eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
50 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام برهمه خوبان🌺 صبح زمستانی تون بخیر❄️ قلبتان مملو ازعشق زندگیتان سرشار ازنیکی🌿 ساحل زندگیتون همیشه آرام دلتون مثل دریا وسیع وبخشنده وقلبتون مثل آسمان آبی پهناور ومهربان 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈🏻 ماجرای یک مصاحبه! 🔹فاطمیه امسال هم گذشت.. از خودمان حساب بکشیم! این فاطمیه ، چقدر ما را به خواست حضرت زهرا نزدیک کرد؟! ⁉️چند نفر به او رسیدیم؟ 👈🏻با نشر این کلیپ، مرهمی باشیم بر قلب داغدارش💔 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
✅ شهادت یک حادثه‌ی اتفاقی نیست ، بلکه حاصل یک سبک زندگیست ... 🌹امروز با شهید مصطفی چمران همراه میشویم : ☕️ قـهـــــــوه : 🧕 مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این دختر صبح که از خواب بلند می‌شه باید یه لیوان شیرقهوه جلوش بذاری و ... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته . اما خدا می‌دونه مصطفی تا وقتی که شهید شد ، با اینکه خودش قهوه نمی‌خورد اما همیشه برای من قهوه درست می‌کرد . می‌گفتم : واسه چی این کار رو می‌کنی ؟؟؟ راضی به زحمتت نیستم . می‌گفت : من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم . همین عشق و محبت‌هاش بود که به زندگیمون رنگ خدایی داده بود . 📚 کـتاب افـلاکیـان ، جـلد ۴ ، صـفحـه ۷ 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شجاع‌ترین رزمنده در نگاه شهید احمد کاظمی: احساس می‌کنم شجاع‌ترین رزمنده‌ای که باهاشون ارتباط داشتم حاج مهدی -باکری- بود. قطعاً لحظه‌ای که شهید مهدی وارد چزابه شدند، یکی از سخت‌ترین لحظات دفاع مقدس بود. 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اولین کسی که گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد! شهید بود پس از آنکه امام هم این جمله تاریخی و حکمت آموز را فرمود او این مسئله را پنهان کرد تا مبادا در ذهنی متبادر شود که احمد کاظمی هم برای خودش کسی است! او‌ لایق شهادت بود ای کاش مردم می دانستند چه گنجینه ای را از دست دادیم. 👤 علی اکبر رائفی پور ⁦🇮🇷⁩ 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | مکتب سلیمانی 🔺 رهبر انقلاب: شهید سلیمانی یک مکتب شد یا یک مکتب بود. اگر بخواهیم آن چیزی را که اسمش را میگذاریم «مکتب سلیمانی»، در یکی دو جمله کوتاه تبیین کنیم، باید بگوییم این مکتب عبارت است از «صدق» و «اخلاص». 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
❤️ 🥀✨ او، توجه زیادی به اعتقادات خود از جمله، خواندن نماز و ترک محرمات و توجه به مستحبات داشت. با دوستان و همرزمان خود صادق بود. ایشان ورزشکار بودند و به فوتبال علاقه زیادی داشتند. و در کار کشاورزی نیز جدیت بسیاری داشت. 🥀✨ روحیات معنوی عجیبی داشت. در کارها به خانواده کمک می کرد و باعث قوت قلب و دلگرمی می شد. با دوستان رابطه ای خوب و صمیمی داشت و در کارش بسیار قاطع و جدی بود. :شهیدحاج رحیم کابلی 🌷 🌷 : ۱۳۴۰/۰۱/۱۰ بهشهر_قره تپه 🕊 : ۱۳۶۶/۰۲/۱۳ بانه هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
شهید حج اسماعیل فرجوانی: یادواره با ما همراه باشید ❣
❣از هویزه تا شلمچه با شهید گازرپور سال 48 در آبادان به دنیا آمد و بعد از نقل مكان خانواده اش به اهواز، در محله آسیاآباد این شهر دوران رشد و بالندگی اش را سپری كرد. او كه از كودكی به قرائت قرآن علاقه داشت، خیلی زود تبدیل به یكی از موفق ترین قاریان شهر اهواز شد. با وجود سن كمی كه داشت، قرائت محزونش بسیاری از اساتید و قاریان تراز اول كشوری را تحت تأثیر قرار می داد. علی كه پس از شروع جنگ تحمیلی با تشویق حاج صادق آهنگران اقدام به نوحه خوانی و اجرای مراسم دعا در میان رزمندگان می كرد، عاقبت در عملیات كربلای5 آسمانی شد. متن زیر ماحصل گفت و گوی ما با محمد مشكات "گازرپور" برادر شهید است كه پیش رو دارید. ۵
❣قاری بدون استاد علی پسر اول خانواده بود و از كودكی سوار ترك دوچرخه پدرمان می شد و همراهش به مسجد می رفت. همان جا هم قرآن را یاد گرفته بود. البته هیچ وقت هیچ كس حتی ما كه خانواده اش بودیم نفهمیدیم او چطور قرآن را یاد گرفته است. در واقع استاد مشخصی نداشت. اما در سبك و سیاق مرحوم منشاوی می خواند و با آوای محزونی كه داشت، در هر محفل و مجلسی كه بودیم، همه را تحت تأثیر قرار می داد.  علی در 17 سالگی به شهادت رسید. یعنی به سن جوانی هم نرسید و تمام مسابقاتش را در مقطع دانش آموزی شركت كرده بود. به جرئت می توانم بگویم در هر مسابقه ای كه شركت می كرد جزو نفرات برتر بود. در استان خوزستان بارها صاحب عناوین مختلفی شده بود. یادم است یكبار همراه او در یكی از مسابقاتش شركت كردم. هر كسی بالا می رفت، علی با تبحری كه به مسئله قرائت داشت، قبل از اعلام داوران می گفت این حریف را اوت می كنم. این یكی هم اوت است و. . . اتفاقاً همین طور كه می گفت شد و در آن مسابقه بسیار برتر از دیگر شركت كنندگان نشان داد و مقام اول را كسب كرد.
❣ مداحی در هویزه برادرم كلاً صدای خوبی داشت. وقتی كه جنگ شروع شد او هنوز یك نوجوان 11 ساله بود. منتها شهرمان اهواز در اوایل جنگ مورد حمله دشمن قرار گرفت و تا آستانه سقوط هم پیش رفت. این شرایط و كه مرتب در شهر تشییع می شدند باعث شد صدایش را به طرف مداحی پیش ببرد. بعضی از دوستانش می گفتند وقتی كه خرمشهر آزاد شد و رزمندگان توانستند هویزه را هم از دسترس دشمن خارج سازند و به جنازه و یارانش دست پیدا كنند، به آن منطقه رفته و بالای سر مزار این شهدا مداحی كرده بود. گویا همان جا حاج صادق آهنگران صدای ایشان را می شنود و تشویقش می كند كه مداحی را ادامه بدهد. كم كم كار به جایی رسید كه در شهرمان بین این مسجد و آن مسجد بر سر دعوا می شد و هر كدام دوست داشتند را برای اجرای مراسم ادعیه و مداحی به هیئات خودشان ببرند. اغلب پنج شنبه ها هم اتومبیلی از جبهه به در منزلمان می آمد و را به مناطق جنگی می برد تا برای رزمنده ها دعا و سایر ادعیه را اجرا كند.  تا سال ها پس از شروع دفاع مقدس سنش برای اعزام به جبهه قد نمی داد، اما چون فاصله اهواز با مناطق جنگی كم بود، رزمنده ها دنبالش می آمدند تا چند ساعت او را برای اجرای مراسم ببرند و بازگردانند. او همیشه در حسرت پوشیدن رخت رزم بود تا اینكه وقتی به سن 17- 16 سالگی رسید، معطل نكرد و خودش هم رزمنده شد.
❣ در حسرت شهادت تا سال ها پس از شروع دفاع مقدس سنش برای اعزام به جبهه قد نمی داد، اما چون فاصله اهواز با مناطق جنگی كم بود، رزمنده ها دنبالش می آمدند تا چند ساعت او را برای اجرای مراسم ببرند و بازگردانند. او همیشه در حسرت پوشیدن رخت رزم بود تا اینكه وقتی به سن 17- 16 سالگی رسید، معطل نكرد و خودش هم رزمنده شد. به نظر من قبل از شهادتش در آتش عشق الهی سوخته بود. او قبل از اینكه سنش به جبهه برسد، خودش را با مداحی و اجرای مراسم دعا در جمع رزمندگان جا انداخته و شوق شهادت را در وجودش پرورش داده بود. بنابراین به محض اینكه سنش به جبهه رسید، درنگ نكرد و عازم شد. برادرم عاقبت در 17 سالگی و حین عملیات كربلای5 در شملچه به شهادت رسید. او در خانواده ما یگانه بود و همیشه از او به عنوان یك برادر بزرگ تر كه خیلی چیزها از او آموختم، یاد می كنم.
❣در یک نگاه وصیتنامه اش را طوری نوشته بود كه انگار از شهادتش باخبر بود. او می نویسد: آری سادات و حاضرینی كه این وصیتنامه حقیر را گوش می دهید و می خوانید، من نیز مزه مرگ نه! بهتر بگویم مزه را چشیدم. شهادتی كه مرا جذب خود ساخت و من او را درك كردم و جذب او شدم... سوخته عشق الهی بود و عاقبت در تب این عشق سوخت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸| در ساختن خود و محل خودتان کوشا باشید.هرقدر که می‌توانید قرآن و دعا زیاد بخوانید و از نمازتان مراقبت نمایید. ‌🍃🌸| شما باید شمع باشید،بسوزید و دیگران از روشنی شما استفاده کنند، برای رضای‌خدا 🍃🌸| و به قول امام عزیز نگویید انقلاب برای ما چه کرده،‌ شما برای انقلاب چه کرده‌اید. 💚 شبتان شهدایی 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
‌‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🦋 🦋 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم صلوات 🌷🍃 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بیست و یکم دیماه ششمین سالگرد ترور و شهادت مهندس مصطفی احمدی روشن و رضا قشقایی گرامی باد. 🌹روحشان شاد و یادشان گرامی... 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
بچّه‌ها محاصره شده بودند ، نیروهای پشتیبانی نمی‌توانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. کارور هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند ، موفّق نشد. در همین لحظه ، بچّه‌ها ، کارور را دیدند که با قدم‌های استوار به طرف تپّه‌های بازی دراز می‌رود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد. تکبیره الاحرام را با صدای بلند گفت و شروع کرد به نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد ، دست‌هایش را بالای سرش برد و چشم‌هایش را بست. نمی‌دانم با چه حالی ، با چه اخلاصی ، چگونه دعا کرد که در همان لحظه ، صدای الله اکبر و فریاد شادی بچّه‌ها به گوش رسید. باران ، نم نم شروع به باریدن کرد... شهیدمحمدرضا_کارور 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج🌹 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran