eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
50 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غم عشق تو، به جان است و نگویم به کسی‌ که در این بادیه غمزده، غمخواری‌ نیست امام خمینی @yadyaaran
🔴داستان عجیب ۵ شهید (بخش اول) ▪️پلان۱:زمان جنگ است، لشکر۴۱ثارلله کرمان، حاج قاسم فرمانده لشکر ، شهید یوسف الهی مسول اطلاعات عملیات، شهید محمدرضاکاظمی همکار حسین یوسف الهی، شهیدحسین بادپا هم نیروی اطلاعات ▪️پلان۲:نیمه شبی حسین بادپا سر پستِ اندازه گیری هور خواب می رود. همزمان در قرارگاه بافاصله بسیار دور حسین یوسف الهی به محمدرضاکاظمی که خوابیده می گوید بلندشو،حسین بادپا خواب رفته است. برو و بیدارش کن. به او به بگو تو شهید نمی شوی. ▪️پلان۳:محمد رضاکاظمی باسرعت می آید، حسین بادپا ۲۵دقیقه خواب رفته بود.اما انکار می کند، محمدرضا به او می گوید تودروغ گفتی،اینگونه شهیدنمی شوی... ▪️پلان۴:جنگ تمام می شود،حسین یوسف الهی و محمدرضا کاظمی شهید می شوند.حسین بادپا جانباز ۷۰درصد است اما شهید نه.سالها می گذرد. حاج قاسم هم فرمانده نیروی قدس شده است. ▪️پلان۵:باشروع جنگ سوریه حسین بادپا بارها به حاج قاسم اصرار حضور در جمع مدافعین حرم را می کند اما او با دلایل خود نمی پذیردو اجازه نمی دهد، تا اینکه چندبار همسر حسین بادپا اصرار شدید و نهایتا حاج قاسم راضی می شود.حسین خوشحال و به منطقه اعزام می شود. ✍"محمدصالحی" @yadyaaran
🔴 داستان عجیب ۵ شهید (بخش دوم) ▪️پلان ۶:حسین بادپا با ابراهیم صدرزاده در منطقه آشنا می شود و باهم هستند. صدرزاده از حالات خوب حسین بادپا خاطراتی را تعریف کرده است. ▪️پلان۷:او می گوید:حسین بادپا برای شهادت به هر دری می زند اما خبری نبود. در سفر بازگشتی که از منطقه به ایران داشتیم در جلسه ای حاج قاسم را دیدیم. او گفت:من نگران هستم شماها شهید بشوید، برای شهید شدن حسین بادپا که یکی باید دعا کند. ناگهان حسین منقلب و دگرگون می شود.حاج قاسم از کجا می داند؟مگر علم غیب دارد؟ ▪️پلان۸:صدرزاده میگوید:بعد از جلسه و کلام حاج قاسم حسین بادپا بیش از ۵۰مرتبه از من پرسید حاج قاسم چه گفت؟حال عجیبی داشت. گویا اتفاقی افتاده است.تا اینکه می گوید:چندی قبل محمدرضا کاظمی را درخواب دیدم... ▪️پلان۹:در خواب به او گفتم دعاکن و مراهم باخود ببرید که دلتنگتان هستم، محمدرضا اعتنایی نمی کند.اصرار کردم و گفتم باشه دعا نکن اما من دعا میکنم و تو آمین بگو، باز توجهی نمی کند، تا اینکه لبخندی می زند،نگاه خاصی می کند و گویی باچشمانش چیزی می گوید و می رود. اما من که این خواب را برای احدالناسی باز گو نکرده بودم.حاج قاسم از کجا می دانست... ✍"محمدصالحی" @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم/السلام علیک یا روح الله الموسوی الخمینی ورحمه الله و برکاته/ @yadyaaran
🔻آشنایی با زندگانی مرحوم آیت‌الله محجوب؛ 💠محجوب پرهیزگار 🔰آیت‌الله حاج شیخ ابوالقاسم محجوب جهرمی در سال ۱۳۰۵ در جهرم متولد شد و دروس اولیه حوزوی را در جهرم آغاز نمود و سپس در شیراز و قم از محضر بزرگان کسب فیض کرد. آیت‌الله محجوب جهرمی روز ۸ خرداد ۱۳۹۹ پس از یک دوره بیماری دارفانی را وداع گفت. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیام تسلیتی بدین شرح صادر فرمودند: «درگذشت عالم پرهیزگار آیت‌الله آقای حاج شیخ ابوالقاسم محجوب رحمةالله‌علیه را به خاندان مکرّم و دوستان و شاگردان و ارادتمندان ایشان تسلیت عرض میکنم. از خداوند متعال علوّ درجات این عالم پارسا و پرهیزگار را مسألت مینمایم.» ۱۳۹۹/۰۳/۱۰ 🔸حضرت آقا از زمانی که قم تحصیل می‌فرمودند با این جمعی که یکی‌شان هم مرحوم آقای محجوب بودند مرتبط بودند؛ یعنی پدر ما رحمت‌اللّه علیه، جناب آقای محجوب،‌ جناب آقای مؤمن شیرازی، مرحوم آقای آسیدحسن میردامادی، دایی محترم آقا، و مرحوم آقای آسید عبدالرسول شریعتمداری اینها جمعی بودند که در قم با هم دوست بودند و بحث و مباحثه داشتند و آقا با اینها آشنا بودند. چند بار هم حضرت ‌آقا از من سؤال فرمودند که آقای محجوب چطورند و احوالپرس ایشان بود‌. @yadyaaran
🔖وصیت میکنم پیکرم را در روضة الشهيدين دفن کنید و تا ساختن حرم مطهر امامان بقیع(ع)، سنگی بر روی مزار من قرار ندهید! 🌹شهید محمد علی رباعی @yadyaaran
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ ... مگر جز تو، پناه دیگری هم دارم که به سویش بگـریـزم ؟ حضرت صاحب دلم @yadyaaran
🌴💎🌹💎🌴 نیایش صبحگاهی پروردگارا امروز به ما توفيق فرمانبرداري دوری از گناه و نافرماني پاكي نيت و شناخت ارزش ها عنايت كن ما را به هدايت و پايداري در راه حق گرامي دار زبان هاي ما را به راست گويي و شايسته گويي گويا ساز دل هايمان را از علم و معرفت لبريز كن دست هاي ما را از ستم بازدار چشم هاي ما را از گناه و گوش هاي ما را از شنيدن سخنان بيهوده و غيبت نگاه دار آمین یا حَیُّ یا قَیّوم ای زنده، ای پاینده @yadyaaran
. فڪر ڪن برے گلزار شهدا روے قبرا رو بخونے و برسے بہ یہ شهید هم سنت اونوقتہ کہ میخواے سربہ تنت نباشہ... @yadyaaran
روزهایی که بی تو می‌گذرد گرچه با یاد توست ثانیه‌هاش آرزو باز می‌کشد فریاد در کنار ِ تو می‌گذشت، ای کاش...! 🌷شهید عباس دانشگر🌷 @yadyaaran
فرمانده دلیر لشکر 31 عاشورا ، بر اثر اصابت تیر ، از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند مسئول انبار ، پیرمردی بود به نام حاج امر ا... با محاسنی سفید‌ که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود ، او که آقا مهدی را نمیشناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آن ها را  تماشا می کند فریاد زد: جوان چرا همین طور ایستاده ای و ما را نگاه می کنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم... یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی شهید باکری با صمیمی  پاسخ داد : « بله چشم» و با آن کتف مجروح به حمل بارسنگین پرداخت نزدیکی های ظهر بود که حاج امرا... متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشکر است بغض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که مهدی گفت : « حاج امر ا... من یک بسیجی ام .» ... ...🥀 @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانگ تکبیر معترضین سیاه پوست در آمریکا الله اکبر یعنی اراده خداوند بزرگتر است از آن چیزی که شما سرکوبش می‌کنید @yadyaaran
part14.mp3
3.13M
🔊نمایشنامه باشه 4⃣1⃣ 💞براساس زندگی شهید مدافع حرم حمیدسیاهکالی مرادی به روایت همسر @yadyaaran
part15.mp3
2.93M
🔊نمایشنامه باشه 5⃣1⃣ 💞براساس زندگی شهید مدافع حرم حمیدسیاهکالی مرادی به روایت همسر @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قامتش ز بار غم عشق خم شده آن گریه می کند که چرا گوشت کم شده این با ملک به طارم اعلی پریده است آن بهر تخم مرغ گریبان دریده است
نمی دانم چرا بین این همه شهید پیله کرده ام به تــو شاید فقط با تــو پروانه می شوم ... و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما در جمع رزمندگان کرمانی🌷
اولش قبول نمیکرد! با اصرار های من ، بالاخره راضی شد ازدواج کند. معیارهایی که برای انتخاب همسر داشت. دلش میخواست همسرش با ایمان باشد. میگفت:«مادر جان ، زنی میخواهم که با خدا باشد. دوست دارم در خیابان طوری باشد که به حجابش افتخار کنم.» نقل از : @yadyaaran
پیکرش رو با دو شهید دیگر ، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه.😔 نگهبان سردخانه میگفت : یکی شان آمد به خوابم و گفت :«جنازه ی من رو فعلا تحویل خانواده ام ندید!»😳 از خواب بیدار شدم ، هرچه فکر کردم کدامیک از از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بود دیگه.😴 فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم.😯 دوباره همون جمله رو بهم گفت.😧 این بار فورا اسمش رو پرسیدم.😊 گفت :«امیر ناصر سلیمانی» از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها.😰 روی سینه یکی شان نوشته بود :«شهید امیر ناصر سلیمانی»😱😨 بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند.😥 شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره!😭 ــــــــــــــــــــ منبع :(فرمانده،فرمان قهقهه ،ص۳۶) @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح صادق - آهنگران.mp3
3.16M
🔳 (ره) 🌴چهره نیلی کن ای صبح صادق 🌴ناله کن با گلوی شقایق 🎤حاج @yadyaaran