارت رفاه موظف شد تا ۳۴ میلیون نفر از اقشار ضعیف جامعه را شناسایی کند.
♦️باید این افراد دریافت کننده یارانه نقدی و بسته معیشتی باشند و درآمد ثابت، شغل و بیمه پردازی نداشته باشند و مجموع درآمد خانوارها کمتر از حداقل دستمزد مصوب سال باشد و همچنین حداقل گردش مالی را داشته باشند.
♦️افرادی که این شاخصها را دارند، شناسایی و برای واریز معرفی شدهاند.
♦️به دلیل محدودیت بودجه، شناسایی بیش از ۳۴ میلیون خانوار امکان پذیر نبود، به همین دلیل برخی از افراد مشمول نشدند.
@yadvare_shohada_mishkindasht